۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۲ : ۰۰
عقیق: محمدحسین رجبی دوانی، مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام در گفتوگویی، با اشاره به جنگ قدرت بین دو پسر هارون الرشید، ابراز داشت: پس از پیروزی مأمون، وی متوجه شد که نگاه جامعه معطوف به جایگاه ویژه ائمه معصومین(ع) است، زیرا با توجه به شرایط دوران امامت امام صادق تا امام موسی کاظم(ع)، مردم به شدت به سمت این بزرگواران ابراز ارادت میکردند.
وی با بیان اینکه مأمون بعد از کشتن برادرش که از نظر اهل تسنن یک خلیفه مشروع بود، به شدت جایگاه خود را در خطر میدید، درباره علت اصرار مأمون عباسی به ولایتعهدی امام افزود: یکی از مهمترین علتها روی آوردن مردم به سوی علی بن موسیالرضا(ع) و احترامی که مردم برای ایشان قائل بودند و همچنین از آنجایی که مأمون بیشتر مقامهای تراز اول لشکری و کشوری خود را از ایرانیان قرار داده بود، این رفتار باب میل عربها نبود و به همین دلیل با او به شدت مخالفت کردند.
رجبی دوانی با اشاره به قیام سادات علوی در آن برهه زمانی، بیان داشت: سادات علوی که از جور و ظلم مأمون به تنگ آمده بودند در سراسر جهان اسلام دست به قیام زدند که این قیامها به شدت پایههای خلافت مأمون عباسی را به مخاطره انداخته بود، بنابراین مأمون با یک دور اندیشی برای اینکه ارتباط سادات علوی را با امام رضا(ع) قطع کند و جلوی این آشوبها را بگیرد و علویان را وادار به سکوت کند، امام را از مدینه به مرو فرا خواند.
وی ادامه داد: همچنین مأمون برای اینکه بنی عباس را بترساند تا علیه او شورش نکنند تصمیم گرفت امام را جانشین خود قرار دهد تا در سایه آن بتواند بنیعباس را در برابر خود رام کند و این نکته را به آنها یادآوری کند که در صورت مخالفت، خلافت را از بنی عباس خارج و به بنیهاشم میسپرد.
این پژوهشگر تاریخ اسلام با بیان اینکه امام رضا از روی اجبار درخواست مأمون را پذیرفت، اظهار داشت: امام(ع) برای آگاهی مردم به صورت علنی از این سفر اظهار ناخشنودی کرد، با این وجود روزی که خواست از مدینه حرکت کند، خاندان خود را جمع کرد و از آنان خواست برای او گریه کنند و فرمود: من دیگر به میان خانوادهام بر نخواهم گشت، آن گاه وارد مسجد رسول خدا(ص) شد تا با پیامبر(ص) وداع کند، حضرت چندین بار وداع کرد و باز به سوی قبر پیامبر بازگشت و با صدای بلند گریست.
وی درباره نحوه پیشنهاد دادن ولایتعهدی مأمون به ثامنالحجج(ع) گفت: هنگامی که امام رضا(ع) وارد مرو شدند، مذاکراتی بین آن حضرت و مأمون آغاز شد و مأمون در ابتدا پیشنهاد کرد که خلافت را به آن حضرت واگذار کند که امام رضا(ع) به شدت از پذیرفتن این پیشنهاد امتناع کرد، مأمون که شاید خودداری امام را از پیش حدس میزد گفت: حالا که این طور است، پس ولیعهدی را بپذیر! امام فرمود: از این هم مرا معذور بدار.
رجبی دوانی با بیان اینکه فضل بن سهل وزیر ایرانی مأمون از رد پیشنهاد خلافت از سوی امام رضا(ع) بسیار متعجب شد، ابراز داشت: فضل بن سهل با شگفتی گفت: خلافت را هیچ گاه چون آن روز بیارزش و خوار ندیدم، بعد از اینکه امام رضا(ع) از پیشنهاد ولایتعهدی سرباز زد، مأمون دیگر عذر امام را نپذیرفت و جملهای را با خشونت و تندی گفت که خالی از تهدید نبود، او گفت: عمر بن خطاب وقتی از دنیا میرفت، شورا را در میان 6 نفر قرار داد که یکی از آنها امیرالمؤمنین علی(ع) بود و چنین توصیه کرد که هر کس مخالفت کند گردنش زده شود!.. شما هم باید پیشنهاد مرا بپذیری، زیرا من چارهای جز این نمیبینم!
وی ادامه داد: ثامنالحجج(ع) ناچار پیشنهاد مأمون را پذیرفت و فرمود: «من به این شرط ولایتعهدی تو را میپذیرم که هرگز در امور ملک و مملکت مصدر امری نباشم و در هیچ یک از امور دستگاه خلافت، همچون عزل و نصب حکام و قضاوت و فتوا، دخالتی نداشته باشم»، امام رضا(ع) از این طریق خواست که در هیچ یک از کارهای خلافت و گناه اعمال مأمون شریک نباشد.
این مورخ تاریخ اسلام درباره مسیری که امام رضا(ع) از مدینه تا خراسان پیمودند، اظهار داشت: طریق حرکت کاروان امام(ع) از مدینه به مرو، طبق دستور مأمون، از راه بصره و اهواز و فارس بود، شاید به این جهت که از قسمتهای کوهستانی غرب ایران و قزوین و قم -که مرکز اجتماع شیعیان بود- عبور نکنند.
منبع:فارس
211001