۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۲ : ۰۰
شرح و تفسير حکمت 182 نهج البلاغه
امام علی(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به
موارد لزوم سكوت و موارد سخن گفتن كرده مى فرمايد: «خاموش ماندن از گفتار
حكمت آميز فايده اى ندارد، همان گونه كه سخن گفتن نابخردانه»، (لاَ خَيْرَ
فِي الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ، كَمَا أَنَّهُ لاَ خَيْرَ فِي الْقَوْلِ
بِالْجَهْلِ). سكوت بهتر است يا سخن گفتن؟ دانشمندان در اين باره بحث هاى
مختلفى كرده اند، گروهى خطرات سخن گفتن و گناهان كبيره و عظيمه ناشى از آن
را در نظر گرفته و دستور به سكوت داده اند.
عده اى فوايد عظيمى را كه
در سخن گفتن است در نظر گرفته و سخن گفتن را توصيه مى كنند ولى حق مطلب
همان است كه امام(عليه السلام) فرمود. آنجا كه انسان، حكيمانه و عاقلانه
سخن بگويد فضيلت است و ترك آن رذيلت و آنجا كه انسان جاهلانه و نابخردانه
سخن بگويد رذيلت است و ترك آن فضيلت.
به همين دليل هم روايات زيادى در
مدح سكوت وارد شده و هم احاديث فراوانى در فضيلت كلام، از جمله از امام
سجاد على بن الحسين(عليه السلام) سؤال شد كه سخن گفتن افضل است يا سكوت
فرمود: «لِكُلِّ واحِد مِنْهُما آفاتٌ فَإذا سَلِما مِنَ الاْفاتِ
فَالْكَلامُ أفْضَلُ مِنَ السُّكُوتِ، هر كدام از اين دو آفاتى دارد هرگاه
از آفات سالم باشند سخن گفتن از سكوت افضل است» عرض كردند: اى پسر رسول خدا
چگونه است (كه سخن گفتن افضل باشد)؟ امام(عليه السلام)فرمود: «لاِنَّ
اللهَ عَزَّوَجَلَّ ما بَعَثَ الاْنْبِياءُ وَالاَْوْلِياءُ بِالسُّكُوتِ
إنَّما بَعَثَهُمْ بِالْكَلامِ، خداوند پيامبران و اوصياى آنها را به سكوت
مبعوث نكرد، بلكه مبعوث كرد تا با مردم سخن بگويند (و پيام خدا را به آنها
برسانند)».
حضرت در پايان اين حديث به نكته جالبى اشاره كرده فرمود:
«إنّكَ تَصِفُ فَضْلَ السُّكُوتِ بِالْكَلامِ وَلَسْتَ تَصِفُ فَضْلَ
الْكَلامِ بِالسُّكُوتِ، حتى هنگامى كه مى خواهى فضيلت سكوت را بيان كنى با
كلام بيان مى كنى و هرگز فضيلت كلام را با سكوت بيان نخواهى كرد».
در
حديث ديگرى از امام صادق از پدرانش از اميرمؤمنان على(عليهم السلام) چنين
آمده است: «جُمِعَ الْخَيْرُ كُلُّهُ في ثَلاثِ خِصال النَّظَرِ
وَالسُّكُوتِ وَالْكَلامِ فَكُلُّ نَظَر لَيْسَ فيهِ اعْتِبارٌ فَهُوَ
سَهْوٌ وَكُلُّ سُكُوت لَيْسَ فيهِ فِكْرٌ فَهُوَ غَفْلَةٌ وَكُلُّ كَلام
لَيْسَ فيهِ ذِكْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ، تمام نيكى ها در سه خصلت جمع شده است:
نگاه كردن و سكوت و سخن گفتن. هر نگاهى كه در آن عبرت نباشد سهو و بيهوده
است و هر سكوتى كه در آن فكر نباشد غفلت و بى خبرى است و هر كلامى كه در آن
ياد خدا نباشد لغو است». و در پايان اضافه فرمود: «فَطُوبى لِمَنْ كانَ
نَظَرُهُ عَبَراً وَسُكُوتُهُ فِكْراً وَكَلامُهُ ذِكْراً، خوشا به حال
كسانى كه نگاهشان عبرت، سكوتشان فكر و كلامشان ذكر باشد». نتيجه اين كه
سكوت و كلام نيز مانند ساير اعمال انسان هستند كه اگر در حد اعتدال و شرايط
لازم باشند فضيلت و اگر خارج از اين حد گردند رذيلت و اين با تفاوت اشخاص و
مجالس و مطالب و موضوعات متفاوت است و هر كس مى تواند با دقت فضيلت را از
رذيلت در اينجا دريابد، به يقين سكوت از امر به معروف و نهى از منكر و از
حكم به حق و از شهادت عادلانه و از اندرز و نصيحت هاى مخلصانه و از مشورت
خردمندانه جزء رذايل و يا از گناهان كبيره است، ولى سخن گفتن به دروغ،
غيبت، تهمت، اهانت، امر به منكر و نهى از معروف، شهادت به باطل و فضول كلام
(سخنان بيجا و بى معنا) جزء رذايل اخلاقى يا از گناهان كبيره به شمار مى
آيد.
تعبير به «حكم» در كلام امام(عليه السلام) تنها به معناى قضاوت كردن در محاكم قضايى يا فتواى به حلال و حرام آن گونه كه بعضى از شارحان پنداشته اند، نيست بلكه هر سخن حكيمانه و خردمندانه اى را فرا مى گيرد، زيرا نقطه مقابل آن در همين كلام «جهل» ذكر شده است. قرآن مجيد نيز كراراً به مسئله تكلم به حق اشاره كرده و اهل كتاب را بر كتمان حق و سكوت سرزنش مى كند، از جمله مى فرمايد: «(وَإِذْ أَخَذَ اللهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ)، (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خدا، از كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده، پيمانى گرفت كه حتماً آن را براى مردم آشكار سازيد و كتمان نكنيد!». بحث مشروحى در كتاب اخلاق در قرآن در زمينه سكوت و كلام داشته ايم.