۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۳ : ۲۰
شرح و تفسير حکمت 187 نهج البلاغه
امام علی(عليه السلام) در اين عبارت بسيار كوتاه و پرمعنا از بى وفايى و كوتاهى عمر دنيا سخن مى گويد و مى فرمايد: «كوچ كردن (از دنيا) سريع است»، (الرَّحِيلُ وَشِيكٌ). «رحيل» به معناى هرگونه كوچ كردن است ولى در اينجا با قرائن حاليه به كوچ كردن از دنياى زودگذر اشاره دارد.
اين واژه گاه به معناى اسم مصدر آمده است، مانند كلام بالا و گاه معناى صفت مشبهه را مى رساند، مثلاً شترى را به عنوان رحيل توصيف مى كنند يعنى شتابنده و «وشيك» از ماده «وشك» (بر وزن اشك) به معناى سرعت گرفتن در سير است.
بعضى از شارحان گفته اند «وشيك» آن است كه سرعتش بسيار شديد و عجيب باشد. از مسائلى كه همه مى دانند و غالباً از آن غافلند كوتاهى عمر دنياست، گويى تا چشم بر هم زنى كودكان جوان و جوانان پير و پيران از صحنه خارج مى شوند. بارها افرادى را ديده ايم كه گرد و غبار پيرى بر رخسار آنها نشسته و ضعف سراسر وجودشان را فراگرفته و با قدى خميده عصا زنان به زحمت راه مى روند مى گوييم: عجب ديروز جوان شاداب و راست قامت و قوى پنجه اى بود چه زود پير شد.
تازه اين در صورتى است كه رحيل در زمانى پيرى فرا رسد وگرنه بسيارند كسانى كه در كودكى يا جوانى بر اثر حوادث مختلفى چشم از دنيا مى پوشند. نه تنها انسان ها به سرعت از اين جهان كوچ مى كنند، قدرت ها و سلطنت ها و حكومت ها هم بسيار زود زوال مى پذيرند. ابن ابى الحديد تشبيهى براى دنيا از بعضى از حكما نقل كرده مى گويد: پيش از آنكه به دنيا بياييم عدمى بوده است مستمر و بعد از كوچ كردن ما از اين دنيا باز به ظاهر عدمى است مستمر و عمر ما در اين ميان مانند برقى است كه در يك شب ظلمانى در بيابانى تاريك از ابرى مى جهد و بى درنگ خاموش مى شود. از آن مهم تر تشبيهاتى است كه قرآن مجيد براى زندگى دنيا كرده است و مى گويد: «(وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماء أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الاَْرْضِ فَأَصْبَحَ هَشيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ وَكانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْء مُقْتَدِراً)، (اى پيامبر!) زندگى دنيا را براى آنان به آبى تشبيه كن كه از آسمان فرو مى فرستيم، و به وسيله آن، گياهان زمين (سرسبز مى شود و) در هم فرو مى رود، امّا بعد از مدتى مى خشكد، به گونه اى كه بادها آن را به هر سو پراكنده مى كند، و خداوند بر همه چيز تواناست!».
در آيه ديگرى از قرآن مجيد مى خوانيم كه روز قيامت از گنهكاران سؤال مى
شود چند سال در روى زمين توقف كرديد؟ در پاسخ مى گويند تنها به اندازه يك
روز يا بخشى از روز. از آنهايى سؤال كنيد كه توان شمردن ايام را دارند
(قالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ * قالُوا لَبِثْنا
يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم فَسْئَلِ الْعادِّينَ). بار ديگر به آنها گفته
مى شود: «(خداوند) مى فرمايد: (آرى) شما مقدار كمى توقف كرديد اگر مى
دانستيد آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريديم و به سوى ما بازگردانده نمى
شويد؟»، (قالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً لَوْ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ
تَعْلَمُونَ * أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ
إِلَيْنا لا تُرْجَعُون). در احاديث اسلامى نيز درباره كوتاهى عمر دنيا
تعبيرات و تشبيهات بيداركننده اى آمده است.
از جمله در حديثى از رسول
خدا(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «الدُّنْيا ساعَةٌ فَاجْعَلُوها طاعة،
دنيا ساعتى بيش نيست اين ساعت را در مسير اطاعت خدا قرار دهيد». در حديث
ديگرى از امام زين العابدين على بن الحسين(عليهما السلام) مى خوانيم:
«إِنَّ جَميعَ ما طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ في مَشارِقِ الاْرْضِ
وَمغارِبِها بَحْرِها وَبَرِّها وَسَهْلِها وَجَبَلِها عِنْدَ وَلِىٍّ مِنْ
أوْلِياءِ اللهِ وَأهْلِ الْمَعْرِفَةِ بِحَقِّ اللهِ كَفِىْءِ الظِّلالِ،
تمام آنچه در شرق و غرب جهان، درياها و صحراها، دشت ها و كوه ها آفتاب بر
آن مى تابد در نزد اولياء الله و عارفان به حق خدا همچون بازگشت سايه
هاست».
همان گونه كه سايه هايى كه به سوى غروب مى رود به سرعت برچيده مى
شوند، عمر دنيا نيز چنين است. در كتاب تنبيه الخواطر آمده است كه حسن بن
على(عليه السلام) بسيار به اين شعر شاعر تمثل مى جست: يا أهْلَ لَذّاتِ
دُنْيا لا بَقاءَ لَها *** اِنَّ اغْتِراراً بِظِلّ زائِل حُمُقٌ اى اهل
لذت هاى دنيايى كه بقايى ندارد مغرور شدن به سايه اى كه به زودى زوال مى
پذيرد احمقانه است. حافظ نيز در اين زمينه مى گويد: مرا در منزل جانان چه
جاى امن چون هر دم *** جرس فرياد مى دارد كه بربنديد محمل ها اين سخن را با
كلامى از نوح پيغمبر با آن عمر طولانى عجيب پايان مى دهيم كه فرمود:
«وَجَدْتُ الدُّنْيا كَبَيْت لَهُ بابانِ دَخَلْتُ مِنْ أحَدِهِما
وَخَرَجْتُ مِنَ الاْخَرِ». دنيا را همچون خانه اى يافتم كه از يك در وارد
شدم و از در ديگر خارج!