۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۹ : ۰۴
ابن ملجم یکی از یاران و پیروان امیرالمومنین علی(ع) بود، و حتی در جنگ جمل در کنار حضرت امیر شمشیر زد، اما پس از ماجرای حکمیت در جنگ صفین به خوارج پیوست.تاریخ، در وصف عبدالرحمن بن ملجم مرادی، به نکات عجیبی اشاره دارد؛ گفته شده از عابدترین مردمان بوده (منهاج السنه ابن تیمیه ج ۵ ص۴۷). دائما مشغول نماز و روزه و قرائت قرآن بود (همان ج۷).
پس از کشته شدن عثمان و بیعت مردم با امام علی(ع)، «حبیب بن منتجب» که از طرف عثمان والی یکی از شهرهای اطراف یمن بود، و حضرت علی علیه السلام نیز او را ابقا نموده بود، نامهای برای او نوشت و در ضمن آن خواست که ۱۰ نفر از میان مردم از عقلا و فصحای آنها که مورد اطمینانشان هستند و از اهل فهم و شجاعت اند و متدین و نیکو رای هستند برگزیند و برای بیعت به سوی آن حضرت بفرستد. والی یمن ۱۰ نفر را انتخاب نمود که یکی از آنها ابن ملجم بود. و گویا سخنگوی آن ۱۰ نفر هم ابن ملجم بوده است ! (منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، میرزا حبیب الله خوئی، ج۵، ص ۱۲۷ و ۱۲۸).
سوالی که به شدت ذهن را به خود مشغول می سازد این است که چگونه ممکن است چنین شخصیتی به جایی برسد که در لسان روایات اهل بیت علیهم السلام از او تعبیر به «اَشقَی الاَولّینَ وَ الآخرین» و «اشقی الاشقیاء» بشود؟! افراط و تفریط در عقاید، و ملازم و همراه معصومین (ع) نبودن، انسان را به بیراهه می کشاند.
همان طور که می دانیم ابن ملجم از خوارج بود که هدفشان را بهشت میدانستند و به پیروزی در دنیا اهمیت نمیدادند. این فرقه معتقد بودند فرد باید روح و جان خود را توسط جنگیدن با گناهکاران حفظ کند، حال مهم نیست که در این راه چه بر سر دیگران میآید! معتقد بودند که خداوند از بندگان خود عدل و داد را خواستار است و قصد داشتند که بنده را با خدا بدون واسطه مرتبط کنند. این گروه معتقد بودند که هر کس گناهی کبیره انجام داد، و یا بدعتی آورد، کافر شده و تا زمانی که از عقیده خود بازنگشته باید با او جنگید. اگر شخص خاطی توبه نکرد، متجاوز شناخته میشود و عذاب ابدی جهنم در انتظار او خواهد بود.در واقع این عقیده حامی ایده خوارج بود که قاتلان عثمان کار عادلانهای انجام دادهاند.
ایشان عقیده داشتند که همه چیز در دنیا جبر است! در نتیجه وقتی شخصی به قدرت و حکومت می رسد، حتی به ناحق، لازم است از او اطاعت کنند، چون خدا خواسته که او حاکم باشد! که بنیان گذار این تفکر معاویه بود تا بتواند حکومت و کارهای خود را توجیه کند و بگوید: خواست خدا چنین بوده است!
آری جدایی از آموزههای الهی و فاصله گرفتن از امامت و ولایت، انسان را دچار انحراف و کج روی می کند، حتی با سوابق درخشان و پسندیده.
اما عواملی در پیدایش چنین پدیده هایی در جامعه اسلامی موثر است که به برخی از آنها اشاره می شود:
۱- شبهه پراکنی گسترده توسط معاویه و عدم تبیین عقاید صحیح در جامعه توسط یاران و عالمان، تا جایی که مردم می گفتند : مگر علی (ع ) نماز می خواند؟!
۲- ترک صحنه سیاست توسط خواص بهطوریکه از صحنه سیاسی اجتماعی کنارهگیری کردند و بعضی حتی از بیعت با امیرمؤمنان(ع) سرباز زدند و در جریان جنگهای جمل و صفین، خویش را از حوادث جاری جامعه اسلامی کنار کشیدند.
این عامل توانست در ایجاد روزنههای شک و تردید در میان توده مردم مؤثر واقع شود و به مخالفتها و شورش هایی ضد حاکم اسلامی بینجامد؛ چنان که در جنگ جمل، سعدبن أبی وقّاص، سردار فاتح جنگهای صدر اسلام، عبداللّه بن عمر بن خطّاب، محمد بن مُسلَمُه و اسامة بن زید به حضور امیرمومنان(ع) رسیدند و به بهانه شرکت نکردن در جنگ مقابل مسلمانان، حضرت علی(ع) را در این جنگ همراهی نکردند؛ حتی سعد بن أبی وقّاص به امام عرض کرد: اگر شمشیری به من بدهی که مؤمن را از کافر تشخیص دهد، با تو همراه خواهم شد!