۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۶ : ۱۶
شیطان به آدمی وعده دروغین می دهد
آدم
هر جوری بخواهد فکر بکند و هر قدر خود را آزاد بداند هر قدر فکر کند که
دارد آزادانه عمل میکند، هر قدر فکر میکند اختیار تام دارد، هر جور می
خواهد فکر کند ولی آدمیزاد در اصل تحت ولایت خارجیست. حال این ولایت یا
ولایت الهی یا ولایت شیطانی است. هرگاه آدمی از تحت ولایت الهی بیاید
بیرون، می رود تحت ولایت شیطان.
شیطان یک داستان را میگوید در
آخرکار. « و قال الشیطانُ لمّا قضیَ الأمر» وقتی همه چیز را تمام میکند
میبرند دادگاه. او میگوید: « قال الشیطانُ إنّ الله وَعدَکم وعدَ الحق و
وعدتـُکم» من به شما وعده کردم. صد تا وعده کردم صدبار هزار بار هرگناهی را
که پیشنهاد میکردم یک درب باغ را باز کردم. می گفتم این درب بهشت است بعد
وقتی میرفتی میدیدی نیست.
خدای متعال برای شیطان سلطنت قرار نداده است
«و
وعدتکم فأخلفتکم» من هم به شما وعده کرده بودم اول شیرین به نظر می آید
دیگر. بعد معلوم می شود که نه خیلی هم شیرین نبود مثل پوسته قرص هایی که
داخل آن خیلی تلخ است، اما یک پوسته شیرین دارد. «و ما کانَ لی علیکـُم
بسُطان» بر شما سلطنت نداشتم. من، منِ شیطان بر شما سلطنت نداشتم.
خدای
متعال برای من سلطنت قرار نداده بود مگر خود تو بخواهی. اگر خودت بخواهی
سلطنت شیطان را، لازم نیست پرچم هم بزنم درخانهام. آنها که خیلی آزاد فکر
می کنند واقعاً فکر می کنند آزادند. همه اش سلطنت شیطان است. تو تا آزادی
را انتخاب کردی، ولایت شیطان را خواستی. رفتی زیر سلطنت شیطان.
شیطان فقط می تواند از دور تو را صدا کند
«
و ما کانَ لی علیکم بسُطان» در ساختمان اولیه انسان و شیطان، برای شیطان
بر انسان سلطنت قرار نداده. فقط می تواند از دور تو را صدا کند. جوابش را
که دادی مشکل شروع می شود «إلا أن دعَوتـُکم» من فقط شما را صدا کردم.
«فاستجَبتم لی» جواب من را دادید. خودت می خواستی. یک خیالی به آدم می رسد
یک منظره ای جلوی چشم من عبور می کند یک خیال می آید خیال را راه نده اگر
خیال را راه دهی بعد قدم بعد و بعد قدم بعد و می رود همان تحت سلطنت شیطان.
در
جنگ بدر بود یا اُحُد بود، آمده بود گفت من شما را پناه می دهم بجنگید شما
پیروز می شوید شما در پناه من هستید من کمکتان می کنم. بعد هم فرار کرد و
رفت. دروغ می گوید. من گفتم اما دروغ می گفتم من فریادرس شما نیستم امروز
شما هم هیچ کاری برای من نمی توانید بکنید. من هم برای شما هیچ کاری نمی
توانم بکنم.(1)
خودشان ولی دروغین را خواستند
«إِنـّهُمُ
اتـّخَذوا الشـّیاطینَ أولیاء»(2) خودشان خواستند یک ولی
دروغین را. «إِنـّا جَعَلنا الشـّیاطینَ أولیاءَ لِلذینَ لا
یُؤْمِنون»(3) ما شیاطین را ولی کسانی قرار دادیم که خدا
را قبول ندارند. قیامت را قبول ندارند، هر که ایمان ندارد آن سلطنت شیطان
را پذیرفته است بنابراین ولی خودش را شیطان قرار دادیم.
باز قرآن
دارد که، « إِنـّما ذلِکمُ الشـّیْطانُ یُخَوِّفُ أولِیاءَه »(4) دوستانش را میترساند. آنهایی که با او قرارداد دوستی
بستهاند می ترساند. گاهی آدم می نشیند در دل خودش دارد صحبت میکند. طرف
صحبتش شیطان است. به حضرت صادق(ع) عرض کردند که آقا حضرت یوسف علیه السلام
چرا نلغزید و در برخورد با زلیخا چرا نلغزید؟
فرمودند: چون از
روز اول که آمده در این خانه در صورت این زن نگاه نکرده بود. از روز اول
سرش پائین است. کسی که از روز اول سرش پایین است وقت بزنگاه بزرگ نمی گذارد
که بلغزد و اگر گاهی نگاه کرده بود آن لحظه لغزید بود. ذره ذره این
کوچولوها جمع می شود. برای آدم ممکن است لغزش پیش بیاید. این را خدای متعال
سخت نمی گیرد. مهم این است که من این لغزش را جبران نمی کنم.
در خیال راحتی شیطان می آید
یک
وقت من اوقاتم تلخ شد و یک چیزی گفتم. به یک کسی گاهی یک حرف خیلی بدی
زدم. یک آبرویی را بردم. یک آبرو رفت. یک چیزی من اطلاع دارم از فلانی گفتم
چون از دستش اوقاتم تلخ بود. این بنده خدا به باد فنا رفت مثلاً. جبرانش
کردی یا نکردی؟
اینجا فرمودند: «أوَلا یَرَوْنَ أنهُمْ یُفتنونَ
فی کلِّ عام مَرَّة أَوْ مَرّتیْن». اگر توبه کند اگر جبران کند مشکلی
نیست حل میشود. در حوادث بزرگ خدا حفظ می کند مکرراً از حاج آقای حق شناس
شنیدم این حدیث حضرت رضا(ع):«إن الله لا یوصَف بترک». بعد می فرمود که
خدای متعال هیچ کس را هُل نمی دهد به سوی بدی. چطور می شود من یکباره
بلغزم؟ یک کاری می کنم او مرا ول می کند.
تو وقتی یک هفته دو
هفته راحتی و شیطان نتوانسته به تو غلبه کند خیالت راحت می شود. در خیال
راحتی شیطان می آید. خیال راحت شیطان می آید. اما اگر من آن ترسی که اول
داشتم این ترس مانده، هنوز دارم، چشمم به خداست، اگر چشم من به مرحمت
خداست، خدا مرا رها نمی کند. من می ترسم پس خداوند مرا رها نمی کند. اگر
خیال من راحت شد یا بدترش اینکه مغرور شدم، اگر مغرور شدم حتماً آدم می رود
در جهنم. مغرور حتماً می لغزد.
پی نوشت ها:
1_ (سوره ابراهیم آیه 22)
2_(سوره اعراف آیه30)
3_(سوره اعراف آیه27)
4_ (سوره آل عمران آیه 175)
منبع: دانشجو
211008