۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۳ : ۱۸
مقدمه
فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعّالیّتهای ارادی انسان را در برمیگیرد؛ مجموعهای از داوریهای ارزشیِ به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانیِ انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل میدهند.از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انسانیِ فردی و اجتماعی است و لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را میطلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوههای رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر میرسد. در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأماً درک کرده است، به بررسی این مهم میپردازد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ
مورد چهارم از موارد حرمت بیان اظهاری
مطلب چهارم از مطالب حرمت اظهاری، حرمت به قول غیر علم است؛ یعنی انسان حرفی که به آن علم ندارد را بزند. مگر ابداع احتمال باشد که در این صورت اشکال ندارد. البته آن هم به شرط و شروطی حرام نیست و گاهی خود ابداعِ احتمال هم حرام است، مثلاً اینکه نسبت به مؤمنی بگوید احتمالاً فلانی مال مردم را دزدیده است یا احتمالاً زنا کرده است که این کار احتمالش هم حرام است. ابداع احتمال فینفسه حرام نیست نه از جهات دیگر به دلیل اینکه ممکن است از آن جهات حرام باشد. اگر ابداع احتمال به شکلی منشأ یا ایذاء یا هتک عرض مؤمنی شود احتمال این ابداع به هر شکلی حرام است.
ابداع و اظهار احتمال در جایی که موجب ایذاء یا هتک مؤمنی شود ایراد دارد اما اگر مثلاً یک مطلبی را نمیداند فرض کنید که نمیدانند فلان شب، اول ماه است اما میگوید که احتمالاً فلان شب اول ماه است یا احتمالاً فلان روز اول ماه رمضان است. اما اگر همین مطلب را بدون علم بگوید و مثلاً بگوید که فردا روز اول ماه رمضان است این کار شرعاً حرام است، «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» این را هم شامل میشود و کسی که علم ندارد بگوید که فردا اول ماه رمضان است و فردا روز عید است این درست نیست و خلاف شرع است. بیان کند که فلان کس اعلم است. اما اگر بگوید که احتمالاً به این شکل است ایرادی ندارد. یا فلان کس مجتهد هست یا نیست، اگر از روی غیر علم اثبات یا نفی کند هر دوی آن اشکال دارد، این اختفای قولی و لسانی را هم شامل میشود که علاوه بر آیه کریمه، روایات در این باب هم زیاد است.
بیان مطالب مفسده انگیز
مورد پنجم اظهار مطلبی است که منشأ ترتب مفسده میشود؛ چه مفسده فردی و چه مفسده اجتماعی باشد. انسان یک مطلبی را بگوید که بر آن مفسده بار شود. گاهی مفسده ضرر جسمی و عقلی است که به کسی وارد میشود گاهی این ضرر به دین و اهل دین است؛ یعنی انسان مطلبی را اظهار کند که موجب ضعف دین و اهل دین شود حتی اگر مطلب واقعی و درستی باشد اما منشأ تضعیف اهل دین میشود. گاهی انسان مطلبی را میگوید که مطلب درستی هم هست و کذب هم نیست اما این مطلب منشأ آن میشود که دشمنان اسلام و دشمنان دین این مطلب را گرفته و با آن علیه اهل دین جوسازی کند و دین را تضعیف کنند، اگرچه این مطلب واقعیت هم داشته باشد. حتی گاهی ممکن است انسان برخی از احکام شرعی را در بعضی شرایط بیان کند -حکم شرعی که نهتنها اشکالی ندارد حتی گاهی اوقات واجب است- اما همین حکم شرعی در یک شرایطی منشأ آن میشود که اهل دین و دین را دشمن مورد آزار قرار دهد و موجب تضعیف دین شود. این موارد را باید رعایت کرد. بر این مطلب روایات زیادی دلالت دارند که برخی از روایات در خصوص اظهار مطلبی است که موجب اضرار به فردی میشود اما گاهی عام است و اضرار به فرد و اضرار به جامعه میشود.
در اینجا به سه دسته از روایات متعرض خواهیم شد. دسته اول روایات دال بر حرمت ایذاء مؤمن است؛ اضرار به مؤمن مصداق ایذای اوست پس هر مطلبی را که انسان اظهار کند حتی اگر مطلب حقی باشد اما موجب ایذاء مؤمن میشود [حرام است]. فرض کنید بیان کند پسر فلان آقا چهکاره است. حال آن مرد فرد محترمی است اما پسر یا دختر او فلان کاره است. حتی اگر این مطلب معلوم هم باشد حرف منشأ ایذاء و ضرررسانی به او شده و آبروی او را میریزد حتی اگر حقیقت هم داشته باشد. البته این صرفنظر از آن است که غیبت باشد فقط به عنوان اینکه اضرار مؤمن است و آبروی او را میریزد یا موقعیت او را در بین مردم متزلزل میکند [حرام است و گناه غیبت جای خود را دارد]. حتی اگر منتشر شده باشد و همه هم بدانند اما اگر بازهم او ناراحت میشود این کار ایذاء محسوب میشود. یا موجب هتک او میشود؛ مثلاً در مجلس نشسته است و همه میدانند که پسر او چهکاره است اما بگویند این شخص همان کسی است که پسرش فلان کار را کرده است. این کار موجب ایذاء او میشود حتی اگر مطلب واقعی باشد و همه مردم هم آن را بدانند.
البته اگر کسی است که از یک عمل خلافی با اینکه میداند خلاف است دفاع کند، در این صورت نوعی بدعت در دین میشود؛ یعنی اگر بگوید که این کار غلط نبوده و در دین است در این صورت بدعت در دین است یا اگر بدعت در دین نشود مصداق تشویق مردم به کار خلاف است و از این باب باید جلوی او ایستاد و آن عنوان دیگری دارد.
در حرمت ایذاء و اضرار به مؤمن روایات زیادی وجود دارد که برای نمونه چند روایت را در اینجا مطرح میکنیم. این حدیث صحیح و سالم است: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِیَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّی مَنْ آذَی عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ وَ لْیَأْمَنْ غَضَبِی مَنْ أَکْرَمَ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ الْحَدِیثَ.» این روایت اکرام و اهانت و ایذاء بسیار مورد تأکید واقع شده است.
باید بر روی این موضوع بحث شود زیرا نکته دارد؛ در خصوص این موارد خود خداوند متعال شخصاً وارد معرکه میشود. در چند مورد است که خود خداوند متعال شخصاً وارد عمل میشود: یکی مسئله ایداء یا اهانت مؤمن است، یکی مسئله ربا است؛ «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُون» کسی که این کار را کند با من وارد جنگ شده است! یکی از چیزهایی که این مضمون در آن تکرار شده و مورد تأکید قرار گرفته همین مسئله ایذاء مؤمن است؛ یک مرزهایی وجود دارد که خداوند متعال آنها را خط قرمز قرار داده است.
البته همه محرمات خط قرمز هستند منتها برخی بسیار بسیار حساس هستند که گویا خداوند متعال میفرماید کسی که به این نقاط حساس تجاوز کند در اینصورت دیگر جنگ با خود من است، حتی دیگر جنگ با ملائکه با بندگان و ارتش من نیست بلکه جنگ با خود من است. یکی از مواردی که این لسان در آن بهکار رفته است همین مسئله ایذاء مؤمن است. «لِیَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّی مَنْ آذَی عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ» کسی که به بنده مؤمن من آزار رساند این کار اعلام حرب بر من است. «ِیَأْذَنْ» به معنای اعلام است این یعنی اعلام حرب بر من کرده است. اذان اعلام وقت صلاة است «ِیَأْذَنْ» از همان ماده اذان است. ظاهراً منظور این است که اگر کسی ایذاء مؤمن کند این کار اعلام حرب نسبت به من است. «وَ لْیَأْمَنْ غَضَبِی مَنْ أَکْرَمَ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ» از سوی دیگر آن کسی که بندۀ مؤمن من را اکرام کند و او را محترم شمرد خود را از غضب من ایمن خواهد داشت.
روایت دوم در این باب هم از شیخ صدوق رحمةالله علیه در کتاب عقاب الاعمال است که سند آن به عقیده ما صحیح است به دلیل اینکه همه رجال سند جزء ثقات هستند. اما مفضل بن عمر مختلف فیه است و ما در محل خود بحث کردیم و برای او اثبات وثاقت کردیم. علت اینکه او را تضعیف میکنند این است که از امام صادق علیه السلام روایاتی در مذمت او وارد شده است. یک بحثی در مورد روایاتی است که در مذمت برخی از اصحاب ائمه از خود ائمه علیهم السلام نقل شده است؛ برخی از این اصحاب از ولایت خارج شدهاند که کار با آنها نداریم و برای خروج آنها قرینه است، مانند ابن ابی حمزه بطائنی (که البته در خود این شخص حرفهایی وجود دارد)، یا احمد بن هلال یا شلمغانی و امثال این افراد. اما یک عده از اصحاب ائمه علیهم السلام هستند که این افراد به قرینه روایات زیادی از مقربین ائمه اطهار علیهم السلام و از کارگزاران ائمه اطهار بودهاند و از اصحاب خاص ائمه اطهار علیهمالسلام شمرده میشدند و این هم به قرائن زیاد است.
اما نسبت به این افراد در روایت مذمت شدید آمده است. این مسئله را ما در جای خود بحث کردیم؛ قطعاً این مذمتها به خاطر حفظ جان آنها بوده است، یعنی مذمتهای تقیهای است که حضرت صادق علیهالسلام یا برخی دیگر از ائمه اطهار علیهمالسلام به وسیله آن خواص اصحاب خود را از کید حکّام، در امان نگه میداشتند با روایاتی که آنها را مذمت میکردند تا کسی سراغ آنها نرود و حاکم نگوید که این فرد با جعفربنمحمد ارتباط دارد و برای امام پول جمع میکند. یکی از افرادی که برای امام پول جمع میکرده است همین مفضل بن عمر بوده است؛ ایشان کارگزار حضرت بوده است و پول جمع میکرده و کارهای حضرت را انجام میداده است لذا طبیعی است که یک چنین روایتی در مذمت او بیاید. بنابراین ما روایات مذمت مفضل را قبول نداریم به قرینه روایات بسیار زیادی که در مدح او آن هم به شکل قوی وارد شده است. لذا روایت به لحاظ سندی بسیار خوب است.
«وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ مُنْذِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَی مُنَادٍ أَیْنَ الصُّدُودُ لِأَوْلِیَائِی فَیَقُومُ قَوْمٌ لَیْسَ عَلَی وُجُوهِهِمْ لَحْمٌ فَیُقَال هَؤُلَاءِ الَّذِینَ آذَوُا الْمُؤْمِنِینَ وَ نَصَبُوا لَهُمْ وَ عَانَدُوهُمْ وَ عَنَّفُوهُمْ فِی دِینِهِمْ ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِمْ إِلَی جَهَنَّمَ.» [در روز قیامت یک ندایی میآید و میگوید] کجا هستند آن کسانی که راه را بر اولیای من میبستند؟ یک عده بلند میشوند که گوشت صورت آنها ریخته است. در تکمیل این روایت این متن آمده است: «کَانُوا وَ اللَّهِ الَّذِینَ یَقُولُونَ بِقَوْلِهِمْ وَ لَکِنَّهُمْ حَبَسُوا حُقُوقَهُمْ وَ أَذَاعُوا عَلَیْهِمْ سِرَّهُمْ.» میفرماید این افراد کسانی بودند که هممذهب آنها بودند؛ به عبارتی شیعه بودند اما سرّ این شیعیان را افشا کرده و راه را باز میکردند که دشمنان اینان را آزار دهند.
بنده این موضوع را گفتهام که کسانی که با ادعای تشیع برخی از صحابه یا همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را سبّ میکنند این مصداق همین روایت است؛ زیرا این روایتها در خصوص شیعیانی وارد شده است که مطالبی را منتشر میکنند که این مطالب موجب اذیت و آزار شیعیان دیگر باشد و موجب این میشود که دست و زبان دشمن علیه شیعیان برای آزار آنها باز شود. لذا میفرماید «کَانُوا وَ اللَّهِ الَّذِینَ یَقُولُونَ بِقَوْلِهِمْ وَ لَکِنَّهُمْ حَبَسُوا حُقُوقَهُمْ وَ أَذَاعُوا عَلَیْهِمْ سِرَّهُمْ.» اینها شیعه بودن و قول آنها قول شیعیان بوده است و از کسانی نبودند که اعلام کنند ما مؤمن نیستیم و به ولایت ائمه اطهار علیهم السلام ایمان نداریم، خیر خود را هم خیلی ولایتی مطرح میکند اما راه را برای بقیه شیعیان باز میکردند.
و صلی الله علی محمد و آله و سلم