۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۳ : ۱۸
عقیق:آیت الله مصباح یزدی در رمضان ۱۴۳۵ پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبری ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در شماره های مختلف خدمت علاقه مندان عرضه خواهد شد.
* جلسه چهل و چهارم: حیا؛ برجستهترین ویژگی اهل آخرت
- اشاره
گذشت که خداوند متعال در شب معراج خطاب به پیغمبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله فرمود: با دنیا و اهل دنیا دشمنی کن، و با اهل آخرت دوستی پیشه کن. آن حضرت سؤال کردند: اهل دنیا و اهل آخرت چه کسانی هستند؟ خداوند نیز اوصافی را برای هر یک ذکر فرمود.
در جلسه گذشته به بحث درباره اهل دنیا پرداختیم. در ادامه این حدیث، برای اهل آخرت که از ایشان به عنوان أَهْل الْخَیْر نیز یاد شده، اوصافی بیان گردیده که اکثر آنها در نقطه مقابل صفات اهل دنیاست. اهل دنیا پر خورند؛ اهل آخرت کمخوراکند؛ آنها پر حرفند؛ اینان کمحرف و اهل سکوتند. اما صفتی که به عنوان اولین و برجستهترین ویژگی اهل آخرت ذکر شده، «حیا» است. یَا أَحْمَدُ! إِنَّ أَهْلَ الْخَیْرِ وَ أَهْلَ الْآخِرَةِ رَقِیقَةٌ وُجُوهُهُمْ کَثِیرٌ حَیَاؤُهُمْ[۱]. معادل رقیقة الوجه در ادبیات فارسی کمرو و باحیا است.
در خصوص «حیا» نظرات مختلفی وجود دارد. در بسیاری از مواقع، حیا معادل کمرویی و خجالتی بودن حساب شده، و در برخی از فرهنگهای رایج دنیا آن را مذمت میکنند.
از جمله بعضی از روانشناسان معتقدند کودک باید در همه زمینهها آزاد باشد، تا هر کاری که خواست انجام دهد و هر امری که کودک را محدود کند، مانع رشد کودک است. به عقیده این روانشناسان، حیا طفل را محدود میکند و موجب میشود کمرو و خجالتی شود و نتواند مقصودش را درست بیان کند و در مقام دفاع از خود برآید؛ از همینرو، آنها حیا را صفت خوبی نمیدانند.
متأسفانه اغلب روانشناسان ما هم که دانش خود را از متون روانشناسی غربی فراگرفتهاند، همین مسایل را در مراکز آموزشی و تربیتی ترویج میکنند. در رسانهها و فیلمها هم حیا که اولین و برجستهترین صفت اهل آخرت و اهل خیر است، مورد مذمت قرار میگیرد. حال، آیا ما باید فرهنگ جدید را بپذیریم، یا این حدیث و امثال آن را که نه تنها حیا را صفتی پسندیده، بلکه امری لازم معرفی میکنند؟
در بعضی روایات گفته شده: لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَه[۲]؛ کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد. در روایتی دیگری نقل شده: الْحَیَاءُ وَ الْإِیمَانُ مَقْرُونَانِ فِی قَرْنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ[۳]؛ ایمان و حیا با هم جفت هستند؛ اگر یکی از آنها برود، دیگری هم به همراهش میرود. نظیر چنین روایاتی فراوان است. در فرهنگ قدیم کشور ما هم حیا داشتن صفت مطلوبی بود و یکی از بدترین ناسزاها «بیحیا» بود. اما امروزه با حیا بودن و خجالت کشیدن صفت ناپسندی معرفی میشود.
چیستی حیا
برای پاسخ به این سؤال ابتدا لازم است با مفهوم «حیا» آشنا شویم. این واژه که معادل فارسی آن «شرم» است، حالت و احساسی انفعالی است که بر اثر اطلاع از نقص یا عیب در شخص ایجاد میشود. چنانکه میدانید، آدمی فطرتاًٌ خودش را دوست دارد و بر همین اساس، برای خودش ارزش، احترام و کرامت قائل است و دوست دارد نزد دیگران عزیز باشد و مردم به دیده حقارت به او نگاه نکنند.
از سوی دیگر بشر بر اساس فطرت، عقل، یا با استفاده از نظامهای ارزشی و دینی اموری را به عنوان نقص، عیب، و زشتی میپذیرد. این عیوب ممکن است تکوینی باشند؛ مثل عیوب جسمی که هر کس به آنها مبتلا باشد، سعی میکند آنها را از چشم دیگران بپوشاند. همچنین ممکن است امری را همه عقلای عالم زشت و ناپسند بدانند. به عنوان مثال، با وجود اینکه در برخی از کشورها پوشیدن لباسهای کوتاه و نیمهعریان رواج یافته، اما هنوز همه جوامع ظاهر شدن در میان مردم به صورت لخت مادرزاد را کاری ناشایست میدانند.
بعضی امور نیز بر اساس نظام ارزشی مورد قبول یک جامعه ناپسند است و کسانی که آن نظام ارزشی را پذیرفتهاند، آن کار را عیب میدانند. چنین رفتارهایی ممکن است در سایر محیطها یا دیگر زمانها که مردم تابع آن نظام ارزشی نیستند، ناپسند دانسته نشود. کسی نقل میکرد: حدود سی سال قبل به کانادا رفته بودم. یکی از روزها که در پارک مشغول قدمزدن بودم، از شدت گرما کتم را از تن درآوردم. ناگهان پلیس جلوی مرا گرفت و گفت: کتت را بپوش! اینکار خلاف عفت عمومی است. این در حالی است که امروز، بعد از گذشت سی سال، در همان کشور حتی زنها با لباس نیمهعریان در انظار عموم ظاهر میشوند و کسی این کار را خلاف عفت عمومی نمیداند! این امر ناشی از تغییری است که در نظام ارزشی این جامعه رخ داده است.
امور دیگری مانند دین، اخلاق عمومی، قانون و فرهنگ نیز میتواند در صحیح یا غلط دانستن رفتارها مؤثر باشد. در هر حال، صرف نظر از ملاک ناپسند دانستن یک ویژگی یا رفتار، فرد نمیخواهد آنچه را همه زشت و ناپسند میدانند، از او دیده شود، زیرا در این صورت نزد دیگران به عنوان فردی پست و حقیر، و بیادب که اخلاق عمومی را رعایت نمیکند، شناخته شده و از حرمتش کاسته میشود.
حالتی انفعالی که در اثر آشکار شدن عیب یا رفتار ناپسند کسی نزد دیگران، در او ایجاد میشود، شرم و حیا نامیده میشود. آدمی فطرتاً برای پیشگیری از به وجود آمدن چنین حالتی سعی میکند عیوبش ظاهر نشود، یا اگر رفتار ناشایستی از او سر زد، آن را جبران کند. البته ممکن است فطریات افراد جامعهای بر اثر عوامل گوناگون ضعیف و کمرنگ شده باشد و این مسایل برای ایشان اهمیتی نداشته باشد. اما برای ما که اهل قرآن و دین هستیم، این مطالب با استفاده از آیات و روایات قابل درک است.
حیا؛ نهفته در فطرت بنیآدم
خداوند پس از آفرینش آدم و حوا، آنها را در جنتی ساکن کرد و آنها را از خوردن میوه یکی از درختان آن جنت منع کرد. اما شیطان آنها را فریفت، و با وسوسه ایشان را به خوردن میوه درخت ممنوعه ترغیب کرد. فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا[۴]؛ زمانی که آنها از میوه آن درخت خوردند، عیبهایشان ظاهر شد. البته ما دقیقاً نمیدانیم این بدیها چه بوده و چگونه ظاهر شد. همینقدر میدانیم که با خوردن میوه آن درخت، آدم و حوا متوجه زشتیهایی در بدن خود شدند که از دیدن آنها شرمنده گردیده، و با استفاده از برگ درختان در صدد پوشاندنش برآمدند. چه عاملی موجب شد که آدم و حوا در پی مخفی کردن عیبهای خود برآیند؟ مگر انسان دیگری در آنجا حاضر بود و ایشان را میدید؟ آیا این کار را از جایی آموخته بودند؟ از اینجا میتوان فهمید که این رفتار ریشه در فطرتشان داشته است؛ چون هنوز دستور دینی، یا توصیهای اخلاقی صادر نشده بود، فرهنگ یا سابقه رفتار گذشتگان نیز وجود نداشت.
تنها تحلیلی که برای این رفتار میتوان ارائه کرد، این است که از آشکار شدن زشتی و عیبشان احساس حقارت میکردند. حاصل این امر که ریشه در معرفتی فطری دارد و به صورت یک احساس پدیدار میشود، «حیا» نام دارد.
اما آیا حیا خوب است، یا بد؟ آیا همه جا این چنین است، یا به تناسب شرایط و موقعیتهای مختلف ممکن است خوب یا بد باشد؟ اگر کسی متوجه عیب یا نقصی در وجود خود شد که دوست ندارد دیگران از آن مطلع شوند، ولی با وجود اینکه میتوان آن را برطرف کرد، به پوشاندن عیبش اکتفا کند، آیا این کار درست است؟ مثلاً همه ما کمابیش از اینکه نزد دیگران فردی ناآگاه جلوه کنیم، پرهیز داریم. اما برخی مردم از سؤال کردن از دیگران برای برطرف کردن ناآگاهیشان خجالت میکشند. آیا این رفتار درست است؟
بدون شک، توجه پیدا کردن نسبت به عیب و نقص خوب است؛ چون تا زمانی که کسی از نواقص خود مطلع نباشد، نمیتواند درصدد رفع آنها برآید. پوشاندن و مخفی کردن عیب خود از دیگران هم امری فطری و شایسته است؛ چون موجب حفظ ارزش و احترام شخص میشود. اما کوتاهی کردن در رفع عیب که امری جدای از حیا و خجالت کشیدن است، کار درستی نیست. آدمی باید از نادانی خود خجالت بکشد؛ اما برای برطرف کردن عیبش، باید مجهولات خود را از دیگران بپرسد. هم چنانکه یک بیمار برای مداوای بیماریش باید به جای مخفی کردن آن، به پزشک مراجعه کند. پس مذمت کردن کسانی که به عیبی مبتلا هستند، به خاطر خجالت کشیدن آنها از آن عیب نیست؛ بلکه به خاطر کوتاهی و تنبلی کردن در رفع آن عیب است.
در واقع حیا نتیجه علم و آگاهی از وجود یک عیب در انسان، و امری فطری است که خداوند آن را در وجود آدمی قرار داده، تا به وسیله آن در شخص انگیزهای برای رفع عیب و حرکت به سوی کمال ایجاد شود. نمیتوان کسی را به خاطر این مسأله مذمت کرد. آنچه مذموم است تنبلی کردن در رفع عیب و نقص است.
آنچه امروزه در روانشناسی مورد مذمت قرار میگیرد، مربوط به این بخش دوم از رفتار آدمی است. کسی که نمیتواند حرفش را درست بزند، یا در برابر تعرض دیگران از خود دفاع کند، بیعرضگی و تنبلی او در رفع این نقص مذموم است. این ربطی به حیا ندارد؛ در حالیکه برخی بین احساس حاصل از توجه به عیب و نقص، و تلاش در جهت رفع آن خلط کرده و با توجه به اینکه بسیاری از افراد در چنین موقعیتی به دنبال رفع نقص خود نیستند، آن احساس را در این امر دخیل دانسته، آن را نیز مذمت میکنند. در حالیکه خداوند این احساس را در درون آدمی قرار داده، تا به واسطه آن شخص در صدد رفع عیب خود برآید، یا از تکرار رفتار ناشایستش جلوگیری کند.
حکمت خجالت کشیدن این است. پس، نه تنها حیا بد نیست، بلکه هر چه حیا در انسان قویتر باشد، انسان انگیزه بیشتری برای تلاش در جهت رفع نواقص و حرکت به سوی کمال دارد. برای تشخیص امور زشت و ناپسند نیز ملاکهایی وجود دارد.
بهترین معیار برای متدینین در این زمینه دستورات خدا و پیغمبر است. هر چند متأسفانه بسیاری از افراد در رفتارهایشان تحت تأثیر فرهنگ غربی قرار دارند و خیلی از اموری که در دین ناشایست معرفی شده را بد نمیدانند. از سوی دیگر با مذمت حیا و خجالت کشیدن، تدریجاً نسلهای آینده بیشرمتر از گذشته میشوند و به این امر افتخار هم میکنند!
حیا؛ قرین ایمان
بر خلاف فرهنگ امروز دنیا که حیا را عیب میداند، در اسلام حیا، اصل ایمان و قرین آن معرفی شده است. اسلام میگوید اگر حیا برود، ایمان هم همراه آن میرود؛ اما فرهنگ جهانی اقتضا میکند که آدمی خودش را از این قید و بندهای بیجا خلاص کند! اهل آخرت تحت تأثیر این تلقینات واقع نمیشوند و اجازه نمیدهند عورات و عیوبشان ظاهر شود؛ علاوه بر اینکه از رفتار ناشایست خود عذرخواهی کرده و سعی میکنند نقائص رفتار خود را اصلاح کنند. همچنانکه آدم و حوا پس از آنکه زشتیهایشان ظاهر شد، و متوجه شدند کار بدی انجام دادهاند، حیایشان موجب شد درصدد جبران برآیند. از همینرو، برای عذرخواهی به خدای متعال عرض کردند: إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ[۵]. این توبه نتیجه همان حیاست. اگر آدم و حوا متوجه اشتباهشان نشده بودند و از آن خجالت نمیکشیدند، توبه هم نمیکردند. از اینجا میتوان فهمید عذرخواهی کردن و در صدد جبران اشتباه برآمدن نیز امری فطری است. پس حیا که امری فطری است، احساسی است که در اثر ظهور یک عیب، یا صادر شدن یک کار زشت در درون انسان حاصل میشود.
این احساس برای کسی به وجود میآید که آن کار را ناپسند و زشت بداند، و از همینرو نمیخواهد با آشکار شدن آن برای دیگران، از احترامش کاسته شود و اگر کسی از رفتار ناشایستش آگاه شود، درصدد عذرخواهی بر میآید.
مفهوم حیا در فرهنگ اسلامی دایرهای وسیعتر از سایر جوامع دارد. پیامبر صلواتالله علیه ضمن وصایای خود به جناب ابوذر میفرمایند: من به خاطر شرم از دو فرشته همراهم، هنگام قضای حاجت سر و رویم را میپوشانم.[۶] همچنین نقل شده است: جناب سلمان در تمام عمرش (که برخی آن را تا حدود سیصد و پنجاه سال گفتهاند)، از شرم حتی یک مرتبه به عورتش نگاه نکرد. در فرهنگ اسلامی دایره حیا منحصر به آدمیان نیست. اولیای خدا از این که فرشتگانی که مأمور نوشتن اعمالشان هستند، از کار زشت یا عیبشان آگاه شوند، نیز خجالت میکشند؛ و بالاتر از همه، از خدا خجالت میکشند. به همین دلیل در خفا و تنهایی هم مرتکب گناه نمیشوند؛ چون خدا را حاضر میبینند و از انجام خلاف در محضر او خجالت میکشند.
حیا باعث میشود که انسان مرتکب گناه نشود. در دعای بعد از زیارت امام رضا صلواتاللهعلیه آمده است: رَبِّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ حَیَاء؛ یعنی خدایا من از این که در حضور تو گناه کردم، خجالت میکشم. این خجالت در بعضی از اشخاص آن قدر تقویت میشود که به خدا عرض میکنند: خدایا! مرا در آتش جهنم بسوزان، تا از خجالت تو در آیم. «حیا» عاملی است که تا این حد میتواند در جلوگیری از گناه مؤثر باشد. اما شیاطین برای آلوده کردن ما به گناه به دنبال آن هستند که این عامل را از ما بدزدند. از همینرو، مغلطه کرده و میگویند آدم با حیا و خجالتی انسان ضعیفی است که قدرت دفاع از خودش را ندارد! این افراد برای ترویج آزادی مورد نظر خودشان هم از راه مغالطه وارد شدند. مگر نگفتند: همچنان که یک پرنده از رها شدن از قفس خوشحال میشود، آدمی هم باید به دنبال آزادی باشد تا بتواند هر کاری خواست انجام دهد؟! مگر شیاطین برای توجیه کلام خود با تمسک به این فرمایش سیدالشهداء علیهالسلام که إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ[۷]، نگفتند: اگر آزادی بد است، چرا امام حسین بنیامیه را به آن سفارش کرد؟! عدهای نیز فریفته این مغالطات شدند؛ غافل از اینکه «آزادی» معانی و کاربردهای متفاوتی دارد که هر یک از آنها ارزش خاص خود را دارد و بعضی از آنها ضدارزش است، و نباید آنها را با یکدیگر خلط کرد. این یکی از شیوههای کسانی است که به دنبال گمراه کردن مردم هستند.
برای از بین بردن «حیا» در جامعه اسلامی نیز چنین مغالطهای ترتیب داده و گفتند: آدم باحیا ضعیف است و نمیتواند از خودش دفاع کند؛ پس حیا خوب نیست. غافل از اینکه آنچه بد است، بیعرضگی و تنبلی است؛ نه احساسی که از آگاهی و توجه نسبت به عیب و نقص در آدمی به وجود میآید.
این احساس میتواند عامل و انگیزهای برای رفع عیب و نقص شود و انسان را به راه رشد و تعالی سوق دهد. با این وجود آیا میتوان گفت حیا بد است؟
بزرگان ما نمونههایی مثالزدنی از حالت حیا داشتند. نقل شده است که مرحوم حاج شیخ محمدحسین اصفهانی از شدت حیا، هنگام درس دادن نمیتوانست به صورت کسی نگاه کند و هر گاه سرش را بلند میکرد، بلافاصله نگاهش را پایین میانداخت. من، خودم مرحوم آیتالله حجت را دیده بودم که هنگام راه رفتن در کوچه به دیگران نگاه نمیکرد؛ و همیشه نگاهش به آسمان بود.
مرحوم آیتالله علامه طباطبایی هم موقع تدریس به صورت کسی نگاه نمیکردند و چشمانشان به سوی بالا بود؛ و کمتر پیش میآمد که به صورت کسی نگاه کنند. حیا حالت مطلوبی است که موجب میشود انسان احترام طرف مقابل را حفظ کند؛ همچنانکه میتواند ریشه بسیاری از صفات خوب دیگر نیز باشد. از همینرو، در این حدیث به عنوان برجستهترین صفت اهل آخرت ذکر شده است.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
پی نوشت ها:
[۱]. بحار الأنوار، ج۷۴، ص: ۲۸.
[۲]. الکافی، ج۲، ص: ۱۰۶، باب الحیاء.
[۳]. همان، ص: ۱۰۷.
[۴]. اعراف(۷) / ۲۲.
[۵]. اعراف(۷) / ۲۳.
[۶]. رک: الأمالی للطوسی، ص ۵۳۴؛ یَا أَبَا ذَرٍّ،... اسْتَحِ مِنَ اللَّهِ، فَإِنِّی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَأَظَلُّ حِینَ أَذْهَبُ إِلَی الْغَائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبِی أَسْتَحِی مِنَ الْمَلَکَیْنِ اللَّذَیْنِ مَعِی.
[۷]. کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص: ۵۱.