۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۵ : ۱۲
عقیق:قرآن با آن همه عظمت و جلال، کتابی در دسترس همه انسانها قرار دارد و معمولاً هر مسلمانی حداقل یک جلد از مصحف شریف را در خانه خود دارد. این در حالی است که برخی از ما جز در مواقع خاص مانند شبهای احیای قدر و یا زمان سال تحویل به سراغ این کتاب آسمانی نمیرویم. گویی راهکار و راهحل همه مشکلات و سختیهای خود را در جایی غیر از قرآن و اهل بیت علیهم السلام جستوجو میکنیم. این در حالی است که به تصریح علمای بزرگ دینی که با معارف و حقایق عالم آشنا بودهاند، دوای دردها و مشکلات خود را باید در قرآن کریم جستوجو کنیم.
بخشهایی از سخنان آیتاللهالعظمی محمدتقی بهجت رحمهالله علیه را مورد بازخوانی قرار داده تا اثرات و اهمیت والای انس و تلاوت قرآن کریم مورد توجه دوباره مردم قرار بگیرد.
لزوم قدردانی از قرآن و عترت
اگر به ما خبر میدادند که در چین کتابی وجود دارد که چنین کمالاتی را دارد و به زبان چینی است و تمام صفات و کمالات قرآن را بدون بردن نام آن، به آن نسبت میدادند، مثلاً میگفتند از صفاتش این است که: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْءَانًا سُیرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأرْضُ أَوْ کلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی؛ و اگر کتابی وجود داشته باشد که بتوان بهوسیله آن، کوهها را سیر نمود و زمین را شکافت، و با مردگان سخن گفت، [همین کتاب است]».
و نیز به وسیله آن چنین کارهایی را میتوان کرد که: «أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِكُم؛ نابینا و شخص مبتلا به مرض پیسی را به اذن خدا بهبودی میبخشم؛ مردگان را بهوسیله آن، به اذن خدا زنده میکنم؛ و از آنچه میخورید و در خانههایتان اندوخته میکنید، خبر میدهم» و دیگر خصوصیات قرآن را بیان میکردند، میگفتیم سزاوار است همه کوچ کنیم تا در آنجا آن کتاب را درس بگیریم یا با خود بیاوریم، و این در حالی است که همان قرآن پیش ماست.
لذا سزاوار است با گرسنگی و صبر بر خرده نان هم شده، آن را تحصیل و تدریس نماییم و به معارف آن آگاهی پیدا کنیم، که: «لا تَفْنی عَجآئِبُهُ؛ شگفتیهای موجود در آن پایانناپذیر است.» نیز: «تِبْیاناً لِكُلِّ شَیْءٍ؛ توضیح هر چیزی در آن موجود است.»
مگر نمیبینید دولتهای متمدن با اینکه به قرآن اعتقاد ندارند، درباره آن گفتهاند: قرآن تنها کتابی است که حکیمی آن را نوشته است. قرآنهایی با هدیه ارزان در دسترس ماست، ولی ما از آن قدردانی نمیکنیم و مانند کسانی که آن را ندارند، از محتوای آن بیخبریم. همچنین اهلبیت و عترت علیهمالسلام را که عَدیل قرآن هستند، بلکه با قرآن یگانگی و اتحاد دارند و اهانت به قرآن، اهانت به آنهاست و بالعکس. هرکس به قرآن نزدیک باشد به عترت مقرب است، و بالعکس.
معجزه جاوید
از مختصات اسلام این است که دارای معجزه خالده (قرآن) است که در همه وقت و همه جا و در دسترس همگان است. به خلاف معجزه حضرت موسی و حضرت عیسی علیهماالسلام که به دست خود آنها و در زمان آنها بود و اکنون در دست پیروان آنها هم نیست.
استفادههای معنوی و جسمانی از قرآن
ما، شیعیان، عقیده داریم قرآن، عدیل اهل بیت علیهم السلام و اهل بیت علیهم السلام هم عدیل قرآن هستند و بین آنها جدایی وجود ندارد. آیا نمیتوانیم از نظر به قرآن و اهل بیت علیهم السلام استفادههای معنوی و جسمانی بکنیم؟!
آیا هیچ میدانیم که قرآن نظیر سایر مکتوبات نیست! گویی قرآن موجودی ربوبی از عالم نور و روحانی است که در عالم اجسام و اعراض ظهور کرده است. به دلیل اینکه چیزهایی از آن برمیآید یا دیده میشود که از اجسام و اعراض دیده نمیشود؛ بنابراین باید به طور یقین بفهمیم که نگاه کردن به قرآن مثل نگاه کردن به سایر کتب نیست.
ما از قرائت قرآن غفلت داریم
عجیب است که ما از قرائت قرآن غفلت داریم. آیا گوش دادن به کلام خدا، لازمتر از گوشکردن به سخن شخصیتهای مهم نیست؟! تلاوت آیات قرآن از قبیل کِیف مسموع و خود قرآن، کِیف مُبصَر است.
هنگامی که قرآن را از حفظ میخوانیم، صوتش حاکی از قرآنِ واقعی و وجود مسموعِ آن است؛ یعنی در هنگام خواندن قرآن، قرآن را ایجاد میکنیم و به آن وجود میدهیم و هستی میبخشیم، و قرائت و تلاوت ما وجودات قرآن و حاکیات از یک قرآن واقعی است.
با اینهمه، ما اینقدر تلاوت قرآن را حقیر و کوچک میشماریم! مانند حضرت جبرئیل علیهالسلام قرآن را ایجاد میکنیم؛ منتهی جبرئیل در اول و برای اولینبار ایجاد صوت نمود، ما حالا در این زمان ایجاد صوت و ایجاد قرآن میکنیم. بلکه اگر حساب کنیم و بفهمیم که اصوات از ما نیست، بلکه از آنِ خداست و ما فاعلِ مابهالوجودیم، نه مامنهالوجود، میفهمیم که ایجادِ افعال هم مِنَالله است: «وَ الحَقّ أنْ فاضَ مِنَ الْحَقّ صُوَرٌ؛ و حقیقت این است که صُوَر [مخلوقات] از حضرت حق افاضه شده است».
تمام اشیا مخلوقات او هستند. اگر وسایط را اسقاط کنیم، اضافۀ مخلوق است به خالق. اگر گفته میشود: از ابر، باران میبارد؛ ابر مُوجِد باران نیست. و یا وقتی گفته میشود: زن، فرزند میزاید؛ زن مُوجِد فرزند نیست. بلکه علت مُعد و زمینهساز و واسطۀ ایجاد معلول از علت و فاعل حقیقی است. «کرّرْتُها حَتّی سَمِعْتُها مِنْ قائِلِها؛ تکرار نمودم تا اینکه آن را از گویندهاش [حضرت حق] شنیدم» یعنی وقتی وسایط الغا شد، مخلوق میماند و خالق، و فعل است و فاعل.
منبع:تسنیم