۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۰ : ۱۸
عقیق:امیرحسین کسائی: عبدالحسین امینی نجفی مشهور به علامه امینی در سال ۱۳۲۰ هجری قمری در سراب واقع در آذربایجان شرقی متولد شد. او از مراجع بنام شیعه و نویسنده کتاب دائرةالمعارفی الغدیر است که در ۲۸ ربیعالثانی ۱۳۹۰ هجری قمری(۱۲ تیر ۱۳۴۹ خورشیدی) در تهران از دنیا رفت و در نجف مدفون شد. در ادامه مطالب پرونده «احیاگر غدیر» با موضوع ضرورت تألیف این کتاب گرانسنگ و آثاری که علامه امینی داشت، گفتوگویی با حجتالاسلام محمود ریاضت کارشناس دینی داشتیم که ماحصل آن را در پی میخوانید:
علامه امینی در تقابل با دو نحله فکری آن زمان الغدیر را نوشت
چرا علامه امینی در آن برهۀ زمانی چنین نیاز تاریخی را حس کرد که وقت، انرژی و زمانش را برای تالیف کتاب الغدیر گذاشت؟
در آن برههای که مرحوم علامه دست به چنین کاری زد دو نحلۀ فکری در دنیا مطرح بودند که به نوعی تخته گاز میرفتند. این دو نحله به یک معنا کلاً دین و تفکر الهی را به محاق برده بودند، یکی تفکر مارکسیست و کمونیست بود و دیگری تفکر بهائیت بود. البته وهابیّت هم این وسط یک خودی نشان میداد اما مانند امروز فعال نبود.
تفکر مارکسیست این بود که اصلاً دین افیون ملتهاست و آن چیزی هم که از دینهای الهی ارائه میشد یا ادیان تحریفشده، مانند مسیحیّت، یهودیّت و یا زرتشت و آن چیزی هم که از اسلام ارائه میشد اسلام اهل سنت بود، یعنی در آن زمان اسلام را به اهل سنت میشناختند و شیعه مطرح نبود که بگوییم جایگاهی حتی در کشورهای اسلامی داشت یا نداشت.
علامه امینی یک کار بسیار عظیمی را شروع کرد، نه فقط برای اینکه ولایت و امامت امیرالمومنین و یا جانشینی بلافصل ایشان را اثبات کند، بلکه تلاش کرد تفکری را که براساس آن تفکر نحلۀ مارکسیست توانسته بود، جا بیندازد که دین افیون ملتهاست، کنار بزند.
روش اهل سنت بهانهای شده بود که این قاعدۀ مارکسیست که دین افیون ملتهاست؛ تقویت شود. علامه امینی با استناد به مصادر مخالفین امیرالمومنین، حقانیت ایشان را ثابت کرد که یکی از مهمترین استناداتش به خطبه غدیر بود. علامه امینی در واقع اسلام را تبیین کردند یعنی نگفت که فقط امیرالمومنین جانشین است، لذا عمده تلاش مرحوم علامه امینی این است که خطبه غدیر را جا بیندازد.
علامه امینی یک کار بسیار عظیمی را شروع کرد، تا تفکری را که براساس آن نحلۀ مارکسیست توانسته بود، جا بیندازد که دین افیون ملتهاست، کنار بزند.
خطبه غدیر صرفا به بحث جانشینی نمیپردازد زیرا در جلدهای دیگر الغدیر غیر از دو سه جلدی که به مصادر
خطبه الغدیر میپردازد، علامه ثابت میکند که قبل از اینکه واقعه غدیر رخ دهد، بحث جانشینی پیغمبر مطرح بوده است یعنی بحث جانشینی پیغمبر از موضوعاتی است که همواره از ابتدای دعوت ایشان مطرح شده است. همانجا که پیغمبر فرمود «قولو لاالهالاالله تُفلحوا»، همانجا فرمود اول کسی که بگوید، جانشین من است. بنابراین جانشینی موضوعی نبود که خداوند بگوید «بَلِغ ما اُنزل اِلیک مِن رَبک و ان لَم تَفعل فَما بَلغت رِسالته» لحن آیه نشان میدهد یک چیزی است که حضرت تا حالا نگفته است، بحث جانشینی را که از اول مطرح کرده بود.
پیامبر(ص) در حدیث منزلت، در قضیه عشیره اقربین، در اولین دعوت از خویشان، جانشینی را مطرح کرده بود حتی در بعضی نقلها عباس عموی پیامبر نقل میکند که ده سال قبل از رسالت پیغمبر، اصلاً قبل از بعثت ایشان، وقتی امیرالمومنین در خانه کعبه به دنیا میآید و بعد از سه روز، فاطمه بنتاسد از کعبه خارج میشود و قُنداق فرزند را دست پیغمبر میدهند، از معجزات امیرالمومنین این است که در قُنداق وقتی چشمش به جمال پیغمبر میافتد، میفرماید تورات بخوانم؟ انجیل بخوانم؟ زبور بخوانم؟ آیاتی از هر سه را میخواند و بعد میفرماید قرآن بخوانم؟ هنوز قرآن نازل نشده است و ایشان سوره مومنون را میخواند «قد افلح المؤمنون» اینجا عموی پیغمبر نقل میکند که پیغمبر لبان امیرالمومنین را در قُنداق و درحالی که نوزاد هستند بوسید و فرمود «قَد اَفلحو بِک».
الغدیر برای اثبات جانشینی نیست بلکه برای تبیین اسلام است
بنابراین علامه امینی در کتاب الغدیر به اثبات چه موضوعی میپردازد؟
علامه اصلاً نمیخواهد جانشینی را ثابت کند، درست است که در غدیر، بحث جانشینی مطرح شده است کما اینکه پیغمبر در هر جایی خطبهای خوانده و حرفی زده یک گریز به جانشینی امیرالمومنین زده است ولی بحث غدیر بحث جانشینی نیست، بحث غدیر بحث کل اسلام است. بحث این است که کلاً اسلام بدون ولایت معنا و مفهوم ندارد یعنی تعریفی که شما میخواهید از اسلام بدهید برای اینکه افیون ملتها نباشد، باید تعریف ولایی باشد و هر تعریفی غیر از تعریف ولایی ارائه بدهید، همان چیزی میشود که مسیحیت اعلام کردند، همان تئوری مارکسیست میشود که میگوید دین افیون ملتهاست؛ اما با تعریف ولایت دین دیگر افیون ملتها نیست بلکه پویا است.
تعریفی که شما میخواهید از اسلام بدهید برای اینکه افیون ملتها نباشد، باید تعریف ولایی باشد و هر تعریفی غیر از تعریف ولایی ارائه دهید، همان چیزی میشود که مسیحیت اعلام کردند، همان تئوری مارکسیست میشود که میگوید دین افیون ملتهاست
به برکت همین تعریف ولایی انقلاب اسلامی شکل میگیرد و الان ۴۲ سال است نه تنها دین افیون ملتها نیست بلکه دیگر همه عوامل رکود و سکون را از جوامع گرفته است.
هدف علامه امینی این بود که اسلام را آنطوری که هست، بیان کند بنابراین نباید الغدیر را فقط در یک موضوع خاص تاریخ اسلام ببریم، اگرچه که آن را هم ثابت میکند اما هدف اصلی این نیست. هدف اصلی الغدیر ارائه تعریف ولایی دین است که اگر ارائه شد آن وقت هیچ نحله فکری در مقابل دین نمیتواند عرض اندام کند و آن را به مُحاق و حاشیه ببرد.
علامه امینی برای نگارش الغدیر به تمام کتابخانههای جهان اسلام رفت
علامه برای اثبات این ماجرا چه روندی را در کتاب الغدیر طی کرده است و در ۱۱ جلدی که منتشر شده، چه کرده است؟
وقتی یک کتابی بنا دارد،در مقابل جریاناتی که میخواهد دین را به محاق ببرد، بایستد، باید محکم و مستند باشد، پس نمیتوان با آن دمدستی برخورد کرد و هر روایتی هر جا دیدیم نقل کنیم و به مصادر آن توجه نکنیم، لذا مرحوم علامه امینی برای اینکه هیچ خدشهای به این کتاب وارد نشود، تلاش بسیاری کرد. به طوری که وقتی این کتاب نوشته و چاپ شد، حاکم بغداد اجازه نداد این کتاب چاپ گسترده شود، مرحوم علامه فرموده بودند شما یک گروه از علمای بزرگ اهل سنت را جمعآوری کنید و این کتاب را در اختیار آنها بگذارید، اگر یک روایت از شیعه در این کتاب وجود داشت، شما اجازه چاپ این کتاب را ندهید.
نقل میکنند ایشان تمام کتابخانههای هند را زیر پا گذاشته است، هر جایی شنیده که یک نسخه خطی از مصادر اهلسنت در ارتباط با بحث غدیر یا در ارتباط با بحث ولایت است، رفته و آن را بررسی کرده است. ایشان ۶ ماه در کتابخانههای هند فقط دنبال این میگشت که اگر میخواهد یک روایت نقل کند، مستند و محکم باشد و بعداً کسی نتواند در آن مناقشه و خدشه وارد کند که تاکنون هم کسی نتوانسته است در روایات کتاب شریف الغدیر خدشه وارد کند.
مرحوم علامه امینی شاید کتابخانهای در جهان اسلام نباشد که آن را ندیده باشد، اسکندریه رفته، به قاهره رفته است و به تمام کشورهای اسلامی که آن زمان مرکزیتی برای علم داشتند مانند دانشگاه الازهر مصر، دانشگاه بغداد رفته تا مصادر روایات را پیدا کند.
نقل شده است علامه نمیتوانسته کتابی را تهیه کند، صاحبانش هم میخواستند آن کتابها را به پول تبدیل کنند، علامه یک شب آن کتاب را قرض میگیرد و شب تا صبح آن کتاب را دستنویس میکند یعنی رونویسی میکند نه اینکه برود کپی بگیرد یا پرینت بگیرد!
علامه هر سال ماه مبارک رمضان به مشهد میرفت، یعنی از نجف به مشهد میآمده و تمام ماه رمضان را در مشهد میماند تا از کتب موجود در کتابخانه آستان قدس رضوی استفاده کند. در قدیم، امکانات امروزی نبوده که شما بخواهید یک روایت را جستجو کنید، راحت با استفاده از کامپیوتر و اینترنت، یک کلمه از آن یا یک عنوان را جستجو کنید و تمام روایت و مصادر را برای شما بیاورد. باید مثلاً ۱۱۱ جلد بهارالانوار را ورق میزدید تا دو روایت مستند در آن پیدا کنید، تفسیر کبیر مثلاً علمای بزرگ اهل سنت مانند فخر رازی را فرق بزنید که مثلاً یک روایت ذیل آیه «قل لا اسالُکُم علیهِ اَجراً الاّ المَوَدَّه فیالقربی» پیدا کنید، آن هم به گونهای باشد که مصادر این روایت را دقیق بررسی کنید تا خدشهای به آن وارد نشود.
مسئول کتابخانه میگفته ساعت کار تمام شده میخواهم در کتابخانه را ببندم، علامه هم به او گفته شما برو و علامه شب تا صبح در کتابخانه هند مانده، تحقیق میکرده و مینوشته است یا اینکه مشهور است که نقل میکنند، مرحوم علامه دنبال یک کتابی بوده و هر چه میگشته آن را پیدا نمیکرده و بعد به امیرالمومنین متوسل میشود و همسایه او، همان شب میآید و میگوید پدر من از دنیا رفته و وصیت کرده این کتابها را به شما که اهل مطالعه هستید، بدهیم و بعد علامه وقتی کتابها را نگاه میکند میبیند همان کتابی که دنبالش بوده در بین آن کتابها است. یا نقل شده است علامه نمیتوانسته کتابی را تهیه کند، صاحبانش هم میخواستند آن کتابها را به پول تبدیل کنند، علامه یک شب آن کتاب را قرض میگیرد و شب تا صبح آن کتاب را دستنویس میکند یعنی رونویسی میکند نه اینکه برود کپی بگیرد یا پرینت بگیرد! امروز راحت میشود این کارها را کرد اما علامه در آن زمان، کتاب را از ابتدا تا انتها نوشته و صبح کتاب را پس داده است و این را مکرر نقل کردند.
علامه از قرآن و روایات برای اثبات حقانیت امیرالمومنین استفاده کردند
یکی از مولفههای این کتاب، آیاتی است که علامه در موضوعات مختلف به آنها اشاره میکند، در مورد انس علامه با قرآن هم بفرمایید.
مرحوم علامه حافظ قرآن بودند یعنی علمای بزرگ ما اگر قرآن را حفظ نباشند نمیتوانند عملکرد صحیحی داشته باشند، چون مهمترین مصدر و مرجع ما در استناد و مباحث دینی، معرفتی، اعتقادی و اخلاقی قرآن است یعنی بسیاری از روایاتی که مرحوم علامه مثلاً درباره اثبات جانشینی امیرالمومنین یا ولایت آورده، روایاتی است که ذیل آیات قرآن آمده است یعنی این روایت آمده که آن آیه را تفسیر کند مثلاً آیه «یا ایُهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اَنزِلَ الَیْکَ مِن رَبِّکَ وَ ان لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَغْتَ رِسَالَتَه» ما روایتهای زیادی از اهل سنت و اهل تشیع ذیل این آیه داریم که برای تفسیر و توضیح این آیه آمده است، مرحوم علامه وقتی میخواهد این روایت را نقل کند باید آیه را بگوید و به آن استناد کند چون این روایت تفسیر آن آیه است، یعنی اگر بخواهید قرآن را کنار بگذارید عملاً دست ما خالی میشود.
علامه امینی احساس و عاطفه را توام با استدلال و منطق داشت
چرا نگرههای تبیینی الغدیر برای شناخت مکتب تشیع در سطح جامعه هنوز جاری نشده است؟
عدهای در کشور ما علامه را برنمیتابند حتی در بسیاری از کشورهای اسلامی در بحث دین، ولایت، محبت و موّدت اهلبیت، فضای غلبه احساسات و عواطف است. درست است که احساسات و عواطف جایگاه خودش را دارد، مقام معظم رهبری هم در توصیه به خطبا و مادحین، چند سال قبل در آستانه محرم، فرمودند اصل قصه عاشورا و ولایت بر سه پایه استوار است: ۱. منطق و تفکر، ۲. حماسه و رشادت، ۳. عواطف و احساسات، شما مراقب باشید اصل منطق و تفکر و اصل حماسه و رشادت تحتالشعاع عواطف و احساسات قرار نگیرد. ما متاسفانه در عرصه دین اینطور هستیم که بُعد عاطفی و احساسی ما به قسمتهای منطقی، عقلانی، تفکری و مستدل میچربد. ما میگوییم همه تلاش علامه این بود که مستند و مستدل حرف بزند، الان نمیپذیرند یعنی متاسفانه نه در فضای مبلغین ما البته نه به طوری کلی به سمت احساسات و عواطف، گرایش دارند، حتی خیلی وقتها مسخره هم میکنند که سند چیست؟!
مقام معظم رهبری در توصیه به خطبا و مادحین، چند سال قبل در آستانه محرم، فرمودند اصل قصه عاشورا و ولایت بر سه پایه استوار است: ۱. منطق و تفکر، ۲. حماسه و رشادت، ۳. عواطف و احساسات، شما مراقب باشید اصل منطق و تفکر و اصل حماسه و رشادت تحتالشعاع عواطف و احساسات قرار نگیرد
درحالی که وقتی سیره بزرگان علم را میّبینیم که برگرفته از سیره عملی اهلبیت(ع) است، احساسات و عواطف در جای خودش و استدلال و منطق هم در جای خود پررنگ است.
زینب کبری و امام سجاد بعد از عاشورا در اوج فضای احساسی و عاطفی خود، وقتی خطبه میخوانند، احساسی برخورد نمیکنند، مستدل به آیه قرآن استناد میکنند. وقتی در جامعه فضای مستدل و مستند حرف زدن و فضای محققانه حرف زدن نیست، رویه به سمتی میرود که دنبال فالوور جمع کردن و لایک بیشتر است.
البته در جامعه ما تحقیق و پژوهش بودجهای آنچنانی هم ندارد، در صورتی که در دنیا تحقیق و پژوهش،عامل پیشرفت است و بیشترین بودجه را هم به تحقیق و پژوهش اختصاص میدهند، ولی ما این را نداریم.
اگر بخواهیم نگره علامه امینی را در بحث دین مطرح کنیم یعنی همه باید محقق و پژوهشگر در امر دین شوند، یعنی همان که امام باقر فرمود الکمال کلُ الکمال، همه کمال و اصل کمال اَتَوقَع فیالدین، به عمق دین رسیدن است و این به عمق دین رسیدن با نقل خواب و مکاشفه برای اینکه همه خود را به دیوار بزنند و مجلسگرم شود، متفاوت است.
متاسفانه فضای جامعه ما در گروهها و فضاهای مذهبی و حتی رسانهای، فضای احساسات و عواطف است، مثلاً در قصه کرونا، زمانی که حرمها بسته بود، رسانهها، حرم اهلبیت را آتلیه عکاسی کردند، مدام گنبد و سقاخانه نشان دادند و از خود امام رضا خبری نبود. نهایتا یک نفر را میآوردند تا ۵ دقیقه صحبت کند که دعا کنید و حاجت بخواهید، یعنی اهلبیت ما ۱۴ نفری هستند که خدا آفریده تا ما هر مشکلی داشتیم آنها کل قواعد و سنن الهی را بهم بزنند و از طریق معجزه، آن را حل و خرابکاریهای ما را درست کنند! این نگره علامه امینی نیست و در این جامعه از آن بگوییم، ما را مسخره میکنند.
سوغاتی هرساله علامه امینی از نجف برای امام رضا
علامه امینی ماه رمضانها به ایران میآمد و به حرم امام رضا مشرف میشد، مثلاً شما اگر جایی مسافرت میروید و به خدمت کسی میروید، موقع برگشت از آنجا سوغات میآورید، در روایت داریم که سوغات سفر خوب است و جزء موضوعات سفر است و حتی شما باید جایی میروید از خودتان سوغاتی ببرید.
علامه امینی میگفت من از نجف آمدم پدر شما امیرالمومنین روزی هزار رکعت نماز میخواند، بنابراین ایشان در مشهد، روزی هزار رکعت نماز میخواند و به امام رضا هدیه میکرد، یعنی ایشان روایت نگفت که فقط کتابش را پر کند بلکه عمل هم کرده است
علامه امینی هر سال برای امام رضا سوغاتی میبرد. میگفت من از نجف آمدم پدر شما امیرالمومنین روزی هزار رکعت نماز میخواند، بنابراین ایشان در مشهد، روزی هزار رکعت نماز میخواند و به امام رضا هدیه میکرد، یعنی ایشان روایت نگفت که فقط کتابش را پر کند بلکه عمل هم کرده است اما الان این نگره جایگاهی ندارد، میگوید ما شب تا صبح به حرم امام رضا میرویم عشق و صفا میکنیم ولی دو رکعت نماز نمیخواند، سراغ دارم مثلاً فردی هیات و جلسه میرود اما اصلاً نماز نمیخواند یا نماز صبح نمیخواند، وقتی هم به او میگوییم، پاسخ میدهد ما یک یا حسین گفتیم تمام است! این فضا فضای منطقی نیست فضای احساسات و عواطف کور است.
مشکل حل نشدن منازعات شیعه و سنی، احساسی برخورد کردن است
از قبل انقلاب و در طول انقلاب روی موضوعاتی مانند غدیر، عاشورا، فاطمیه کار شده است ولی آن اثری که باید را نداشته است، شاید هنوز در موضوع غدیر ما شاهد دعواهای شیعه و سنی هستیم این عدم اثرگذاری ناشی از چیست؟
اصل غدیر، خطبه غدیر است که علامه تاکید دارد شما خطبه را از ابتدا تا انتها بخوانید ولی وقتی ما ۴۰ سال با قصه غدیر، احساسی برخورد میکنیم و از وسط خطبه غدیر یک جمله بیرون میکشیم، پس و پیش آن را حذف میکنیم، آن یک خط را هم درست معنا نمیکنیم، اثرگذاری ندارد. تمام کاری که ما در غدیر انجام میدهیم چیست؟ میگوییم اسم چه کسی علی است، به او جایزه بدهیم، این تعظیم شعائر است اما ترویج هدف غدیر نیست.
پیامبر آنقدر که در خطبه غدیر در مورد ۱۴ معصوم، حرف میزند در مورد امیرالمومنین حرف نمیزند. اینقدر که در مورد مهدویت صحبت میکند در مورد جانشینی حرف نمیزند زیرا ۲۳ سال در مورد جانشینی حرفهایش را زده است، البته در خطبه غدیر هم در مورد جانشینی حرف میزند اما اصل خطبه غدیر این نیست.
چرا این مناقشه و دعوای شیعه و سنی وجود دارد؟ چون اصلاً کسانی که در این امر مناقشه میکنند، دوست دارند ما غدیر را به سمت جانشینی امیرالمومنین ببریم تا ثابت کنند، طبق آیه قرآن تا روز غدیر که دو ماه به آخر عمر پیغمبر اکرم باقی مانده، ایشان در مورد جانشینی حرفی نزده است.
خدا در روز غدیر به پیامبر میفرماید: آنی که گفتیم را بگو اگر نگویی انگار رسالت را انجام ندادی، یعنی تا حالا نگفتی که اگر نگویی انگار رسالت را انجام ندادی، این چیست که پیغمبر تا حالا نگفته است؟ جانشینی است؟ ولایت است؟ آیه اینها قبلاً نازل شده است «انما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسولُهُ وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاه وَیُوتونَ الزَّکاه وَهُم راکِعون» برای قبل از غدیر است، «اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» برای قبل از غدیر است، «قل لا اسالُکُم علیهِ اَجراً الاّ المَوَدَّه فیالقربی» برای قبل از غدیر است، سوره قدر که اثبات ولایت امیرالمومنین است، برای قبل از غدیر است.
اگر غدیر را روی جانشینی ببریم، کسانی که مناقشه میکنند، میگویند پس تمام حرفهایی که شما میگویید غلط است، چون پیغمبر تا آن روز در مورد جانشینی صحبت نکرده است.
کسانی که درباره غدیر مناقشه میکنند، دوست دارند ما آن را به سمت جانشینی امیرالمومنین ببریم تا ثابت کنند، طبق آیه قرآن تا روز غدیر که دو ماه به آخر عمر پیغمبر اکرم باقی مانده، ایشان در مورد جانشینی حرفی نزده است
در آن یک جمله معروف خطبه غدیر داریم مَن کُنت مَولاه و هذا علیٌ مولا، پیغمبر چه فرمود؟ برخی این چنین معنا میکنند: هرکه من مولای اویم، این علی بعد من مولای اوست، این «بعد» کجای این جمله است؟ چرا در ترجمه بعد من میگوییم؟ چون ما این یک خط را هم احساسی میخواهیم جلو ببریم، نمیخواهیم مستند و مستدل بگوییم.
سیره اهلبیت اینگونه بوده که اولین چیزی که به فرزندانشان یاد میدادند، خطبه غدیر و خطبه فدکیه بوده است، الان از هیاتیترین و مدعیترین افراد ولایی و ولایتمدار بپرسید از روی خطبه غدیر یکبار از اول تا آخر روخوانی کرده است؟ اما از شب نوزدهم تا بیست و پنجم لباس مشکی میپوشد و سینه میزند، خیلی خوب است، این خیلی خوب است اما جرج جرداق مسیحی میگوید من نهجالبلاغه را ۲۰۰ بار از اول تا انتها خواندم، ابن ابیالحدید اهل تسنن میگوید من هزار بار نهجالبلاغه را از ابتدا تا انتها خواندم، شما ولایتیترین مدعیان ولایت امیرالمومنین را بیاورید، بگویید نهجالبلاغه را یکبار روزنامهوار مرور کرده است؟
با این رویه است که مناقشه میکنند و فردی از ما نمیتواند پاسخ بدهد، مناقشه باقی است چون من نه قرآن بلد هستم، نه خطبه غدیر و خطبه فدکیه را خواندهام.
علامه امینی در الغدیر نمیخواهد ثابت کند امیرالمومنین جانشین پیغمبر است، میخواهد بگوید علی خود پیغمبر است، در قرآن هم مستند این حرف وجود دارد که داریم اَنفُسَنا و اَنفُسَکم، علی خود پیغمبر است.
فاصله خطبه غدیر تا خطبه فدکیه دو ماه و نیم است، در این خطبه حضرت زهرا میفرماید اَنسیتُ یوم الغدیر؟ چرا این اتفاق افتاد که من بیایم برای شما خطبه بخوانم؟ اِعلموا انی فاطمه یعنی بعد از دو ماه کار به جایی رسید که خطبه غدیر فراموش شد، دیگر فاطمه زهرا را مسلمان نمیشناختند که ایشان خودش را معرفی میکرد و میفرمود: من دختر پیغمبرم، من فاطمه زهرا هستم! انسیتم یوم الغدیر؟ آیا غدیر یادتان رفت؟
علی عین من است، نه جانشین من
عصاره الغدیر این است که من کنت مولا و هذا علیٌ مولا ترجمۀ صحیحش این است، هر کس من مولای او هستم، این علی هم مولای اوست یعنی همین الان هم که من هستم این علی مولای اوست، در واقع هر چه هستم برای او، علی هم همان است یعنی علی عین من است، نه جانشین من.
علامه امینی در الغدیر نمیخواهد ثابت کند امیرالمومنین جانشین پیغمبر است، میخواهد بگوید علی خود پیغمبر است، در قرآن هم مستند این حرف وجود دارد که داریم اَنفُسَنا و اَنفُسَکم، علی خود پیغمبر است.
غدیر را به ایوان نجف عجب صفایی دارد! تنزل دادهایم
زیارت غدیریه امیرالمومنین از لسان امام هادی(ع) دکترین شیعه است که بیش از ۷۰ آیه قرآن در آن استناد شده است، کسی بلد است؟ به مدعیترین مدعیان ولایت امیرالمومنین بگویید یک خط، یک پاراگراف از زیارت غدیریه امیرالمومنین از لسان امام هادی بخواند، اگر بلد بود! پس این مناقشه ادامه دارد چون ما غدیر را فقط مکاشفه و خواب کردیم، من غدیر را به ایوان نجف عجب صفایی دارد! تنزل دادهایم.
چه زمانی میشود من بگویم زن و بچهداری علی، عجب صفایی دارد؟ زندگی علی، عجب صفایی دارد؟ کسب درآمد علی، عجب صفایی دارد؟ نماز علی، عجب صفایی دارد؟ ما فقط به ایوان طلا، به گوهرشاد، سقاخانه، به کبوتر چسبیدیم.
زمانی که فضای ما احساسی، عاطفی و بدون منطق و استدلال است، کار و عمل ما به جای اینکه بعد از ۴۰ سال، مشکل را حل کند مناقشات را بیشتر میکند، چون کسی مستند صحبت نمیکند، اگر بخواهد مستند هم صحبت کند، به او تَشر میزنند. بعد از ۴۰ سال صدا و سیمای ما طی دو سال با حضور حجتالاسلام حامد کاشانی به مستند سخن گفتن براساس کتب اهل سنت پرداخت یعنی همان روش علامه امینی اجرا شد، چه کسی پذیرفت؟ افراد خودی هم برنمیتابند، یعنی این تفکر و این نگره وجود ندارد که شما بیایید مستند و مستدل صحبت کنید، کتاب را دستتان بگیرید و بگویید براساس این کتاب میگویم، من نه توهین میکنم و نه بد و بیراه میگویم. خودشان نوشتند زمان خلیفه دوم اینطوری شد، زمان خلیفه سوم اینطوری شد. حتی خودیها هم برنمیتابند، چون فضای حاکم جامعه، فضای احساسی و عاطفی است.
عصاره الغدیر آن است که میگوید ولی با نبی فرقی ندارد
براین اساس علامه امینی در الغدیر ثابت میکند که ولی با نبی فرقی ندارد، درست است؟
عصاره الغدیر این است که میخواهد بگوید ولی با نبی فرقی ندارد، میخواهد بگوید ولی عین نبی است، که این همان عصاره خطبه غدیر است که علی عین پیغمبر است و نه جانشین پیغمبر و بعد این در آیه مباهله تثبیت میشود «وَانْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ»، من چه زمانی دنبال جانشین هستم؟ زمانی که عین آن وجود ندارد، وقتی خودش وجود دارد، من جانشین نمیخواهم.
امام باقر براساس همین اصل و مبنای خطبه غدیر میفرماید: اَولَنا محمد، اوسطنا محمد، آخرنا محمد، کُلنا محمد یعنی اولی محمد، وسطی محمد، آخری ما محمد است همه ما محمدیم. بحث جانشینی بحث مسئولیتی است، بخش نگرش کلی به ولی و نبّی، همان تعبیری است که مقام معظم رهبری در کتاب انسان ۲۵۰ ساله دارند، یعنی یک نفر است که ۲۵۰ سال عمر کرده است. نباید ۱۴ نفر ببینیم که این جانشین اوست، و این مبنای آیهای هم دارد «وَانْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ» اینها یکی هستند، مبنای روایی هم دارد «کُلهم نورٌ واحد» اینها همه یکی هستند.
چرا ما به اینجا میرسیم که فردی در جلسات مذهبی میگوید امام حسین بالاتر از امام حسن است؟ چرا نمره میدهد؟ زیرا امام حسن و امام حسین را دو تا میبیند، شما باید این سیر را یک سیر ۲۵۰ ساله ببینید، یک آدمی که ۲۵۰ سال عمر کرده است و در دورههای مختلف الگوهای مختلف را برای پیروانش ارائه داده است.
چرا الغدیر نتوانسته این مناقشات را پایان دهد ؟
اگر هر دو طرف منطقی و خالیذهن الغدیر را مطالعه کنند، فصلالخطاب است و میتواند به این مناقشه پایان بدهد اما هم طرفداران و هم مخالفین چون احساسی و تعصبی برخورد میکنند ، این مناقشات ادامه دارد.
انکار غدیر موجب انکار کل اسلام است
در بیان علامه داریم که انکار غدیر مشابه انکار قرآن است، چرا این دو کنار یکدیگر قرار میگیرند؟
انکار غدیر موجب انکار کل اسلام است وقتی میگوید «بَلِغ ما اُنزل اِلیک مِن رَبک و اِن لَم تَفعل فَما بَلغت رِسالته» یعنی شما غدیر را بگیرید، کل رسالت ۲۳ ساله پیغمبر زیر سوال میرود، یعنی اگر شما غدیر را منکر شوید کل دین را از ابتدا تا انتها منکر شدید.
تفسیر قرآن تسنیم آیتالله جوادی آملی، اِبن الغدیر است
چرا محققان ما امروز در موضوعات دیگر اسلام هم مناقشات و موضوعات دیگری مانند غدیر داریم؟ چرا آنها مانند علامه وقت نمیگذارند تا یک الغدیر دیگر در موضوعات هر موضوعی داشته باشیم؟
نمیتوان گفت نداریم، آیتالله جوادیآملی کاری که در تفسیر قرآن تسنیم خود کردند شاید بتوان گفت اِبن الغدیر است زیرا تاکنون یک تفسیر ولایی نداشتیم. ایشان تقریباً در تمام آیات، ولایت را اثبات میکند و میخواهد بگوید قرآن یعنی ولایت، ولایت یعنی قرآن. ایشان بر روی حدیث ثقلین همان کاری را انجام میدهد که علامه روی خطبه غدیر کرد.
بنابراین نمیتوان گفت کار نشده است زیرا بسیاری از زحماتی که علما کشیدند، زیر سوال میرود اما مطلوب نیست یعنی ما موضوعاتی داریم که کمکاری و قصور برروی آنها زیاد شده است، البته فضای جامعه هم به نحوی نیست که حتی متدینین و متشرعین احساس نیاز کنند تا کاری انجام دهند. مرحوم علامه احساس نیاز کرد که دو نحله فکری بهائیت و مارکسیست در حال تلاش هستند تا تمام دین را به مُحاق ببرند و اگر صبر کند، چیزی باقی نمیماند، لذا به تالیف الغدیر پرداخت.
ماجرای استغاثه علامه از امیرالمومنین برای شفای یک کودک
علامه امینی در طول زندگی خود و امور مختلف فارغ از فضای عاطفی و احساسی عمل میکرد؟
البته علامه یک جاهایی هم با فضای احساسی و منطقی برخورد کرده است، ایشان در اواخر عمر گفته بود من به تنها چیزی که امید دارم روضههای سیدالشهدایی است که رفتم نه به کتاب الغدیری که نوشتم یعنی با همه زحماتی که کشیده است آن را خیلی کار بزرگی نمیبیند. یعنی اینکه فضا، به سمت پژوهش، مستند و تحقیق برود به معنای نفی احساس و عواطف نیست.
نقل میکنند، شخصی به در خانه علامه آمد و گفت بچه مریضی دارد، علامه گفت، برو حرم امیرالمومنین و بگو عبدالحسین من را فرستاده و دخترت خوب میشود، این فضای احساسی و عاطفی است، بعد خود علامه نگران میشود که من روی چه حسابی، او را به حرم فرستادم؟ اصلاً چه کاره هستم؟! بعد سریع لباس میپوشد و سریعتر از آن خانواده، خودش را به حرم میرساند و میگوید، نوکر شما، درخواستی داشته است، روی مرا زمین نزنید و بعد آن فرد میآید و شفا هم میگیرد.
قصۀ احساسات و عواطف در برنامه علامه حذف نبود اما با همان احساسات، عقلانی بود.
فضای مساجد و هیئات مانند رستوران شده است!!
چرا کتاب الغدیر میان عموم مردم و حتی سخنرانان و منبریها مهجور است؟
الغدیر بین محققین و پژوهشگران ما چه در حوزه دانشگاه و چه در حوزخ علمیه غریب و مهجور نیست، من این را قبول ندارم چون بالاخره استنادات بسیاری به الغدیر است. آیتالله جوادیآملی در تفسیر تسنیم خود در بسیاری موارد، به نظر علامه استناد میکنند و حتی به کتاب الغدیر ارجاع میدهند، یعنی آن مهجوریت بین محققین و پژوهشگران ما در حوزه و دانشگاه نیست اما توقع ما این است که الغدیر در بستر جامعه قرار گیرد و خصوصاً در فضاهای معنوی مانند جلسات، هیئات، منابر و مساجد وجود داشته باشد که در این جایگاه مهجور است و علت اصلی آن است که یک تغییر نگرش در فضاهای مذهبی و مجلسی ما ایجاد شده است . قبلاً به مجالس اهلبیت و مساجد به عنوان یک دانشگاه تربیتی نگاه میشد، اما هماکنون فضای حسینیهها، مساجد و هیئات، فضای دانشگاهی و علمی نیست، فضای رستورانی است. در دانشگاه به دانشجو نمیگویند چه میخواهی؟ میگویند شما در این رشته باید این دروس را بخوانید و این اساتید را ببینید. تولید محتوا میکنند و در حوزه و دانشگاه به دانشجو و طلبه محتوا میدهند اما وقتی شما به رستوران میروید منو جلوی شما میگذارند و میگویند ذائقه شما چه میپسندد؟ الان در رسانه ما چند سال است، میگویند کدام برنامه بیشتر مخاطب جذب میکند؟ یعنی به رستوران تبدیل شده استو برای آن بودجه صرف میکنند چون مخاطبپسند است. الان بسیاری از مساجد و جلسات ما هم رستوران شده است یعنی سخنران وقتی روی منبر میرود کاری ندارد پیغمبر و ائمه چه گفته است، نگاه میکند ببیند مخاطب چه میخواهد؟ لذا افراد حرفهایی میزنند که مخاطبپسند است و بیشترین مخاطب را دارند، گویی دنبال فالوو و لایک هستند. انتقادی هم صورت میگیرد، میگویند شما حسودی میکنید که آنها مستمع دارند و شما مستمع ندارید.
هماکنون فضای حسینیهها، مساجد و هیئات، فضای دانشگاهی و علمی نیست، فضای رستورانی است. در دانشگاه به دانشجو نمیگویند چه میخواهی؟ میگویند شما در این رشته باید این دروس را بخوانید و این اساتید را ببینید. اما وقتی شما به رستوران میروید منو جلوی شما میگذارند و میگویند ذائقه شما چه میپسندد؟
در فضای رستورانی، الغدیر مهجور میشود چون ذائقه همه نمیپسندد، قاطبه مردم دوست دارند هر کاری خواستند در زندگی انجام بدهند و شب به هیأت بیایند و گریهای کنند، بعد هم به بهشت بروند. یعنی توقع ندارند، به آنها بگوییم شما بهشت نمیروید یعنی زیر سوال نباید بروند.
تا زمانی که فضای جلسات و رسانه ما و مراکز تعلیم و تربیت ما از رستورانداری خارج نشوند وضع ما همین خواهد بود، مگر المیزان مهجور نیست؟ تسنیم آیتالله جوادیآملی، کتابهای آقا مجتبی تهرانی، صحیفه سجادیه و ... مگر مهجور نیست؟
برروی ذائقه مخاطب کار نکردهایم
ذائقه مخاطب باعث رستورانی شدن فضای جلسات مذهبی شده است یا کمکاری و راحتطلبی برخی سخنرانان؟
ما باید روی ذائقه کار کنیم، شما اگر به جایی مسافرت کنید، غذای محلی آنها را به سختی میتوانید بخورید چون روی ذائقه شما روی آن غذا، کار نشده است اما یک رستورانی در یک فلان کشور وجود دارد هر جای دنیا شعبه میزند شلوغ است، چون روی ذائقه کار کرده است. ما به جای اینکه روی ذائقه مخاطب کار کنیم فقط میگوییم مخاطب چه میخواهد؟ طبیعی است که این مخاطب نمیتواند غذای یک محله دیگر را بخورد و بپذیرد، چون ما روی این ذائقه کار نکردیم که قال الصادق را بپذیرد، من روی این ذائقه کار کردم که قال خیاط و قال چلویی را بپذیرد.
علامه امینی آثار و تالیفات بسیاری به جز الغدیر دارد؟
مرحوم علامه ۱۵۰ کتاب، یک کتابی با عنوان «شهدائُنا» و یا «شهداالفضیله» دارد که در آن زندگینامه ۱۵۰ شهید از علمای شیعه را آورده است، کسانی که در حد مرجع بودند، اما مهجور است. مردم فکر میکنند علما فقط سخنرانی کردند و مردم را جلوی گلوله فرستادند درحالی که اولین شهدا را خود علما دادند و علمایی مانند شهید اول، شهید ثانی و در اواخر شهید محمدباقر صدر در این راه به شهادت رسیدند. این کتاب در خصوص ۱۵۰ عالم شهیدی است که در راه اثبات ولایت اهلبیت به شهادت رسیدند.
شاید الان بسیاری از محقیق و پژوهشگران نتوانند نام ۴ کتاب علامه امینی را نام ببرند، الغدیر هم حدود ۲۱ جلد است و ۱۱ جلد آن چاپ شده است و ۹ جلد دیگر بنا به دلایلی، اجازه چاپ ندارد.
منبع:فارس