عقیق:شهید سپهبد قاسم سلیمانی را نمیتوان در یک جغرافیا محدود کرد. نقش تأثیرگذار و غیر قابل انکار او در میدان مبارزه به ویژه در مبارزه با داعش، از او قهرمانی فرامرزی ساخته است. گذشته از نقش نظامی، تأثیری که او به لحاظ فرهنگی و هویتبخشی بر جامعه مسلمانان و کشورهای اسلامی گذاشت، غیر قابل انکار است. او در زمانهای که کشورهای اسلامی دچار رخوت و چند دستگی شده بودند، با منش خود دوباره دلها را به هم نزدیک کرد و آرمانها را به تکتک ما یادآور شد. او برای همه مردمانی که در منطقه زندگی میکنند، قهرمانی است قابل احترام؛ فرماندهای است که تفسیر «اَشِدّاءُ علی الکُفّار» بود و نمونهای روشن بود از سیره «رُحَماءُ بَینَهُم».
کتاب «حاج قاسمی که من میشناسم» از جمله آثاری است که با محوریت خاطراتی از شهید سپهبد قاسم سلیمانی همزمان با دومین سالروز شهادت این شهید عزیز منتشر شده است. کتاب که به قلم «سعید علامیان» تدوین و توسط انتشارات خط مقدم منتشر شده، روایتگر خاطرات «حجتالاسلام و المسلمین علی شیرازی» از شهید سلیمانی در طول 40 سال رفاقت و همراهی است. کتاب حاضر تلاش دارد با روایت خاطرات متعدد، ابعاد مختلفی از شخصیت سردار سلیمانی را به مخاطب خود معرفی کند. تفاوت اصلی کتاب با دیگر آثاری که پیش از این منتشر شدهاند، در رابطه نزدیک و همراهی چندینساله راوی با شهید سلیمانی است؛ دوستی که در کتاب چنین توصیف شده است: «سال 61 در حمیدیه اهواز، شروع دوستی رقم خورد. قاسم سلیمانی، فرمانده تیپ ثارالله، سخنران بود و علی شیرازی، روحانی گردان شهید باهنر، شنونده، همانجا عشق حاجقاسم به دلش نشست. فروردین 65 دوستی شکل همکاری به خود گرفت و حاجقاسم، مسئولیت تبلیغات لشکر را به علی شیرازی سپرد. پس از جنگ همراهی ادامه داشت تا اینکه در سال 1390 بهخواست سردار سلیمانی، علی شیرازی مسئول نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس شد و هشت سال در پرفراز و نشیبترین روزهای جبهه مقاومت با حاج قاسم همراه ماند».
به مناسبت انتشار این اثر و همزمان با دومین سالروز شهادت شهید سپهبد قاسم سلیمانی با حجتالاسلام و المسلمین علی شیرازی به گفتوگو پرداختیم. او که سالها به عنوان مسئول تبلیغات لشکر ثارالله و پس از آن به عنوان نماینده ولی فقیه در نیروی قدس سپاه همراه شهید سلیمانی بود، در این گفتوگو به عادات خاص شهید و ارادات ویژه ایشان به اهل بیت(ع) به خصوص حضرت زهرا(س) اشاره کرد. مشروح گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین شیرازی را میتوانید در ادامه بخوانید:
رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده شهید سپهبد قاسم سلیمانی به کتابی که به روایت شما با عنوان «حاج قاسمی که من میشناسم» منتشر شده، اشاره و خاطرهای از ایشان را درباره نحوه برخوردشان با خانواده شهدا روایت کردند. شما رفاقت و همراهی 40 ساله با سردار سلیمانی داشتید. در این سالها منش ایشان در برخورد با خانواده شهدا به ویژه فرزندان شهدا چگونه بود؟ آیا این رأفت و مهربانی تنها مختص به خانواده شهدای ایرانی بود یا نگاه ایشان متفاوتتر از این مسائل بود؟
برخورد حاج قاسم با خانواده شهدا یک برخورد صمیمانه بود. او میخواست جای پدر را برای آنها پر کند. خانواده شهدا با شهید سلیمانی مأنوس بودند و حاج قاسم را با عنوان «عمو» صدا میکردند. عشق بچههای شهدا هم به حاج قاسم مثل عشقی بود که حاج قاسم به آنها داشت. شهید سلیمانی با آنها زندگی میکرد. پیوسته به خانه شهدا میرفت، شهید ایرانی، سوری، لبنانی، افغانستانی و پاکستانی برایش تفاوتی نداشت. به مسائل خانواده شهدا رسیدگی میکرد؛ چه آنهایی که در دوران جنگ هشت ساله در لشکر ثارالله حضور داشتند و به شهادت رسیدند و چه آن شهدایی که در جبهه مقاومت یا در جنوب شرق به فیض شهادت نائل شدند. حاج قاسم از بعد از شهادت شهید، ارتباطش را با خانواده شهید برقرار میکرد؛ به طوری که بچهها با حاج قاسم بزرگ میشدند.
فرزندان شهدا حاج قاسم را «عمو» صدا میزدند
فرزندان شهدا نیز رابطه خوب و خاصی با شهید سپهبد قاسم سلیمانی داشتند. گاه به اتاق حاج قاسم در محل کار میآمدند و ظهر با هم ناهار میخوردند. یا این پذیرایی در خانه خود حاج قاسم صورت میگرفت. یکبار چند تن از فرزندان شهدای کرمان به دیدار مقام معظم رهبری آمده بودند، بعد از دیدار میخواستند که حاج قاسم را ببینند. من آنها را به منزل حاج قاسم بردم. شهید سلیمانی بعد از دیدار با فرزندان شهدای کرمان به من گفت که بلیط برگشت این بچهها کِی هست؟ من هم گفتم که شب قرار است به کرمان برگردند. گفت برو و بلیط برگشت آنها را پس بده تا شب در خانه من باشند. بعد حاج قاسم این بچهها را به امامزاده پنجتن برد و شب در منزل خودش از آنها پذیرایی کردند. او مانند یک پدر با آنها رفتار میکرد.
پیامکهای متفاوت فرزندان شهدا درباره حاج قاسم
همانطور که گفتم این رابطه دوسویه بود. وقتی شهید سلیمانی به خانه شهدا میرفت، بچههای شهدا میآمدند و انگار که پدرشان آمده باشد، با او درد دل میکردند. خاطرم هست وقتی حاج قاسم شهید شد، قرار شد که بعد از تشییع، تدفین صورت گیرد اما میسر نشد. سحر که به گلزار شهدای کرمان رفتم، دیدم برخی از دختران و پسران شهدا شب تا صبح در گلزار ایستادهاند تا نکند یک وقت حاج قاسم را تدفین کنند اما آنها حضور نداشته باشد؛ آن هم در دیماه سرد و با آن سوز سرمایی که وجود داشت. برخی از این فرزندان پس از شهادت حاج قاسم پیامک زده و گفته بودند که روح دارد از جانمان خالی میشود. بعضی از آنها به من گفتند که ما برای بار دوم داغدار شدیم؛ یکبار پدرمان را از دست دادیم و یکبار حاج قاسم را. تعدادی از این فرزندان شهدا زمانی که پدرشان شهید شد، سنی نداشتند، شاید یکی دو سال داشتند یا کوچکتر بودند. آنها میگفتند که ما برای اولینبار داغ پدر را احساس کردیم.
رفتار شهید سلیمانی با فرزندان شهدا بسیار صمیمی و خودمانی بود. گاهی اوقات به خانه یک شهید زنگ میزد، حالا شهیدی که فرمانده هم نبود، قرار میگذاشت که صبح برای صبحانه به خانه آنها برود، میگفت برای من کلهپاچه آماده کنید من به منزل شما میآیم. میخواهم بگویم با آنها صمیمانه برخورد میکرد تا احساس جدایی نکنند. او به امور فرزندان و نوههای شهدا رسیدگی میکرد، اگر مشکلی داشتند، سعی میکرد تا آن را برطرف کند. اگر فرزند یا نوه شهید در بیمارستان بستری بود، به بیمارستان میرفت و پیگیر حل مشکلات آنها میشد.
شهید سپهبد قاسم سلیمانی را ما عموماً به عنوان یک چهره نظامی و فردی تأثیرگذار در این زمینه بر جهان اسلام و منطقه میشناسیم. با توجه به همراهی چندین ساله شما با شهید، به نظر شما ایشان به لحاظ فرهنگی چه تأثیری بر جوامع اسلامی گذاشتند؟
حاج قاسم به فرهنگ توجه خاصی داشت. ایشان در اواخر جنگ تحمیلی که من مسئول تبلیغات لشکر بودم، به من گفت که در شهر قم جایی را اجاره کنیم، تمام فرماندهان لشکر را به قم و به دیدار با علما ببریم و کلاسهای اخلاق و اعتقادی بگذاریم تا از نظر معنوی رشد کنند. در میدان جنگ هم با همین دید کار را دنبال میکرد.
شهید سلیمانی توان رزم را براساس «معنویت» میسنجید
در ارزیابی توان رزم، پنج مؤلفه تأثیرگذار است: سازماندهی، تجهیزات، آموزش، نظم و انضباط و معنویت. «معنویت» بالاترین رتبه را در توان رزم دارد، خیلیها به این بُعد توجه نمیکنند. حاج قاسم به بعد معنوی و کار فرهنگی در سوریه توجه میکرد. همواره به فرماندهان نظامی تأکید میکرد که با رفتارتان باید جاذبه ایجاد کنید و مردم سوریه، لبنان و عراق را از این طریق به سمت خود جذب کنید. توان رزم را براساس معنویت ارزیابی میکرد. قبل از عملیات کربلای 1 به فرماندهان قرارگاه گفته بود که من دو گردان دارم که توان رزمشان بالاست، اینها میتوانند خطشکن باشند و جاهایی را که نمیتوانید از دشمن پس بگیرید، پس بگیرند. سؤال کرده بودند که خاصیت این نیروها چیست؟ حاج قاسم گفته بود که این نیروها اهل سحرخیزی هستند، خوب دعا میخوانند و اشک میریزند؛ یعنی همواره به این ابعاد در میدان توجه میکرد.
آن روزی که من به نیروی قدس آمدم، به حاج قاسم گفتم که وقتی در نیروی دریایی بودم، مسابقه کتابخوانی راه انداختیم و کتابهایی را که رهبر معظم انقلاب نگاه ویژهای دارند، به نیروها میدادیم تا در مسابقه شرکت کنند. ما در نیروی دریایی قرعهکشی میکردیم و به تعدادی جایزه اهدا میکردیم. حاج قاسم گفت من به هر کس که کتاب بخواند، جایزه میدهم.
حالات خاص حاج قاسم در جلسات متفاوت عصر جمعه
شهید سلیمانی دلش میخواست از نظر اعتقادی و فرهنگی روی نیروها کار ویژه صورت گیرد. به همه این ابعاد چه در دوران جنگ و چه پس از آن در نیروی قدس توجه نشان میداد. خودش هم به بُعد فرهنگی خود و فرزندانش توجه خاصی نشان میداد. بلااستثنا عصر جمعه هر هفته یک روحانی و یک مداح در منزلش دعوت میکرد. در این جلسه خود و خانوادهاش حضور داشتند. گاهی هم افرادی به این جلسات میآمدند. من هم توفیق داشتم که به صورت مکرر در این جلسات حاضر بودم. توجه به ارتباط با دین، مباحث اعتقادی، احکام شرع، تضرع و اشک، اتصال به اولیای حاج قاسم در این جلسات با جلسات بیرون متفاوت بود. اشکی که در این جلسات خصوصی میریخت، بیرون نمیریخت. اینجا دیگر کسی نبود. بیریا با صدای بلند گریه میکرد و به پهنای صورت اشک میریخت.
نمونهای خاطرتان هست که مشکلی برای شهید سلیمانی پیش آمده باشد و ایشان با توسل به ائمه اطهار(س) توانسته باشند این مشکل را برطرف کنند؟
خود حاج قاسم یک جا میگوید که وقتی بچهها میخواستند از اروند عبور کنند، من اروند را به پهلوی شکسته حضرت زهرا(س) قسم دادم. حاج قاسم یقین داشت که فرمانده، حضرت زهرا(س) است. هیچجایی نیز نگفت که من فرماندهام. در هور، در اروند، در مهران، در هورالعظیم، در کوههای متفاوت، شلمچه و... گفته بود که من فرماندهی و یاری حضرت زهرا(س) را دیدم.
روایتی از ارادت خاص حاج قاسم به حضرت زهرا(س) و معجزهای که در والفجر 8 رخ داد
«حاج احمد امینی» که از شهدای عارف لشکر بود، فرمانده گردان 410، گردان غواص خطشکن ثارالله بود. وقتی فرمان حمله را حاج قاسم در آغاز عملیات والفجر 8 صادر میکند، امینی با بیسیم تماس میگیرد و به حاج قاسم میگوید که سرعت آب بالاست و بچهها نمیتوانند از آب عبور کنند و اگر به آب بزنند، آب بچهها را با خود خواهد برد. حاج قاسم از پشت بیسیم با شهید امینی گفت 10 مرتبه آب اروند را به فاطمه زهرا(س) قسم بده، مطمئن باش که بچهها از اروند عبور خواهند کرد. شهید امینی نیز همین کار را انجام داد. حاج قاسم تعریف میکرد که با این حرکت، همه توانستند از اروند عبور کنند و وارد فاو شوند. به آنجا که رسیدند، دیدند جلوی خاکریز آتش دشمن سنگین است و بچهها توان عبور از آن را ندارند. خاکریز را به حضرت زهرا(س) قسم دادند، همه بچهها توانستند عبور کنند. این اعتقاد حاج قاسم در همه عملیاتها بود و تا پایان عمر ارتباطش با حضرت زهرا(س)، حضرت سیدالشهدا(ع) و اولیا براساس همین نگاه قلبی حاج قاسم بود.
در بخشی از کتاب «حاج قاسمی که من میشناسم» به نقش تأثیرگذار ایشان در آبرو بخشیدن و مقتدر نشان دادن چهره ایران در بُعد بینالمللی اشاره کردید و خاطراتی در این زمینه از میدان سوریه نقل کردید. کمی در اینباره بیشتر توضیح دهید. نگاه ایشان در بُعد بینالمللی به چه صورت بود؟
حضرت امام(ره) در پیام قطعنامه میفرمایند ما باید بسیج جهانی اسلام را شکل دهیم. حاج قاسم عامل شکلدهی به این آرزوی بزرگ امام(ره) بود. جبهه مقاومت در حقیقت همان بسیج جهانی است؛ انصارالله، فاطمیون، زینبیون، حزبالله، لشکر امام حسین(ع) از ایرانیها، دفاع وطنی، حشدالشعبی، حیدریون و... مجموعه اینها بسیج جهانی اسلام را شکل داد.
آرزوی بزرگ امام که به دست حاج قاسم محقق شد
شهید سلیمانی با شکلدهی به بسیج جهانی اسلام، به دفاع از حرم پرداخت؛ چه حرمهای عراق و چه حرمهای سوریه. باید بگوییم که اگر داعش شکست نمیخورد، هیچ حرمی را در ایران و حتی مدینه باقی نمیگذاشت. در یک کلام باید بگوییم شهید سلیمانی با فرماندهی بسیج جهانی اسلام، زمینه به قدرت رسیدن و نگاه مردم جهان به اسلام ناب را ترسیم و اسلام ناب را به جهان معرفی کرد. اسلام ناب، اسلامی است که حامی مظلومان و دلسوز مردم است و از آنها دفاع میکند و مقابل ظلم و ظالم میایستد. این نگاه حاج قاسم به جبهه مقاومت و بسیج جهانی اسلام بود که در این مسیر نیز توانست اسلام ناب را حیاتی دوباره ببخشد؛ همان اسلامی که رهبر انقلاب و امام خمینی(ره) به دنیا معرفی کردند. حاج قاسم در این راستا با تمام وجود تلاش کرد این اسلام ناب را احیا کند و احیا کرد.
شما رفاقتی 40 ساله با ایشان داشتید، درباره عادتهای خاصی که ایشان داشتند، کمی توضیح دهید. در منش ایشان، موضوعی بوده که برای خود شما به عنوان یک دوست و همراه جالب باشد؟
ایشان در ارتباطهای شخصی خیلی خوش برخورد و خوشخنده بود. همیشه شاد بود، حالت دُگم یا عصبانی نداشت. با هر کس که مواجه میشد، او را تحویل میگرفت؛ به گونهای که آن شخص در اولین برخورد عاشق حاج قاسم میشد و دلش میخواست او را باز هم ببیند.
عادات خاص حاج قاسم به روایت رفیق 40 ساله
در زندگی شخصی نیز منش شهید سلیمانی قابل تأمل است. حاج قاسم در منزل نمینشست تا بچههایش کار کنند. خودش هم پا میشد، چایی میآورد، میوه میآورد، پذیرایی میکرد. خودش در صحنه حاضر بود. اهل هدیه دادن بود. یادم نمیآید خانه شهیدی رفته باشد و هدیه نبرده باشد. محبتش را به افراد ابراز میکرد. اینها جزو نکات بارزی است که اسلام تأکید میکند.
شهید سپهبد قاسم سلیمانی سعی میکرد بایدها و نبایدهای دینی را در زندگیاش پررنگ کند. یکی از نکاتی که باید اشاره کنم و جزو نکات بارز در زندگی ایشان بود، ترسیم کردن نقش و جایگاه پدر به خصوص برای فرزندان شهدا بود. برای آنها مینوشت که پدر شما چه جایگاهی داشت و امروز چه عظمتی دارد. به عنوان نمونه، برای «فاطمه مغفوری»، فرزند شهید مغفوری از شهدای عارف کرمان، در نامهای نوشته بود که میدانید مزار بابای تو امروز در گلزار شهدای کرمان محل مراجعه مردم است و مردم از او حاجت میگیرند؟! خدا را همواره مد نظر داشت، در نامهای که به افراد مینوشت، جایگاه دین، خدا و نماز را در زندگی افراد متذکر میشد. اینها نکاتی است که در بیان و مکتوبات خود همیشه تأکید میکرد.
منبع:تسنیم