۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۷ : ۱۵
هرچه در میان دفترهای شعری به دنبال ردپایی از شعر نیایشی باشیم، کمتر به نمونهای خوب که بتواند فراتر از گذشتگان راهی رفته و سخنی گفته باشد، برمیخوریم. از این گذشته حتی تعداد شعرهای این حوزه به نسبت آنچه در ادب و هنر این سرزمین رونق و رواج داشته، کمتر و حتی گاه در یکسال به انگشتان دست هم نمیرسد. پرسش اینجاست که چرا در امروز که شعر فراز و فرودهای بسیار از سر گذرانده و پرداختن به موضوعات مختلف برای شاعران به دلایل متعدد از جمله اطلاعرسانی سریع و دقیق پیرامون آنچه در گذشته رایج بوده، سهل و آسان مینماید، با ظهور و بروز کمتری از شعر توحیدی مواجه هستیم؟
تورق دواوین گذشتگان از منوچهری دامغانی گرفته تا همین یکسده گذشته، نشان میدهد که میل شاعران به سرودن و فعالیت در این حوزه بیش از امروز بوده است. شاعر در ساحتهای مختلف شعری حتی شعر عاشقانه به این موضوع گرایش داشته و همین امر گاه تشخیص عرفانی و یا عاشقانه بودن شعر را بر مخاطبان دشوار کرده است. شاعر دیروز به هر بهانهای گریزی به این موضوع زده و از آن برای بیان مضامین جدید استفاده کرده است. نمونهای از این دسته از اشعار را میتوان در سرودههایی دید که در وصف ماه مبارک رمضان و بیش از آن هلول حلال ماه شوال و عید فطر است.
این مضمون از قرن چهارم آغاز شده و در سدههای مختلف اوج و فرودهای متعددی را پشت سر گذاشت، اما در مجموع در دیوان و سرودههای شاعران، از بزرگانی چون منوچهری دامغانی، خاقانی، سنایی، سعدی و حافظ گرفته تا شاعران درجه دومی و سومی چون مسعود سلمان، مجیر بیلقانی و دیگران. شاعران در این سرودهها با مضامین مختلف به ماه و هلال عید اشاره کردهاند؛ از نگاه زاهدانه، عارفانه و هنرمندانه گرفته تا کامجویی و عشرتطلبی.
عید فطر یکی از زمینههای مهم محتوایی و مضمونسازی در شعر فارسی است که بسیاری از شاعران به تفصیل یا به اجمال به ان اشاره کردهاند. از جمله مشهورترین سرودهها در اینباره که همزمان با عید فطر و حلول ماه شوال در میان پیامکهای تبریک به کرات دیده میشود، سرودهای است از شاطر عباس صبوحی، شاعر قرن سیزدهم:
روزهدارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری! افطار رطب در رمضان مستحب است
و یا این از قاآنی:
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
از دیگر شاعرانی که به موضوع روزه، ماه مبارک رمضان و حلول ماه شوال به خوبی پرداخته، حافظ شیرازی است. مضمونسازی از این موضوعات در سرودههای حافظ از خواندنیهای دیوان اوست:
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
درده قدح که موسم ناموس و نام رفت
و یا:
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید در ابروی یار باید دید
و یا این غزل زیبا از صائب تبریزی:
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت
ماه رمضان حافظ این گله بد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله شبان رفت
شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازه جمعیت بیداردلان رفت
بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟
ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت
برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان
آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت
تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت
از نامه اعمال، سیاهی چو دخان رفت
با قامت چون تیر درین معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
برداشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت...
شاید در میان شاعران کسی همچون مولانا از ظرفیت ماه مبارک رمضان و روزهداری برای بیان مفاهیم عرفانی استفاده نکرده است. ابیات ذیل نمونهای از اشعار او در این باب است:
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده لقمههای راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب
گر تو این انبان نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی...
همانطور که پیشتر نیز گفته شد، عشرتطلبی و گاه تاختن به ریاکاران و ظاهرپرستان از جمله مضمونهای مکرر در شعر این حوزه است. نمونهای از این دسته از اشعار، سروده ذیل از عبید زاکانی است که در مدح سلطان اویس جلایری سروده شده است:
هر که را آتش این روزه سی روزه بسوخت
مرهمش شمع و شرابست و دوا چنگ و رباب
وانکه امروز عذاب رمضان دیده بود
من بر آنم که به دوزخ نکشد بار عذاب
باده در جام طرب ریز که شوال آمد
موسم وعظ بشد نوبت قوال آمد
وقت آن است دگر باره که می نوش کنیم
روزه و وتر و تراویح فراموش کنیم...
در دوره معاصر نیز هرچند محدود، اما برخی از شاعران به این موضوع توجه کردهاند. سروده زیر از قیصر امینپور از جمله این اشعار است:
با روزه و نماز نشناختمت
با آن همه رمز و راز نشناختمت
یک ماه اگرچه میهمانت بودم
بگذشت مجال و باز نشناختمت
در روزهای اخیر نیز برخی از شاعران به استقبال ماه شوال رفته و وداع با ماه مبارک رمضان را موضوع شعر خود قرار دادهاند. «افطار آخر»، سروده حسین احسانیفر از این جمله است:
ماهِ خدا رسید به افطارِ آخرش
افتاده است سبحه اذکار آخرش
هرکس که داشت خرمنِ پرباری از گناه
امشب گذاشت روی زمین بارِ آخرش
آورد هر که جرم به بازارِ مغفرت
آن را فروخته به خریدارِ آخرش
بر هر که معترف به خطایش نشد رسید...
وقتِ قرارِ آخر و اقرارِ آخرش
هرکس که خواستارِ سماعِ حقیقت است...
خیزد که حق نواخته بر تارِ آخرش
امشب هلالِ عید هویدا شد و خدا...
مهمانیاش رسید به تالارِ آخرش
سی روز روزه داری و شب زنده داری از...
ماهِ خدا گذشت و شد افطارِ آخرش