۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۳ : ۰۴
گناه گنهکاری که قصد مبارزه با خدا را ندارد، ثبت نمی شود
وی ادامه داد: گاهی انسانی به خطا، غفلت، جهل و به ضعف دچار گناه و یک حرامی -حرام مالی، حرام بدنی، حرام اخلاقی- می شود. مالی را از راه نامشروع -غصب، رشوه، کم فروشی و تقلب در جنس- به دست می آورد، گنهکاری است که قصد مبارزهٔ با خدا و قرآن و نبوت و امامت را ندارد و به تعبیر فقهای بزرگ شیعه، اهل جرئت و سینه سپر کردن در برابر خداوند یا پیغمبر یا قرآن مجید یا ولیّ معصوم نیست و این حال را ندارد.
وضعیت جسارت کنندگان در ارتکاب گناه
استاد حوزه به جسارت کنندگان در ارتکاب گناه اشاره و خاطرنشان کرد: فقهای شیعه می گویند کسی که اهل جرئت است، ظرف آبی را می بیند و نمی داند آب است و به این نیت برمی دارد و می خورد که مشروب است، چون جرئت خوردن مال حرام را دارد؛ ولی حال اگر این ظرف را برداشت و کل آن را خورد، گناه در پرونده او قطعا ثبت می شود. ملاک ثبت آن هم خوردن آب نیست، بلکه آن حالِ جرئتش است که می گوید می خورم، هرچه می خواهد بشود، حرام یا حلال باشد! این گناه ناشی از جرئت است.
وی افزود: یک وقت کسی بر پروردگار جرئت ندارد و اهل جسارت و قد عَلَم کردن نیست؛ به قول معروف، ظرف آب را می بیند و آن را به این خیال بلند می کند که مشروب است و می گوید حالا یک بار می خوریم، دیگر طوری نیست و می خورد، گناه او سنگین نخواهد بود.
حاصل پشیمانی از گناه، توبه خواهد بود
مبلغ عرصه بین الملل با بیان اینکه حاصل پشیمانی از گناه، توبه خواهد بود، گفت: عمدهٔ بار گناه و سنگینی گناه به همین جرئت و همین روحیهٔ کبر در برابر پروردگار عالم مربوط است. کسی به خطا و اشتباه گناه می کند (نه دائمی)، ولی کار و حرفه و پیشه اش گناه نیست؛ گناه می کند، در حال گناه غفلت دارد و خواب است و به پروردگار و قیامت توجهی ندارد یا از روی ضعف اراده گناه می کند، ولی دائمی نیست؛ یقیناً گناه این آدم به آمرزش پروردگار نزدیک است؛ اگر گناهش که دائمی هم نیست و روی اشتباه، غفلت و جهل در ارتباط با مردم باشد، مثلاً مالی را از مردم برده است و وقتی به گناه توجه کرد، پشیمان شد و مال مردم را به مردم برگرداند، همین حال حال پشیمانی که چرا این کار را کردند و همین برگرداندن مال، طبق آیات قرآن و روایاتمان، توبه حساب می شود؛ دیگر نیازی به گریه و گفتن کلمات خاص نیست. در فرمایشات امیرالمؤمنین(ع) است: «النَدَمُ توبةٌ» خود آن پشیمانی توبه است؛ یا باز در فرمایشات امیرالمؤمنین(ع) در باب حکمت های «نهج البلاغه»، یعنی بخش سوم «نهج البلاغه» نقل شده که برگرداندن مال مردم به مردم، خودش توبه است.
خدا ضمانت داده که گناه بندگان را با ترک می بخشد
استاد انصاریان به وجه دیگری از گناه اشاره و تصریح کرد: گاهی گناه بین انسان و پروردگار است که آن هم فرق می کند. من گناهی را مرتکب شده ام که هیچ راهی جز ترک گناه برای توبه ندارد که از این بعد و در فرصت عمری که دارم، مرتکب نشوم و ترک کنم: «وَ لَمْ یصِرُّوا عَلیٰ مٰا فَعَلُوا» (سورهٔ آل عمران، آیهٔ 135)، گناهی را مرتکب شده ام و پافشاری و اصراری ندارم دوباره مرتکب شوم. همین که قلباً، زباناً، حالاً و نیتاً با پروردگار مهربان عالم قرارداد ترک می بندم که دیگر انجام نمی دهم، البته لازم نیست به زبان جاری کنید، همین «وَ لَمْ یصِرُّوا عَلیٰ مٰا فَعَلُوا» اصراری به انجام دوباره اش ندارم و به دنبالش نیستم. خدا اینجا در آیهٔ شریفه می فرماید: طلب مغفرت می کنند، «وَ مَنْ یغْفِرُ اَلذُّنُوبَ إِلاَّ اَللّٰه»، چه کسی اینها را غیر از خدا بیامرزد؟ مگر اینها کس دیگری را دارند که گناهشان را ببخشد؟ فقط من هستم که من هم می بخشم. نیازی نیست خدا با ما تماس مستقیم بگیرد و بگوید حالا که گناه را ترک کردی و اصرار بر تکرارش هم نداری، تو را بخشیدم. خدا ضمانت داده، آیه نازل کرده، عهد کرده و با گنهکار قرارداد بسته که گناهت را با ترک می بخشم.
راه جبران گناه میان بنده و پروردگار
وی ادامه داد: گاهی گناهی میان من و پروردگار هست که قابل جبران است، اما نه با ترک کردن. ترک برای بعضی از گناه ها توبه است، ولی بعضی از گناهان که خلأ ایجاد کرده است؛ مثلاً دو سال نماز نخوانده ام و اکنون پرونده ام دو سال از نماز خالی دارد که این خلأ با پشیمانی پر نمی شود، با گریه پر نمی شود، با «استغفرالله ربی و اتوب الیه» گفتن هم پر نمی شود. اینجا خالی است، چه چیزی باید آن را پر کند؟ پروردگار عالم و پیغمبر(ص) بیان کرده اند که جای خالی نماز و روزه، نماز و روزه است و من این دو سال را باید قضا کنم تا جای خالی پر شود.
بخشش خداوند در دقیقه 90
محقق و مفسر علوم و معارف قرآنی در مورد رحمت واسعهٔ خداوند بر بندهٔ خطاکارِ پشیمان، خاطرنشان کرد: اگر من چهل سال نماز نخوانده ام و روزه نگرفته ام. حال وارث ندارم، اصلاً ازدواج نکرده ام، بچه ندارم و پشتوانه ای هم ندارم، هیچ کس را ندارم که به دادم برسد، در یک محلی بیدار شده ام و به پروردگار و قیامت توجه کرده ام، تصمیم جدی و قطعی گرفتم که تا هستم، نمازهای ترک شده را بخوانم و روزه های ترک شده را بگیرم، خلأ پرونده را پر کنم؛ اگر خواستم به خطر بیماری غیرقابل علاج برخورد کنم، در وصیت نامه ام (وصیت نامهٔ قطعی) بنویسم که بعد از من انجام بدهند. اینها در طول هفت-هشت دقیقه انجام می گیرد که من پشیمان می شوم، تصمیم قطعی می گیرم تا سر پا هستم، خودم نمازها را بخوانم و روزه را هم بگیرم؛ در ضمن، در وصیت رسمی بنویسم که چهل سال هم برای نماز و روزه بدهید. این تصمیم من قطعی شد و از محل حرکت کردم که به خانه ام برسم، مسئلهٔ نماز و روزه را شروع کنم و وصیتم را هم کتبی کنم، به خانه نرسیده ام و مُردم؛ حالا فرض زن و بچهٔ من هم خبر خلأ پروندهٔ من را ندارند، خودم هم که زنده نمانده ام، تکلیف من در قیامت چیست؟ مرا به عنوان بی نماز و روزه خور می گیرند و بازداشت می کنند؟ اینجا از آیات و روایاتمان استفاده می شود: کسی که چنین نیت جِدّی ای کرده، ولی عمرش وفا نکرده است، خدا کل نمازهای نخوانده را خوانده حساب می کند و روزه های نگرفته را هم گرفته حساب می کند؛ اگر معنای حقیقی رحمت است.
استاد انصاریان گفت: در جلد اول کتاب «وسائل الشیعه» و در باب نیت، روایاتی از اهل بیت(ع) نقل شده و یک روایت آن از وجود مقدس رسول خداست که می فرمایند: «لکل الإمرإ ما نوی» همانی را برای انسان قرار می دهند که نیت کرده است؛ کسی نیت می کند نمازهای نخوانده اش را بخواند و روزه ها را بگیرد، وصیت هم کند که اگر تمام نشد، برای او انجام بدهند؛ اما مرگش فرا می رسد، این نیت تمام گذشتهٔ او را طبق روایت جبران می کند. البته درباره نیت همین یک روایت نیست و روایات دیگری هم در باب نیت داریم که این مطلب را تأیید می کند.
نویسنده کتاب «گناه و سبب آن» به فرجام دنیوی جسوران به گناه اشاره و اظهار کرد: در کنار گنهکاری که مورد مغفرت و رحمت پروردگار قرار می گیرد؛ کسی هست که بر محرّمات الهیه جرئت و جسارت دارد، برای انجامش تکبر دارد، حالت کینه و مخالفت با حلال و حرام دارد و اصلاً ارتکاب محرمات کار اوست، یعنی عادت و رسمش است؛ قرآن دربارهٔ این افراد می فرماید: «ثُمَّ کٰانَ عٰاقِبَةَ اَلَّذِینَ أَسٰاؤُا اَلسُّوای» (سورهٔ روم، آیهٔ 10)، فرجام و پایان کار کسی که پیوسته شغلش در مال، بدن، اخلاق، رفتار و کردار، انجام حرام بوده، مصیبت است.
کسی که به طور پیوسته در ارتکاب گناه جسور است، مطلقاً به سوی خداوند برنمی گردد
مبلغ عرصه بین الملل افزود: کسی که به طور پیوسته در ارتکاب گناه جسور است، مطلقاً به سوی خداوند برنمی گردند، اگر برگشتنی بودند، ابلیس که از همه بهتر دانای به دوزخ است. هنوز هم جهنم را نچشیده بود، یک درگیری با پروردگار سر سجده نکردن به آدم(ع) پیدا کرد و پروردگار به او فرمود: «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْک وَ مِمَّنْ تَبِعَک مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ» (سورهٔ ص، آیهٔ 85)، من جهنم را از تو و همهٔ اقتداکنندهٔ به تو پر می کنم. ابلیس به جهنم آگاه بود و خدا هم جهنم را به رخ او کشید، خدا را با ملائکه عبادت می کرد و به بهشت و جهنم عِلم داشت، می دانست جهنم چه عذاب هایی دارد! تهدید با قسم، قسم پروردگار که یقیناً تو و یارانت را داخل جهنم می ریزم و جهنم را از شما پر می کنم، چرا با علم به عذاب های گوناگون جهنم، توبه نکرد؟ حال جهنم را به ما نشان نداده اند و ما عذاب هایش را ندیده ایم، اما او که خبر داشت، چرا توبه نکرد؟ این همین است که پروردگار می فرماید ارتکاب گناه با جرئت.
وی به لغزش حضرت آدم(ع) نیز اشاره و اظهار کرد: آدم(ع) میوه را خورد، نه با جرئت، بلکه لغزید. وقتی از آن باغ آباد بیرون آمد یا ابلیس بیرونش کرد، خودش و همسرش چقدر زیبا با پروردگار حرف زدند: «قٰالاٰ رَبَّنٰا ظَلَمْنٰا أَنْفُسَنٰا» (سورهٔ أعراف، آیهٔ 23)، خدایا مقصر خودمان دوتا هستیم، ارادهٔ تو بوده و این را از ازل خواستی؛ اگر ما نمی خوردیم، برخلاف خواست تو بود. پروردگار فرمود: «وَ لاٰ تَقْرَبٰا هٰذِهِ اَلشَّجَرَةَ» (سورهٔ بقره، آیهٔ 35)، از ازل اراده کرده من بخورم و بعد ضد ارادهٔ خودش می گوید نخور! اگر اراده کرده است که بخورم، تخلفی نمی توانست صورت بگیرد و باید بخورم؛ اگر اراده نکرده است، من خودم خورده ام و کاری به پروردگار عالم ندارد. خیلی باید در آیات قرآن دقت کرد! اصلاً مسئله را به خدا نسبت نداد که حالا فلسفه بافی کند: من در این بهشتی که قرار داشتم و میوه خوردم، این خواست ازلی پروردگار بود و اگر نمی خوردم، در خواست ازلی تخلف ایجاد می شد. این مزخرفات را زمینی ها ساخته اند و به قرآن ارتباطی ندارد. حرف قرآن این قدر صاف و پاک است که آدم را راحت قانع می کند! آدم و حوا گفتند: «رَبَّنٰا ظَلَمْنٰا أَنْفُسَنٰا» ما از حدود خودمان قدم جلوتر گذاشتیم، حدّ ما همان میوه هایی بود که به ما گفتند بخور، ما نباید این میوه را می خوردیم و از حد خود خارج شدیم.
استاد انصاریان گفت: آدم و حوا اهل جسارت و جرئت نبودند و قرآن هم در سورهٔ بقره می گوید: آنها را بخشیدم، «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» (سورهٔ بقره، آیهٔ 37)؛ اما ابلیس علم به دوزخ داشت، چون خدا دربارهٔ دوزخ با او حرف زد و دوزخ برای او مجهول نبوده است. وقتی خدا به او قسم خورد که به خودم قسم! «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْک وَ مِمَّنْ تَبِعَک مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ»، سؤال نکرد این جهنمی که می گویی، چیست و کجاست؟ عذاب هایش را برایم شرح بده که ببینم اگر طاقتش را ندارم، توبه کنم. همهٔ اینها را بلد بود و توبه نکرد! حال چرا به جهنم می رود؟ ممکن است یکی بگوید برای یک سجده نکردن؟ خدا می فرماید: «أَبي وَ اسْتَکْبَرَ» (سورهٔ بقره، آیهٔ 34) برای این جرئتی که بر ضد خدا داشت.
عده ای غیر قابل بازگشت از گناه هستند
وی با بیان اینکه عده ای غیر قابل بازگشت از گناه هستند، اظهار کرد: کسی که تاجر محرّمات و گناه است؛ هر قدمی که برمی دارد، گناه است. همان حال جسارت گناه دائم است. کاسبی می کند، به حلال و حرام خدا کار ندارد و از نظر بدنی و اخلاقی در محرّمات می افتد، چنین آدمی که اصلاً «بَلَىٰ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً» (سورهٔ بقره، آیهٔ 81) کسب او یعنی افعالش، رفتارش، اخلاقش و کردارش گناه است، کارش به جایی می رسد که «أن کذَّبُوا بِآیٰاتِ اَللّٰهِ» همه چیز را منکر می شود و می گوید: من قرآن، نبوت و امامت را قبول ندارم. حال شما به او بگو قرآن به اندازهٔ آیاتش بر حقانیتش دلیل دارد، می گوید به گوشم نمی رود! این نظر و داوری قرآن راجع به کسانی است که اصلاً زندگی شان و کارشان محرّمات است؛ وقتی دل زیرورو شد، اینها دیگر برنمی گردند.
استاد انصاریان بیان کرد: عبدالملک مروان یکی از خلفای بنی امیه است که دیگر در لیوان از شراب خوری لذت نمی برد و یک حوض خیلی تمیز با سنگ تمیز برای او ساخته بودند، این حوض را پر از مشروب می کردند و داخل آن شنا می کرده است. خیلی هم آدم کشت و جنایت کرد! در آخرهای عمرش که دیگر استخوان ها پوسیده و ضعف گرفته بود و دیگر برایش ثابت شده بود که رفتنی است، اتاقی بالای کاخش ساخته بود که چهار طرفش پنجره داشت و تمام باغ های دمشق دیده می شد، هوا هم خیلی لطیف بود، گفت: رختخواب من را داخل آن اتاق ببرید و درها را هم باز کنید. نگاهی به مشرق، نگاهی به مغرب، نگاهی به شمال و نگاهی به جنوب انداخت و همین طور که افتاده بود، گفت: خدایا! الآن وقت توبه کردن است، چون دیگر کار از کار گذشته و وقت من هم تمام شده و مرگ من رسیده است؛ ولی من چون از وجود تو بسیار بدم می آید، توبه نمی کنم! این تکرار گناه و جرم است.
منبع:حوزه