۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۶ : ۱۵
عقیق:محمدمهدی عبدخدایی، فرزند حجت الاسلام حاج شیخ غلامحسین تبریزی از علمای فعال علیه دیکتاتوری رضاخان بود. او از نسل اول «جمعیت فدائیان اسلام» است که مرید «شهید سیدمجتبی نواب صفوی» رهبر فدائیان اسلام شد و در ۱۵ سالگی با ترور ناکام دکتر حسین فاطمی معاون نخست وزیر و وزیر امور خارجه در مبارزه شرکت کرد. او که در جوانی مرید شهید نواب بود، امروز گرد پیری بر سر و رویش نشسته و راوی روزگاران رفته است. با او درباره ریشههای انقلاب اسلامی و شباهت و تفاوتهای حضرت امام خمینی (ره) و شهید نواب به گفتوگو نشستیم. امید است با مطالعه این گفتوگو بر اطلاعات تاریخی مخاطبان افزوده شود.
محمد مهدی عبدخدایی مبارز علیه رژیم پهلوی
ریشههای انقلاب اسلامی و علل و عوامل شکلگیری نهضت اسلامی چیست؟
انقلاب اسلامی ایران ریشه در مذهب تشیع دارد. پس از پیروزی مشروطیت، مشروطهخواهان قادر به اداره کشور نبودند و کشور در حال تجزیه و پارچه پارچه شدن بود. کشور در شرایط هرج و مرج قرار داشت و هر کدام از نارضایان داعیه داشتند. شیخ محمد خیابانی در تبریز، اسماعیل سیمینقو در کردستان، شیخ خزعل در خوزستان، صولت الدوله قشقایی در شیراز، صمصامالدوله بختیاری در اصفهان و محمد تقیخان پسیان در خراسان، عَلَم مخالفت با حکومت مرکزی را برافراشتند.
انگلستان که بعد از انقلاب اکتبر شوروی و خروج نیروی روس از ایران به یگانه قدرت تاثیرگذار در ایران تبدیل شده بود، برای تامین منافع خود به دنبال شخص قدرتمندی بود که بتواند با او مذاکره کند. رضاخان به کمک اردشیر جی و ژنرال آیرنساید انگلیسی به قدرت رسید. بنابراین از یک طرف خواست و اراده انگلستان و از طرف دیگر عدم اداره کشور توسط مشروطه طلبان زمینه ایجاد دیکتاتوری در ایران را فراهم کرد. رضاخان بعد از به قدرت رسیدن، تامین منافع انگلستان را مد نظر قرار داد. شاهد این ادعا، قرارداد نفتی سال ۱۳۱۲ شمسی بود که بین دولت ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس امضاء شد و در آن قرارداد، سهم ایران از نفت تنها ۲۰ درصد بود.
روحانیون در جنبش مشروطه، نقش فعال و تاثیرگذاری داشتند، اما پس از پیروزی مشروطیت توسط روشنفکران کنار زده شدند. تجربه مشروطه باعث سرخوردگی روحانیون از فعالیت سیاسی شد و بعد از به قدرت رسیدن رضاخان هم روشنفکران و هم رضاخان روحانیون را از کار سیاسی منع کردند. چرا بعد از شهریور ۱۳۲۰ و فرار رضاخان از ایران روحانیون دوباره به سمت فعالیت سیاسی حرکت کردند؟
اخباریون و اصولیون دو جریان مهم دینی بودند که از دوران صفویه تا اوایل قاجار شانه به شانه هم در حرکت بودند. اخباریون معتقد بودند عقل آدمی قادر به درک و تفسیر قرآن نیست و باید برای فهم قرآن به اخبار و احادیث مراجعه کرد. اصولیون معتقد بودند خداوند قرآن را برای انسان نازل کرده است و انسان قدرت فهم قرآن را دارد.
با گسترش رویکرد اصولیون در اوایل دوره قاجار، تقلید در ایران گسترش پیدا کرد و روحانیت نیز تخصصی شد. فرد برای کسب علوم دینی باید علوم گوناگون از جمله ادبیات عرب، مبانی فقه، «منطق و فلسفه و کلام»، تاریخ، «علوم قرآنی و علوم حدیث» و تفسیر قرآن را فرا میگرفت. علامه وحید بهبهانی رهبری جریان اصولیون را در اواخر قاجاریه به دست گرفت. علامه توانست اخباریون را از حوزه بیرون کند. در حقیقت در حوزههای دینی اصولیون حاکم شدند و تقلید در ایران رشد پیدا کرد.
در زمان ناصرالدین شاه با فتوای مرحوم آیتالله شیرازی قرارداد تنباکو لغو شد و از آنجا بود که جریان روحانیت وارد مبارزه سیاسی شد. آیتالله محمدکاظم خراسانی و علامه نایینی در مشروطه شرکت کردند. متاسفانه مجلس اول شورای ملی توسط محمدعلی شاه به توپ بسته شد. بعد از اینکه مجلس به توپ بسته شد، آخوند خراسانی قصد مهاجرت به ایران را داشت. به هر جهت به توپ بستن مجلس و وقایع باغ شاه باعث شد مشروطهطلبان پیروز شوند.
محمدعلی شاه قاجار که اولین مجلس را به توپ بست
روشنفکری همراه با پیروزی مشروطهطلبان به ایران آمد. عدم قدرت اداره کشور و ایجاد هرج و مرج زمینه به قدرت رسیدن رضاخان را فراهم کرد. دوره رضاخان مبارزه با مذهب رویه حاکمان شد.
سه جریان بعد از شهریور ۱۳۲۰ در کشور شکل گرفت. جریان نخست، خداستیز بود که توسط حزب توده و گروه ۵۳ نفر رهبری میشد. جریان دوم، مذهبستیز بود که توسط روشنفکران ناسیونالیست ایران رهبری میشد. سومین جریان، ضد شیعه بود که توسط احمد کسروی رهبری میشد. در نهایت این سه جریان در سیاست ضد دینی با هم اشتراک داشتند.
پس از ارتحال آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم در سال ۱۳۱۵ شمسی، مسؤولیت اداره حوزه بر عهده سه تن از مراجع بزرگ عصر به نام حضرات آیات سید محمدتقی خوانساری، سیدمحمد حجت کوه کمرهای و سیدصدرالدین صدر قرار گرفت و این مراجع سه گانه به مدت هشت سال، حوزه عظیم قم را اداره کردند. در سال ۱۳۲۳ شمسی به دنبال بیماری آیتالله سید حسین بروجردی و بستری شدن ایشان در یکی از بیمارستانهای شهر ری امام خمینی (ره) و سایر عالمان از او درخواست کردند که در قم ساکن شود. در نهایت ایشان در ۹ دی ۱۳۲۳ شمسی برابر با ۱۴ محرم ۱۳۶۴ قمری وارد قم شد و زعامت شیعیان را به عهده گرفت.
آیتالله بروجردی تا پایان عمر به مدت نزدیک به ۱۷ سال در قم ماند و باعث تمرکز در مرجعیت شد. آیتالله بروجردی بعد از مهاجرت به قم، دخالت طلبهها در سیاست را منع کرد. ایشان به علت شرایط و فعال بودن جریان ضد دینی در کشور فعالیت طلبهها را منوط به مطالعه بسیار و آگاهی روزآمد کرد.
یکی از اقدامات مهم آیتالله بروجردی در سال ۱۳۳۸ فرستادن طلبهها به مناطق مختلف کشور برای تبلیغ بود. نخستین دستاورد اقدام ایشان افزایش مبارزه مردمی علیه بهاییت بود؛ تا جایی که بهاییها را به برخی از مکانهای عمومی راه نمیداند. گزارشهای اقدامات مردمی علیه بهاییت موجود است.
اولویت آیتالله بروجردی بعد از برعهده گرفتن زعامت حوزه علمیه قم، اقدامات فرهنگی بود. با اقدامات فرهنگی او حوزه علمیه قم به حوزه پویا تبدیل شد؛ به طوری که در سال ۱۳۳۹ کتاب «فیلسوفنماها» نوشته آیتالله ناصر مکارم شیرازی برنده بهترین کتاب سال شد.
فرا گرفتن زبان خارجی تا قبل از ریاست آیتالله بروجردی بر حوزه علمیه باب نبود. اما بعد از زعامت ایشان، روحانیون علاوه بر آموختن زبان خارجی تلاش کردند با مبانی اصلی فلسفی غرب نیز آشنا شوند. علامه طباطبایی در سال ۱۳۲۵ به قم مهاجرت و زمینه گسترش علوم عقلی را در حوزه فراهم کرد. با اقدامات فرهنگی زعیم حوزه علمیه قم، نظر دانشمندان خارجی به حوزه علمیه جلب شد؛ مثلا پروفسور هانری کُربن به ایران میآید تا نسبت به شیعه تحقیق کند. آیتالله بروجردی از ورود طلبههای باسواد به سیاست حمایت میکند. در همین زمان امام (ره) کتاب کشف الاسرار را در جواب علی اکبر حکمیزاده و حاج سراج انصاری کتاب «شیعه چه میگوید» را در جواب کسروی مینویسد.
به نظر شما آیتالله بروجردی با اقدامات فرهنگی زمینه سیاسی شدن روحانیون را فراهم کرد؟
آیتالله بروجردی بزرگترین خدمت فرهنگی را نسبت به انقلاب انجام داد. دو سال بعد از رحلت آیتالله بروجردی در سال ۱۳۴۰ قیام ۱۵ خرداد شکل گرفت. در قیام ۱۵ خرداد حضرت امام دستگیر میشود و مراجع شامل حضرات آیات حکیم، خویی، شاهرودی، شریعتمداری و گلپایگانی اعتراض میکنند. مردم به دستگیری امام اعتراض میکنند و مراجع در حرم عبدالعظیم حسنی بست مینشینند و اعلام کنند رژیم حق محاکمه مرجع را ندارد. اقدامات مراجع باعث آزادی امام از زندان میشود. این نشان میدهد رشد اعتقادات شیعه با تلاش فرهنگی آیتالله بروجردی حاصل میشود و این رشد در دو سال بعد با دستگیری امام (ره) خودش را نشان میدهد.
بر اثر اقدامات فرهنگی آیتالله بروجردی از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ نسلی تربیت میشود که در اعتراض به دستگیری امام جلوی مسلسل قرار میگیرد؛ در حالی که در اعتراض مسجد گوهرشاد، رضاخان ۵ هزار نفر را به قتل میرساند، ولی آب از آب تکان نمیخورد.
مولفه و ویژگیهایی رهبری حضرت امام در هدایت انقلاب چه بود؟
در میان روحانیت سیاسی بعد از شهریور ۲۰، سه نوع تفکر حاکم بود. تفکر اولی استعمارستیزی بود که نمونه بارز آن آیتالله کاشانی بود که منشاء همه بدبختیها را استعمار میدانست. نگرش دوم فقدان فرهنگ اسلامی بود که در راس آنها آیتالله بروجردی بود که همه بدبختیها را از این زاویه میدانست. نگرش سوم، نگرش فدائیان اسلام بود که منشاء بدبختیها را فقدان قدرت اجرایی مذهب عنوان میکرد.
اولین گروهی که درخواست حکومت اسلامی کردند، فداییان اسلام بودند. این سه جریان توانست حاکمیت شاه و اقدامات فرهنگی روشنفکران و حزب توده را کنار بزند. سه جریان استعمارستیزی، آرمانگرایی و حرکت فرهنگی در امام جمع شد. اولین مرجعی که در قم علیه کاپیتولاسیون صحبت کرد، امام بود. حتی احزابی مانند ملیگراها نسبت به تصویب قانون کاپیتولاسیون اعتراض نکردند. ایشان در یک سخنرانی تاریخی فرمودند: «جانسون (رییس جمهور وقت آمریکا) امروز تو منفورترین انسان نزد ملت ایران هستی.» بعد از این سخنرانی محمدرضا پهلوی، رهبر نهضت اسلامی ایران را به ترکیه تبعید کرد. آنچه آشکار است در دستگیری و تبعید ایشان، آمریکا نقش اساسی داشت. حسنعلی منصور پس از افشاگری امام خمینی (ره) مدعی شد که کاپیتولاسیون به وسیله محمد مصدق امضا شده است که وی در نامهای ابراز داشت: من نخستین فردی بودم که در زمان رضاخان با کاپیتولاسیون مخالفت و جزوهای پنج هزار جلدی علیه آن منتشر کردم.
شباهتهای امام و شهید نواب در چه بود؟
برای فهم شباهتهای امام و شهید نواب، ناچارم مثالی بزنم. امام نورافکن بزرگ بود که در سطح مرجعیت میدرخشید. شهید نواب مانند چراغی بود که در سطح یک طلبه نور میداد. هر دو یک آرمان داشتند. نواب صفوی اعلام میکند احکام اسلامی باید مو به مو اجرا شود. امام میگوید جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش. امام وقتی اعلام میکند رئیس جمهور وقت آمریکا یعنی جانسون منفورترین آدم نزد ملت ایران است، به نوعی اعلام استکبارستیزی میکند. نواب صفوی در مخالفت با عضویت ایران در پیمان سنتو که به پیشنهاد آمریکا صورت گرفت، جان خود را از دست میدهد. امام کتاب «کشف الاسرار» را علیه نظر علیاکبر حکمیزاده مینویسد و شهید نواب به مخالفت جدی با احمد کسروی میپردازد. بنابراین اهداف امام و نواب صفوی یکی است؛ منتها امام در سطح مرجعیت فعالیت میکند و نواب در سطح روحانی عملگرای سیاسی.
تفاوتهای حضرت امام خمینی (ره) و شهید نواب صفوی در چه بود؟
فرق شهید نواب صفوی با امام خمینی (ره) این بود که امام زمانشناس بود، اما شهید نواب صفوی نه. امام در سال ۴۲ زمانش را میشناخت. سال ۵۷ را هم به خوبی میشناخت. اما شهید نواب صفوی نتوانست تفاوتهای سال ۴۲ را با سال ۲۹ فهم کند و زمان را بشناسد. شهید نواب بر این باور بود، همانگونه که مردم از ملی شدن صنعت نفت حمایت کردند، او با ترور رزمآرا در سال ۲۹ زمینه ملی شدن صنعت نفت را فراهم کرد. در سال ۳۲ نیز با ترور علا به این دلیل که این اقدام علیه پیمان با آمریکاست، قادر است مردم را همراه خود کند. در حالی که جبهه ملی از بین رفت، آیتالله کاشانی منزوی و مصدق تبعید شده بود. نواب صفوی جوانی بود که نمیتوانست این اتفاقات را مدیریت کند، اما امام میتوانست. شکست، نتیجه اشتباه است و پیروزی نتیجه کار درست.
شهید نواب صفوی و تیمور بختیار اولین رئیس ساواک
روش برخورد حضرت امام خمینی (ره) با فدائیان اسلام چگونه بود؟
برای اینکه نوع مواجهه امام را برای شما توضیح دهم، بهتر است خاطرهای کوتاه از یک دیدار را برایتان نقل کنم. در سال ۱۳۳۴ همراه با شهید نواب در محله «خان» در حال قدم زدن بودیم که امام را دیدیم. امام، پیش آمد و با رویی خوش به گرمی نواب را در آغوش گرفت.
منبع:فارس