۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۳ : ۲۲
صراحت لهجه در پیگیری مشکلات مردم و اقدامات متفاوت مانند «حضور با لباس مبدل در گمرک»، «منبر در استخر»، «عیادت معلم دوران دبیرستان»، «هدیه کتاب به شهروندان»، بخشی از رفتارهای اجتماعی امام جمعه بیله سوار است که توانسته در شبکههای اجتماعی مخاطبان زیادی را با خود همراه سازد.
حجتالاسلام جدایی، امام جمعه شهر بیلهسوار در گفتوگویی صریح و بی پرده از اقداماتش و تبعاتی که گاهی به همراه داشته، می گوید.
او همچنین به بایدها و نبایدهای یک امام جمعه، فضاهای جذب مردم بهویژه قشر جوان، تعریف و اهمیت مردمی بودن امام جمعه، ازدواج جوانان و... پرداخته که حاصل آن را در ادامه میخوانید:
شما بهعنوان یک امام جمعه، چه تصوری از این جایگاه دارید و به نظر شما مهمترین وظیفه و رسالت یک امام جمعه چیست؟ امام جمعهای که در نظام اسلامی تعریفشده و مطالبهای که حضرت آقا از امام جمعه دارند، چیست؟
شاید بسیاری از افرادی که در این زمینهها موفق نبودهاند یا کمتر موفق بودهاند در جواب این سؤال باشد که ما گاهی تصور خاصی از امامت جمعه داریم و چون ما تعریف خاصی از امامت جمعه داریم آن مقداری که بایستی برویم در دل مردم نمیتوانیم.
ما گاهی فکر میکنیم که وظیفه امام جمعه صرفاً این است که خطبههای خیلی خوب و متین و علمی آماده و تقدیم مردم کند و یا اینکه در دفتر خودشان بنشینند و به مراجعات پاسخ بدهند و به ادارات مختلف نامه بنویسند و معمولاً وظیفه امام جمعه در این حد تعریف میشود.
گرچه این مطالبی که عرض کردم اینها جز وظایف ائمه جمعه است، اما امام جمعه از نگاه بنده پدر روحانی مردم است، یعنی درواقع رسالتی است که امام راحل و مقام معظم رهبری بر گردن ما گذاشتند و فرمودند که ائمه جمعه مسئولان انقلاب ایران هستند.
تبعیت از ولایتفقیه؛ شاهراه موفقیت و پیشرفت کشور
مقام معظم رهبری فرمودند که «امام جمعه فرمانده قرارگاه فرهنگی یک شهر هست» بنابراین یک امام جمعه بایستی انرژی داشته باشد و الگوی عملیاش مقام معظم رهبری باشد. اصلاً شاهراه موفقیت و پیشرفت کشور تبعیت از ولایتفقیه است.
بنده وقتی میبینم که مقام معظم رهبری در این شرایط سنی جلساتی که با جوانها میگذارند گاهی تا 4 ساعت طول میکشد واقعاً از خودم شرمنده میشوم و از خودم خجالت میکشم.
باور کنید گاهی فعالیتهای حضرت آقا را میبینم از خودم بدم می آید که چرا من اینهمه ضعیف کار میکنم. چرا فکر میکنیم همه کارها را باید حضرت آقا انجام بدهند؛ هر امام جمعهای در هر شهری بخشی از وظایف رهبری را به عهده دارد، این سخن مقام معظم رهبری است.
امام جمعهای که نوع ادبیاتش انسان را یاد قرن هفتم میاندازد، امام جمعه نیست
درواقع بنده هم باید بهعنوان یک امام جمعه در شهرستان بیله سوار بخشی از وظایف رهبری را ایفا کنم و وقتی مقام معظم رهبری به جوانها بها میدهند من هم دوست دارم به جوانها بها بدهم و یک امام جمعه بایستی بتواند در امور دینی، در امور معنوی، در امور فرهنگی جاذبه داشته باشد؛ یک امام جمعه بایستی زمان خودش را بشناسد و باید بتواند ورژنهای خودش را بالا ببرد.
امام جمعه بایستی بتواند بهروز باشد و ادبیاتی که از آن استفاده میکند، ادبیات بهروز باشد؛ امام جمعهای که نوع گفتوگویاش انسان را یاد ادبیات گلستان و بوستان میاندازد، یاد دوران قرن هفتم میاندازد این امام جمعه هیچوقت نمیتواند موفق باشد.
امام جمعهای که به لباس خودش توجه نکند و به پوشش خودش توجه نکند موفق نخواهد بود یعنی یک امام جمعه وظیفه دارد در امور شخصی خودش، در امور ظاهری خودش، دقت زیادی داشته باشد؛ به عطر خودش، به لباس خودش، به نوع برخورد خودش توجه و عنایت داشته باشد. یک امام جمعه باید آستانه تحملش بالا باشد، دلش بزرگ باشد، باید از خودش مایه بگذارد و از خودش خرج کند.
همهاش نگوییم که بودجه نداریم، امکانات نداریم
همهاش نگوییم که بودجه نداریم، امکانات نداریم؛ من گاهی اوقات یک یا دو تراول دادهام در یک دبیرستان و دیدم بهاندازه میلیونها تومان درواقع ارزشمند بوده است و به همین خاطر باکی ندارم و همانطور که در شهر اسالم که امام جمعه بودم، ماشین خودم را فروختم و صرف کارهای فرهنگی کردم؛ اینجا هم باکی ندارم که از این کارها کنم چون ارزش کار خیلی بالاست.
مردم به امام جمعه امید دارند، امامجمعهها در کانون توجهات مردم قرار بگیرند و اگر نتوانند در کانون توجهات قرار بگیرند واقعاً بایستی در کار خودشان یک تجدیدنظری کنند و ما الآن در آستانه 40 سالگی انقلاب هستیم و بهمن سال 97 است و بایستی نگاه آسیب شناسانه داشته باشیم.
تابوشکنی کردم با جوانان به استخر رفتم
من بهنوعی فکر میکنم با کارهایی که انجام دادم در این چند مدت تابو شکنی کردم و شاید در این 40 سال انقلاب هیچوقت امام جمعهای به دعوت جوانها برای شنا در استخر پاسخ نداده بود؛ شاید من اولین امام جمعهای هستم که به استخر رفته و با جوانها شنا کردم، وقتی رفتم استخر، جوانها سر از پا نمیشناختند و با صدای بلند میگفتند «صل علیمحمد یاور رهبر آمد» یعنی یک نماز جمعه نبود، ولی بهصورت خودجوش وقتی کنارشان قرار گرفتم حس خیلی خوبی داشتند. بعضی از کسانی که این صحنهها را دیدند در صفحات مجازی نوشتند ما امام جمعه خود را تا حالا ندیدهایم و جرأت نمیکنیم به او نزدیک شویم، همیشه با ماشین خاص خودش میآید مسجد و برمیگردد و هیچ ارتباطی با جوانها ندارد و دیگر این زمان و این دورهها گذشته است.
فقط بلد بودن اشعار سیوطی فایده ای ندارد
شورای سیاستگذاری باید در انتصاب و انتخاب ائمه جمعه دقت کند، امام جمعهای که بهروز نباشد، امام جمعهای که نتواند در بین مردم با جوانها ارتباط برقرار کند هرچقدر هم عالم باشد و هرچقدر هم اشعار سیوطی را حفظ باشد و ضمیرهای کفایه را بلد باشد به مرجع اش برساند این فایدهای ندارد؛ در جامعه امروز ما به امام جمعهای نیاز داریم که با مسائل روز و با مشکلات جوانها و با روحیات جوانها و با خواستههای جوانها و با مطالبات قلبی جوانها آشنا باشد.
ناشی گریها فوقالعاده زیاد است
امام جمعه باید بتواند با آنها ارتباط برقرار کند، عصر امروز عصر ارتباطات است، دنیا دنیای NLP است و ما برای پیشرفت و پیشبرد اهداف مقدس اسلام برای اینکه بتوانیم جوانها را به معنویت دعوت کنیم مجبوریم که زمانشناس باشیم و با زمانه همراه باشیم، ورژن ها را بالا ببریم و بتوانیم با زبان جوانها دعوت به تقوا کنیم و دعوت به فرایض دینی کنیم، دعوت به اسلام کنیم و دعوت به نماز جماعت حتی دعوت به نماز شب کنیم؛ متأسفانه در این زمینهها ناشی گریها فوقالعاده زیاد است و اشتباهات فوقالعاده زیادی رخداده که به نظرم وقتی رسانهای از سوی حوزه با یک امام جمعهای تماس میگیرد و اینچنین سؤالهایی میپرسد نشان میدهد که یعنی دارد تغییر میکند و من از شاگردان آیتالله اعرافی هستم و به وجود ایشان افتخار میکنم که در حوزه ما هم تحولات صورت میگیرد.
*طبق تحقیقات، شما بهعنوان امام جمعه، از محبوبترین مسئولین شهرستان بیله سوار در میان مردم هستید؟ «دلیل این محبوبیت» و تعریف شما از «مردمی بودن امام جمعه» چیست؟
من همهٔ اینها را لطف الهی میدانم و یک هدفی را در نظر دارم و دنبال آن هدف هستم و میخواهم که عمر و وقت من همهاش وقف اسلام باشد. من خودم را فرزند حوزه میدانم و به حوزوی بودن و به طلبه بودنم افتخار میکنم خدا را شاکرم که در کشور توانستم موجی را ایجاد کنم که نگاههای زیادی به این سمت سوق داده و امیدوارم بتوانم خدمات برجستهای انجام بدهم.
همیشه یکی از دعاهای مهمم این بوده که خدایا توفیقم بده که بتوانم خدمات برجستهای را برای اسلام و مسلمین انجام بدهم و یکزمانی دعای من همهاش این بود که خدایا مرا در این لباس نگهدار تا بتوانم با لباس شاگردی امام صادق (ع) و با لباس سربازی امام زمان (عج) در خدمت مردم عزیزمان و در خدمت مؤمنین و مؤمنان و مسلمین باشم.
برخی ادای مردمی بودن را در می آورند
تعریف بنده از مردمی بودن امام جمعه شاید یک حس قلبی باشد این موضوع، یعنی شاید بعضیها مردمی عمل میکنند یعنی درواقع ادای مردمی بودن را درمی آورند و من گاهی اوقات دیدم بعضی از افرادی که میخواهند کاندیدای مجلس شوند؛ خوب برخورد میکنند ولی برخوردشان یک مقدار نمایشی است و یعنی آدم احساس میکند که دارند ادا درمیاورند و دارند فیلم بازی میکنند و قلبا مردمی نیستند یعنی آن غرور، آن تکبر و آن خودبرتربینی قلبی را دارند.
من اسمم اصغر است...
من اسمم اصغر است و فکر میکنم اسم در روانشناسی درون من خیلی تأثیر گذاشت و همیشه خودم را کمتر میبینم و همیشه خودم را کوچکتر میبینم و واقعاً همیشه خودم را پایینتر میبینم و وقتی با افراد برخورد میکنم یقین دارم که آنها برتر از من هستند شاید من مشهورم تر باشم اما آنها را برتر از خودم میبینم و حتی وقتی با جوانها برخورد میکنم به این فکر میکنم آنها خیلی خیلی گناهانشان از من کمتر است و وقتی با پیرمردها و بزرگترها برخورد میکنم این احساس را دارم که آنها تجربیاتشان خیلی خیلی از من بیشتر است و میتوانم از آنها استفاده کنم.
خیلی ریلکس با مردم برخورد میکنم
من سعی میکنم خودم را برتر نبینم و چون این حس را دارم خیلی با این مردم راحت هستم، به تعبیر امروزیها خیلی ریلکس با مردم برخورد میکنم و یک نکته ظریفی که اینجا هست شاید بدرد بخورد و اینکه واقعاً به مرزی رسیدم که قلبا مردم را دوست دارم یعنی واقعاً غصه میخورم وقتی غصههای مردم را میبینم این دغدغهای که در وجودم هست این حسی که مشترک هست گاهی اشک میریزم یعنی وقتی میبینم جوانی در سن کم پدر یا مادرش را ازدستداده واقعاً اشک میریزم یعنی خودم را در جای آن قرار میدهم میبینم واقعاً زندگی سختی داشت.
ما اگر قلبا مردم را دوست داشته باشیم و واقعاً اگر غرور نداشته باشیم، خودمان را در مقابل آنها پایینتر ببینیم و فکر کنم رفتارمان واقعیتر میشود خالصانهتر میشود.
بعضی وقتها به من می گویند فلانی آدم مناسبی نیست ...
بعضی وقتها به من می گویند فلانی آدم مناسبی نیست و سعی کنید از او دوریکنید، میگویم به من نگفتند فقط بروید مؤمنین را هدایت کنید، خب مؤمنین هدایتشدهاند، من امام هدایت و امام این شهر هستم، پدر معنوی همه مردم این شهر هستم و نسبت به همه اینها احساس تعهد میکنم. من ناراحت هستم وقتی میبینم بعضی چهرههای خوبی نیستند و با آنها برخورد خوبی میکنم.
برای من فرقی نمیکند سعی میکنم با همه برخورده خوبی میکنم و وقتیکه توانستم آن را جذب کنم خیلی آرام و صمیمی میتوانم به او تذکر بدهم که مسیر زندگیات را تغییر بده. چند وقت پیش هم یک بنده خدایی زنگزده بود خیلی مسیر بدی را انتخاب کرده بود، خیلی صمیمانه برایش توضیح دادم و دیدم پذیرفت. این حس خوبی است اگر نگاههایمان را عوض کنیم میتوانیم مردمی باشیم.
بار سنگینی بر دوش مردم نباشیم
مردم از انقلاب دوران سختی را گذراندند، ده سال دوران دفاع مقدس تحریمها، تبعیضها را تحمل میکند و اینهمه اختلاسها را تحمل میکنند ما دیگر نباید بار سنگینتری بر دوش آنها باشیم ما سعی کنیم بارهای سنگین را از دوش آنها برداریم و بیشتر سمت مردم باشیم مردم ما صاحبان اصلی این انقلاب هستند.
*اگر درجایی امام جمعهای مردمی نباشد چه ضررهایی به انقلاب و به کشور میزند؟
ضررهای سهمگین را متحمل شدیم در این 40 سال گذشته و آسیبهای زیادی داشتیم در این زمینه؛ واقعاً میتوانم بگویم ائمه جمعه که با دبدبه و کبکبه رفتوآمد کردند با ماشینهای شیشه دودی و با یک کلاسی با یکروند خاصی رفتار کردند در سالیان گذشته خیلی ضرر کردیم روحانیت خیلی از مردم جدا شد ائمه جمعه فاصلهشان در تعدادی از شهرها خیلی زیاد بود
آقازادهها مقصرند...
مقصر هم فقط ائمه جمعه نیستد، مقصر همهٔ آنهایی هستند که اختلاس کردند، آقازادهها مقصرند، ژنهای خوب مقصرند، آنهایی که ادای مذهبیها را درآوردند و به مذهب ضربه زدند حتی ائمه جمعهای که بایستی مردمی میبودند، حتی ائمه جمعهای که بایستی با جوانها میبودند، ائمه جمعهای که با افراد خاصی رابطه برقرار کردند، با مسئولین حشرونشر داشتند و با جوانها ارتباطی نداشتند واقعاً ضربه زدند، خدا واقعاً از سر تقصیرات همه ما بگذرد.
اینها گاهی ندانسته این کارها را کردند. ما تحولاتی که در بعضی از ائمه جمعه میبینیم که امیدوارکننده است.
مردمی بودن امام جمعه یعنی مردمی بودن انقلاب
مردمی بودن امام جمعه یعنی مردمی بودن انقلاب، مردمی بودن امام جمعه یعنی داخلی بودن انقلاب، مردمی بودن امام جمعه یعنی بومیسازی، انقلاب ما اگر میخواهد پیش برود باید که مردم خودشان مدیریت کنند و خودشان صاحب این انقلاب باشند به حقیقت نه به شعار آن موقع همیشه پاسدار انقلاب خواهند بود.
ما نباید کاری کنیم که انقلاب دولتی محسوب شود، ما نباید کاری کنیم که مردم فاصله بگیرند.
بعد از 40 سال هم باید آسیبها را بشناسیم و هم انقلاب را بومیسازی کنیم، شاید بتوانیم آن ضربههایی را که در گذشته زدهشده به انقلاب از سر ناشی گری جبران کنیم.
سیره اخلاقی امام راحل و مقام معظم رهبری و سایر بزرگان واقعاً برای ما الگوست. سخنان و مطالب رفتارها و سیرههایی که شهید مطهری داشتند و بزرگان دیگر داشتند واقعاً برای ما الگوهای خوبی باشد، بحث اخلاق و معنویت و بحثهای از این قبیل برای جذب جوانها به مباحث دینی خیلی مؤثر است.
امام جمعه ای که با جوان ها نباشد، موفق نیست
امام جمعه علاوه بر اینکه باید مردمی باشد باید بهروز هم باشد. اگر امام جمعهای مردمی باشد به دل جوانها برود، اما با درد و زبان و مشکلات جوانها نتواند ارتباط برقرار کند بازهم آنقدر موفق نخواهد شد.
*الآن مردم بخواهند با شما ارتباط بگیرند باید چهکار کنند، آیا با دفترتان تماس بگیرند؟ به نظر شما اینکه برای بعضی از ائمه جمعه باید خیلی هماهنگ کرد، مسئول دفتر باشد و چند روز بعد وقت بدهند، این آسیب زا نیست؟
من در دسترس هستم یعنی ایامی که در شهرستان هستم که بیشتر ایام هم هستم معمولاً در دفتر هستم مسیر دفتر تا مسجد هم سعی میکنم ماشینسوار نشوم پیاده میروم و حتی اجازه نمیدهم کسی پشت سرم هم باشد و خریدها را خودم انجام میدهم در خیابان هستم در کوچه و بازار هستم گاهی میرم خریدی انجام بدم دقایق زیادی طول میکشد چون مردم دورم جمع میشوند و مشکلات را مطرح میکنند.
از دست ما کاری برنمیآید...
گاهی همانجا زنگ میزنم مسئولین مربوطه پیگیری میکنم، منتها با توجه به اینکه مردم مراجعاتشان زیاده و متأسفانه بسیاری از مراجعات هم به خاطر آدرس غلطی است که دادهشده، یعنی از دست ما کاری برنمیآید بخشی از مراجعات به خاطر مشکل مالی است.
از روزی که آمدم یک ریال هم از کسی پولی دریافت نکردم
من از روزی که آمدم یک ریال هم از کسی پولی دریافت نکردم، نه از دولت نه از نهادهای دیگر نه از مرکز نه از شورای سیاستگذاری هیچ پولی ما نداریم.
اخیراً دوتا فرش دادیم به دوتا خانواده، دوتا گاز دادیم به خانواده دیگر، آستان قدس رضوی کمک های کرد و به چند تا خانواده دادیم ولی وقتی نیست...
نوشتن «برو استغفارکن حاجآقا» !!
این بحث شنا را هم در بعضی از جاها دیدم بچههای هیئتی نقد کردهاند، حتی نوشتن برو استغفارکن حاجآقا؛ من گناهی نکردم که استغفارکنم وقتی همچین کاری چنین بازخورد مثبتی دارد وقتی مؤمنین اینقدر خوششان میآید وقتی مردم جذب یک امام جمعه میشوند و نگاهشان به یک امام جمعه مثبت میشود باید استغفار کرد؟ من واقعاً افتخار میکنم که توانستم متفاوت عمل کنم.
بخشی از مراجعات ماهم به خاطر مباحث دادگاه و اینهاست که نمیتوانم مداخله کنم، چون پروندههای قضایی پیچیده است.
متأسفانه یک مشکلی که ما داریم اینکه بسیاری از این مراجعات حقایق را کاملاً به ما انعکاس نمیدهند بخشی از حقایق را انعکاس میدهند و ما نمیتوانیم در این زمینه درست تصمیم بگیریم و درست اقدام کنیم.
رئیس دفتر دارم ...
بله، بنده رئیس دفتر دارم برای اینکه بتوانیم از وقتمان استفاده بهینه کنیم وقت تنظیم میشود هرکسی که میخواهد ملاقات کند، وقت میگیرد و میخواهیم کاری انجام بدیم، چون واقعاً میخواهیم کارهایمان به ثمر بنشیند، کار اجرایی کنیم به این خاطر یک مقدار محدودیتهایی داریم.
خیلیها میخواهد از گذشتهها صحبت کنند از تاریخ صحبت میکنند من حقیقتش به مخاطبین و اربابرجوع خیلی اجازه نمیدهم از گذشته صحبت کنند برای اینکه بتوانم با افراد بیشتری ارتباط برقرار کنم خواهشم این هست معمولاً از اربابرجوع که به آنچه خیلی لازم است و به مشکل اصلی بپردازند از گذشته و سوابق و مسائل دیگر صحبت نکنند تا بتونیم بیشتر در خدمت مردم باشیم یک سری کارهایی را باید پیگیری کنیم از این باب یک مقدار بنده هم معذوراتی دارم امیدوارم مردم عزیز بنده را ببخشند بابت این مسائلی که پیش میآید.
*یکی از نگرانیهای موجود در جامعه بحث ازدواج جوانان است. شما برای ازدواج جوانها بهطور مشخص چه کردهاید؟
بیشتر بنده سعی میکنم کار فرهنگی انجام بدم غیرازاینکه در خطبههای نماز جمعه بارها در این موضوع مفصل صحبت کردیم. خیلی صمیمی با جوانها ارتباط برقرار کردم، جلسات دیگری که داشتیم، سخنرانیهایی داشتیم و دیدارهای خصوصی با جوانهایی که در تدارکات ازدواج هستند و داشتند. گاهی در دانشگاه در این زمینه برنامه داشتم، کتابهای زیادی در این رابطه هدیه دادم، ولی با توجه به اینکه من تازه به این شهرستان آمده ام، هنوز نمیتوانم ادعا کنم کار خاصی کردم و در آینده برای تحصیل امر ازدواج قدمهای بزرگتر و بهتری را بر خواهیم داشت.
*یک بحثی است یکی با مردم بودن و یکی اینکه مردم میآیند مسجد و امامجمعه هم با مردم دیدار میکند، جای دیگر هم هست که میگویند امام جمعه برود سراغ مردم؛ شما میروید سراغ مردم؟
من خیلی عاشق رفتن به خانه مردم و دیدار با مردم هستم گاهی بعضیها میخواهند از گذشته صحبت کنند، میگویم یک چایی آماده کنید می آیم خانه شما مینشینیم با آرامش بیشتر صحبت میکنیم، گاهی شبها دیدار با مردم، ریشسفیدان، پیشکسوتان دفاع مقدس، جانبازان عزیز، خانوادههای شهدا دارم. من سعی میکنم بعضی از این دیدارها را شبها انجام بدهم.
با مردم خیلی راحتم
در رفتوآمد با مردم من خیلی راحت هستم و سختگیری زیادی ندارد حتی گاهی با خانواده میریم دیدار مردم و دوستانی که با بنده ارتباط دارند. دوستانی که دوست دارند به منزل آنها بروم بازهم من استقبال میکنم، چون واقعاً دوست دارم این فضاهای صمیمی ارتباطهای صمیمی را و به آنها اجر میدهم.
* در چه فضاهایی تاکنون برای جذب مردم بهویژه قشر جوان حضورداشتهاید؟ مشخصاً در کجا ارتباط گرفتن با جوانها خوب است؟
باید اینگونه سؤال میکردید در چه فضایی تابهحال حضور نداشتید؛ منتها من یادم رفت که برخورد و رفتارهای متفاوتم را برای شما بگویم چون خبرگزاری «حوزه» است قطعاً برای مبلغین جذاب خواهد بود.
رفتار متفاوت در زندان
ما در یک زندانی حضور پیداکرده بودیم هزار یا دو هزار نفر به همراه خانوادههایشان بودند چند نفر از ائمه جمعه بودند؛ عزیزان هرکدام خیلی رسمی صندلی خاص گذاشته و زندانیها با پایبرهنه زمین نشسته بودند، مسئولین و ائمه جمعه با کفش بودند و بعد میرفتند، پشت صندلی رسمی با خطبه و اینها همه هم برای خودشان حرف میزدند، وقتیکه من این وضعیت را دیدم، دقایقی بیشتر نتوانستم تحملکنم، کفشهایم را درآوردم و رفتم بین زندانیها نشستم، یکدفعه همهمه عجیبی ایجاد شد، بعد هم در فاصلهای که داشتند سرود میخواندند، بلند شدم تا انتهای سالن رفتم و با همهٔ زندانیها و خانوادههایشان سلام و احوالپرسی کردم.
فقط شما مجرم نیستید من هم مجرمم!!
نوبت من که رسید صحبت کنم، بدون اینکه پشت صندلی بنشینم آمدم جلو خیلی نزدیک یک سلام بلندی گفتم، جواب دادن، حال و احوال را پرسیدم، جواب دادندو یک انرژیای گرفتند، طنز و لطیفهای گفتم، کلی خندیدند، بعد گفتم فقط شما مجرم نیستید من هم مجرمم، شما بدشانسی آوردید و گرفتار شدید حالا ما گیر نیفتادیم، ماهم در دستگاه عدالت الهی امیدواریم گیر نیافتیم و خدا ما را ببخشد، بعد به آنان گفتم این زندانی شدنتان فرصتی است. بسیاری از بزرگان ما هم زندان بودند و امامان ما هم امام موسی بن جعفر (ع) هم در زندان بود، امام راحل هم در زندان بودند، بعضی از بزرگان ما در زندان کتابهای مفصلی نوشتند کتابهای مرجع ما در زندان نوشتهشده بعضی از کتابهای مرجع ما فکر کنم کتاب لمعه ازجمله کتابها باشد. خیلی احساس خوبی پیدا کردند همه گوش میدادند همین رفتار متفاوت تأثیرگذار بود.
با بچههای ورزش ارتباط خوبی دارم
در اسالم به ورزشگاه رفتم و بازی فوتبال را در بین جوانها دیدم، مسئولین هم آمده بودند، همه رفتند vip من آمدم بین جوانها نشستم، خیلی راحت و صمیمی و این هم خیلی تأثیرگذار بود آن موقع یکچیزی شبیه بمب خبری بود.
با بچههای ورزش ارتباط خوبی دارم و دبیرستان که میروم، خیلی راحت در کلاسها میروم و در صفها میروم. بارها شده مسئولین نشستند آن بالا مراسم اول مهر بود، دهه فجر بود، اما من رفتم بین صفها با بچهها دست دادم، بین بچه ها ایستادم، حتی سخنرانی میکردم پشت تریبون نمیایستادم و تا جایی که سیم میکروفن اجازه میدهد بین بچه ها می روم، خیلی سعی نمیکنم سخنرانی کنم گاهی سؤال میپرسم.
اعتقادی به سخنرانیهای یکساعته ندارم
من اعتقادی به سخنرانیهای یکساعته ندارم و دوست دارم که پیام خودم را در قالب چند دقیقه بگویم، همیشه سعی میکنم مردم را خسته نکنم، خیلی تأکیددارم بر اینکه برنامههایمان نهایت یک ساعت باشد. متأسفانه ما در این زمینه هم چنان راه غلط را می رویم و هم چنان اصرار داریم آن راههای غلط را ادامه بدیم که یکی از آنان همین طولانی بودن مراسمات ماست.
ما باید قبول کنیم زمانه عوضشده و مردم کمحوصله شدند باید به آنها فرصت بدیم بین خانوادههایشان باشد کنار زن بچههایشان باشند من اگر قرار باشد بهعنوان امام جمعه هم نماز مغرب و عشا قاری قران و مراسم دو سه ساعت این از صبح سرکار بوده بعدازظهر هم که استراحت کرده پس کی به زن و بچش برسد همه اینها را باید لحاظ کنیم.
هر فضایی که تصور کنید، بودیم؛ کوچه و بازار، بازار که خرید میکنم خیلی وقتها به من گفتند حاجآقا ما مسئولین را تابهحال ندیدیم که خودشون خرید کنند، همیشه شما خرید میکنید.
دبیرستانها، دانشگاهها، سربازخانهها، ورزشگاهها و زندانها، هرجایی که جوانها حضور داشته باشند، هرجایی که مردم حضورداشته باشند بنده در آن جا بودم، یعنی وقتی فکر میکنم جایی نبوده، اما یک جایی هست که من تابهحال نرفتم آن را لو نمیدهم تا آن کار به موقع خود رسانه ای شود.
* امام جمعه بودن شغل است؟ معیشت و نیازهای مالی شما چگونه تأمین میشود؟
من امام جمعه بودن را واقعاً شغل نمیدانم، شغل یعنی چیزی که درآمد داشته باشد، واقعاً درامد خاصی نداریم، ولی من خودم ماندهام که زندگی ام چه جوری مدیریت میشود، یک برکت خاصی تو زندگی هست.
حقوق ۲۲۵ هزار تومانی!!
درست است که 225 هزار تومان به ما پرداخت میشود، یک مقدار یارانهها میآید، یک مقدار که هم مراجع تقلید لطف میکنند شهریه پرداخت میکنند، منزل هم اجاره دادهشده یک 500 تومان هم از آنجا میآید ، هدایا و کمکهای مردم هست، گاهی منبر میریم، منبرهایمان البته 99 درصدش فی سبیل الله هست، ماهم چیزی از آنها طلب نمیکنیم پاکت تقریباً صفر رسیده و این بازم بالاخره خدا کمک میکند و این مسئله حل میشود.
*از مردم درباره خطبههای خود پرسیده اید که رضایت دارند یا نه؟
بله، مردم خودشان اظهار میکنند در مورد خطبهها اول اینکه من خطبهها را سعی میکنم خیلی کوتاه باشد جملات هم خیلی رسا و صریح و روان بیان میکنم.
ما مدتی در مرکز پژوهشهای حوزههای علمیه دبیر جلسات بودم، به همراه حاج علیرضا پناهیان، جناب آقای برادران، مرحوم ضابط، آقای حمید محمدی، آقای ماندگاری از محضر این بزرگان خیلی استفاده کردم، خیلی بهره بردم .کتاب روش سخنرانی دینی محصول آن جلسات است که آن زمان دبیر جلسه بودم، مطالبی را نوشتم بهصورت کتاب درآوردن و چاپ کردند.
از سال چهارم پنجم حوزه منبر را شروع کردم
از اوایل طلبگی چهارم، پنجم طلبگی من منبر را شروع کردم، ولی خطبه اول را خیلی دقت میکنم که هم جملاتش وزین باشد. هم سعی میکنم نیمهٔ پر لیوان را ببینم، از زیباییهای دین بگویم، از خوبیهای دین بگویم، سعی میکنم مطالبی که مورد نیاز هست بگویم مطالب ضروری را بگویم با توجه به فضایی که میبینم با توجه به آن فضا صحبت کنم. خطبه دوم هم طبعاً به مسائل سیاسی اجتماعی نیازهای شهر میپردازیم، بعضی از ائمه جمعه اصلاً به نیاز شهر نمیپردازند من سعی میکنم بیشتر به نیازهای شهر بپردازم.
*میگویند روحانی باید برای مردم آبرو بگذارد و یا به نقلی برای مشکلات مردم «دق» کند؟ شما کجاها برای مردم آبرو گذاشتهاید؟
من خیلی وقتها خراب شدم به خاطر مردم، من خیلی وقتها تند شدم به خاطر همین مردم، یک وقتی رفتم دبیرستان شنیدم، دبیر نیست، آمدم به مدیرکل زنگ زدم، تند صحبت کردم. یکوقتهایی به خاطر کمبودهایی که بوده مثلا مسکن مهر اطرافش شدیداً گلآلود بود، زنگ زدم به مسئولین مربوطه شدید و تند صحبت کردم و نسبت به این وضعیت اعتراض کردم.
بعضی وقتها دق میکنم!!
بعضی وقتها این شرایط را میبینم، دق میکنم واقعاً برام سخت است و مسئولین را توبیخ میکنم. گاهی تو جلسات اداری برایشان گران تمام میشود، به ضرر خود ما هم میشود، ولی تا آنجایی که میتوانم با زبان خوش پیگیری می کنم، ولی بعضی وقتها میبینم عشق به خدمت نیست، دلسوزی نیست، دغدغه نیست، این برای من خیلی فشار است.
متأسفانه بعضی از مسئولین ما دچار روزمرگی شده اند، بسیاری از افرادی که من دیدم دغدغه ندارند، امیدوارم آن مسئولینی که من ندیدم دغدغه داشته باشند. عدهای از آنایی که من دیدم دغدغهای هم ندیدم خیلی خیلی کم آن روحیه جهادی آن روحیه را خیلی کم میبینم.
*حاجآقا مردمی بودن شخص امام جمعه برای مردم خیلی مهم است. شما تاکنون اقدامات مانند «عیادت معلم دوران دبیرستان» و یا «حضور با لباس مبدل در گمرک»، «منبر در استخر»،«هدیه کتاب به شهروندان» و... داشتهاید؛ واقعاً چه ضرورتی برای این کار احساس کردید؟
من واقعاً به کارهایی که اعتقاد دارم میروم دنبالش و اینها را با اعتقاد رفتم؛ به این موضوع عیادت معلم اهمیت بسیاری قائلم، خیلی دوست دارم معلمم من را ببیند شاگردش را بعد از 30 سال ببیند، چون می دانم ایشان خیلی لذت میبرد.
خدا میداند همین معلمی که شما میفرمایید معلم زبان انگلیسی؛ خیلی خوشحال بود اگر شما به یک نفر بگویی آقا ده میلیارد نام شما از بانک در آمده چقدر خوشحال میشود یا جایزه خیلی خیلی چقدر خوشحال میشود یک مؤمنی امام زمانش را ببیند چقدر خوشحال میشود این معلم، خیلی در حال گریه بود و اصلاً یک حالت آنجوری داشت.
با لباس مبدل رفتم تا واقعیتها را ببینم
من اعتقاد دارم به این کار و نتیجهاش را هم دیدم. لباس مبدل هم درواقع از مقام معظم رهبری یاد گرفتم، یا دیگر علما و سیره حکما عادل در طول زمانها بوده و امام سجاد(ع) گاهی با لباس مبدل در کاروانها حضور پیدا میکردند.
کار جدیدی نکردم، ولی اعتقاد دارم گاهی باید با یک لباس دیگر رفت و واقعیتها را همان جور که هست، دید.
عشق من کتاب و مطالعه است؛ اعتقاد عجیبی دارم؛ دغدغه دارم و خیلی نگران کم شدن سرانه مطالعه هستم. مردم ایران مطالعهشان خیلی کم شده و کتاب تقریباً دارد فراموش میشود. هرچه دایره مطالعه انسان تنگتر باشد کمتر شود به همان اندازه دایره جاهلیت گسترش پیدا میکند که خودش خطری محسوب میشود و من نگرانش هستم.
*چه ماشینی سوار میشوید؟ مدل ماشین شما؟
در مورد ماشین همان پژو 405 شاید 350 هزار کیلومتر کارکرده است
خیلی دنبال ماشین شاسی و بلند و اینها نیستم، در این وضعیتی که مردم هستند، درست هم نیست که من امام جمعه یک ماشین مدلبالا داشته باشم، همان مدل ایرانی و همان مدلی که همه تقریباً دارند سعی میکنیم استفاده کنیم.
*وقتتان را با فرماندار و مقامات دولتی و حکومتی دوست دارید بگذرانید یا مردم؟
تقریباً وقتیکه برای مردم میگذارم، بسیار بیشتر است، اگر هم با فرماندار، مدیران کل استان و مقامهای دولتی دیدار میکنم، همه در راستای رفع مشکلات مردم است.
اگر احساس کنم مسئولی را میخواهم ببینم و مشکلی از مشکلات مردم راحل نخواهد کرد، می گویم این جلسه خروجی ندارد و از آن استقبال نمیکنم. من دنبال ارتباطاتی هستم که خروجی داشته باشد و همیشه سعی میکنم در دیدارهایم مطالباتی از مسئولین داشته باشم، گاهی قولهایی را هم میگیرم پیگیری هم میکنم که کارها پیش برود.
*برخی میگویند شأن روحانیت اجلّ از این حرفهاست؟ به شما بهواسطه این رفتارها اشکال خاصی میگیرند؟
از لطف شما به بنده بسیار ممنونم؛ متأسفانه تنگنظری نگاه بسته در بعضی از هم لباسیها هست، حتی در بعضی از بچههای مذهبی؛ این نگاههای بسته این نگاههای سطحی واقعاً جامعه ما را خسته کرده است.
افتخار میکنم که توانستم متفاوت عمل کنم
این بحث شنا را هم من در بعضی از جاها دیدم، بچههای هیئتی نقد کردهاند حتی نوشتن برو استغفارکن حاجآقا؛ من گناهی نکردم که استغفارکنم، وقتی چین کاری چنین بازخورد مثبتی دارد، وقتی مؤمنین اینقدر خوششان میآید، وقتی مردم جذب یک امام جمعه میشوند و نگاهشان به امام جمعه مثبت میشود باید استغفار کرد؟ من واقعاً افتخار میکنم که توانستم متفاوت عمل کنم.
منبع:حوزه