کلام حضرت علی(ع) درباره سخن گفتن
شرح و تفسير حکمت 360 نهج البلاغه با موضوع سخن گفتن قابل دریافت است.
عقیق:نهج البلاغه با مرور قرنها نه تنها تازگی و جذابیت
خویش را حفظ کرده که فزونتر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به سبب ویژگی
هایی که در شکل و محتوا است. این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت
که در کلام امام علی(ع) درباره قرآنآمده است: « ظاهره انیق و باطنه عمیق،
لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه » قرآن کتابی است که ظاهری زیبا و باطنی
عمیق دارد، نه شگفتی های آن پایان میپذیرد و نه اسرار آن منقضی میشود. در
سخن مشابهی نیز آمده است : «لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه» نه شگفتی های
آن را میتوان شمرد و نه اسرار آن دستخوش کهنگی میشود و از بین میرود.
سخنان امام علی(ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت
پراکنده وجود داشت. سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه
پرداخت و اکنون بیش از هزار سال از عمر این کتاب شریف میگذرد. هر چند پیش
از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاشهایی به عمل
آوردند، اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد،
چون سید رضی دست به گزینش زده بود.
وقال علیه السلام:لاَ تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً، وَأَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مُحْتَمَلاً.
امام علیه السلام فرمود : هر سخنى كه از دهان كسى خارج مى شود، تا احتمال خير و نيكى در آن مى يابى حمل بر فساد مكن.
سرمايه اصلى يك جامعه، اعتماد عمومى مردم نسبت به يكديگر است، ازاين رو
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه دستورى در اين زمينه مى دهد ومى
فرمايد: «هر سخنى كه از زبان كسى خارج مى شود تا احتمال خير و نيكى در آن
مى يابى حمل بر فساد مكن»؛ (لاَ تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ
أَحَدٍ سُوءاً، وَأَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مُحْتَمَلاً). در كتاب
شريف كافى به جاى «من احد»، «من اخيك» آمده است به اين معنا كه مسئله حسن
ظن كامل را نسبت به برادران دينى ذكر كرده نه به هركس.
در ضمن، امام علیه السلام راه مبارزه با سوءظن را نيز در اين گفتار
حكيمانه نشان داده است و آن اينكه انسان تمام احتمالات را درباره سخن يا
عملى كه از ديگرى سرمى زند مورد توجه قرار دهد و آنچه مناسب حسن ظن است
برگزيند واحتمالات سوء را از فكر خود دور سازد. اين كار سبب مى شود عُلقه و
محبت و دوستى و مودت در ميان افراد جامعه بيشتر و از پراكندگى و سلب
اعتماد جلوگيرى شود و درنتيجه زمينه هاى همكارى كه بر پايه اعتماد قرار
دارد بيشتر گردد و بركات فزونترى بهره فرد وجامعه شود. افرادى كه گرفتار
سوءظن هستند غالباً منزوى اند، از همه دورى مى كنند، هر صدايى را بر ضد خود
مى پندارند و هركس را در فكر نقشه اى بر ضد خود مى بينند.
اين حالت هم
آرامش آنها را از بين مى برد و هم بهره گيرى آنها را از كمكهاى ديگران در
برابر مشكلات و سختى هاى زندگى. آنچه در اين كلام حكيمانه آمده است درمورد
سخنانى است كه انسان از ديگران مى شنود؛ ولى در حديث ديگرى مسئله به صورت
گسترده ترى مطرح شده و هر كارى را شامل مى شود: در كتاب شريف كافى اين حديث
به اين صورت نقل شده است: «ضَعْ أَمْرَ أَخِيکَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى
يأْتِيکَ مَا يغْلِبُکَ مِنْهُ وَلا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ
أَخِيکَ سُوءاً وَأَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِى الْخَيرِ مَحْمِلاً؛ كار برادر
خود را به نيكوترين وجهى توجيه كن تا زمانى كه دليل قاطعى بر ضد آن قائم
شود وهرگز به كلامى كه از برادرت صادر شده سوءظن نداشته باش در حالى كه
مىتوانى محملى در خير براى آن پيدا كنى)».
در حديث ديگرى از امام كاظم علیه السلام كه در كتاب كافى آمده مى
خوانيم: راوى خدمت آن حضرت عرض مى كند: فدايت شوم، گاهى از يكى از برادرانم
مطلبى به من مى رسد كه من آن را ناخوشايند مى دارم هنگامى كه از او سوال
مى كنم انكار مى كند در حالى كه جمعيتى از افراد مورد وثوق آن را به من خبر
دادهاند امام علیه السلام فرمود: حتى گوش و چشم خود را در برابر برادر
مسلمانت تكذيب كن. اگر پنجاه نفر نزد تو آيند و بر چيزى سوگند ياد كنند؛
ولى او مطلب ديگرى بگويد او را تصديق كن و آن گواهان را تكذيب نما. البته
منظور اين نيست كه آن جمعيت را آشكارا تكذيب كند و متهم به دروغ سازد، بلكه
منظور اين است كه حسن ظن خود را در دل نسبت به برادر مسلمانت با گفته آنها
رها مكن. اين نكته را در اينجا بايد افزود كه آنچه در اين حديث آمده
درمورد مسائل شخصى است وگرنه امورى كه سرنوشت ساز است و به حقوق الهى يا
جامعه مرتبط مى شود بايد مورد توجه قرار گيرد و درباره آن تحقيق شود. همه
اينها درواقع برگرفته از دستورات قرآن مجيد است، آنجا كه مى فرمايد: «(يَا
أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرآ مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ
بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد از بسيارى از گمان ها
بپرهيزيد، چراكه پارهاى از آنها گناه است». جالب اينكه قرآن مجيد بعد از
اين دستور به عدم تجسس و بعد از آن دستور به عدم غيبت مى دهد و مى فرمايد:
(وَلاَ تَجَسَّسُوا وَلاَ يَغْتَبْ بَّعْضُكُمْ بَعْضآ) اشاره به اينكه
گمان بد سبب تجسس مىشود و جستجوگرى گاه به نقطه ضعف هايى مى رسد و به دنبال
آن گناه غيبت شروع مى شود و درواقع اين سه گناه لازم وملزوم يكديگرند.
مسئله حسن ظن با تمام اهميتى كه در حفظ نظام جامعه و پيوند محبت ودوستى
افراد نسبت به هم دارد خالى از استثنا نيست، همانگونه كه در حكمت 114 آمده
بود كه امام علیه السلام مى فرمايد: «إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلاحُ عَلَى
الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ
تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَإِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ
عَلَى الزَّمَانِ وَأَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ
غَرَّرَ؛ هنگامى كه صلاح و نيكى بر زمان واهلش ظاهر گردد اگر كسى در اين
حال گمان بد به ديگرى برد كه از او گناهى ظاهر نشده، به او ستم كرده است
وهنگامى كه فساد بر زمان و اهلش مستولى گردد هركس گمان خوب به ديگرى برد
خود را فريب داده است!». در ذيل اين حكمت نيز بيانات ديگرى در اين زمينه
داشتيم. همچنين بعضى از افراد به حكم كارى كه دارند (مانند مأموران اطلاعات
و ضد جاسوسى) ناچارند حسن ظن را رها سازند و هميشه احتمالهاى سوء را مورد
توجه قرار دهند. آنها اگر بخواهند همه چيز را حمل بر صحت كنند و سوءظن را
مطلقاً كنار بگذارند ممكن است گرفتار اشتباهات زيادى در تشخيص مجرمان
ومفسدان وخائنان شوند؛ ولى ناگفته پيداست آنها نيز نمى توانند سوءظن خود را
به ديگران منتقل كنند و يا پيش از ثبوت خلافى، به مجرم بودن كسى حكم
نمايند.
منبع:باشگاه خبرنگاران