۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۴ : ۱۸
اما رهبر معظم انقلاب این موضوع را بارها به متفکرین و اندیشمندان اسلامی هشدار دادهاند و خود ایشان نیز همواره از این منظر به سیره اهلبیت(ع) پرداختند. طرح موضوع «عبرتهای عاشورا» در سالهای 76 و 77 یکی از تحلیلهای قوی و منحصر به فرد رهبر انقلاب درباره زمینههای شکلگیری عاشورای حسینی بود که به حق میتوان گفت تبیین خوبی را به امت اسلام در مواجهه با فتنههای اجتماعی و سیاسی داد.
اما به مناسبت ایام شهادت امام محمد باقر(ع) قسمتی از تحلیل رهبر انقلاب درباره سیره سیاسی و اجتماعی امام(ع) در نحوه برخورد با انحرافات و تحریفات جامعه اسلامی در آن مقطع زمانی را بازخوانی میکنیم.
عوامل ایجاد تحریف در دین
«مقصود از مبارزه با تحریف این است که دین اسلام اساساً با معارف و احکامی
که دارد و با آیات قرآن برای جامعه اسلامی یک خصوصیات و شرایطی را مقرر
کرده است بلکه برای دنیای انسانی و زندگی بشر که اگر مردمی آن معارف را
بدانند و به آن پایبند باشند، ممکن نیست در جامعهای که به نام اسلامی وجود
دارد، برخی چیزها را تحمل کنند؛ مثلاً حکومت ستمگران یا حکومت فساق و فجار
و یا حکومتِ از دین بیخبران را تحمل نمیکند. تبعیض و تقسیم غیر عادلانه
ثروت در جامعه را قهراً تحمل نمیکند و بسیاری از این فسادهای که در جوامع
اسلامی هست، این با احکام اسلامی و با نظام اسلامی سازگار نیست. برخی از
سلاطین و زمامدارانی که به عنوان خلافت پیامبر سر کار آمدند، مثل بنیامیه و
مروانیها، اینها به هیچ وجه شایسته آن نبودند که بر جامعه اسلامی حکومت
کنند و در دوران زمامداری خودشان انواع فسق و ظلم و فساد و تبعیض و خلاصه،
انحرافات گوناگون وجود داشت. اگر قرار بود احکام اسلامی و آیات قرآنی همان
طور که هست برای مردم تبیین شود، امکان ادامه حکومت و زمامداری و قبضه کردن
قدرت برای اینها نبود؛ این بود که دست به تحریف میزدند.
تحریف را از چندین راه انجام میدادند؛ یکی این بود که برخی از فقها و علما و محدثین و قُراء و چهرههای موجه را میفریفتند و در کنار خود نگه میداشتند، به آنها پول میدادند، یا آنها را میترسانند و برخی را با طمع و برخی را با ترس وادار میکردند همان چیزی که مورد علاقه آنهاست، در بین مردم ترویج کنند؛ لذا اگر شما به تاریخ یکی دو قرن تاریخ اسلام نگاه کنید، یک منظره عجیبی میبینید، آن قدر چهره معروف قدس و تقوا و علم انسان میبیند که اینها در خدمت حکام و زمامداران جور بودند و یک احکام عجیب و غریبی را به نام اسلام به خورد مردم دادند. مثلاً از باب نمونه این چطور حکمی است که یک عالمی اینطور بگوید خدای متعال و قرآن که به ما فرمودند از «اولوالامر» پیروی کنید، این «اولوالامر» کسی است که به هر وسیلهای بر مردم تسلط پیدا کند ولو با دغلبازی و حیله و شمشیر و زور و قلدری و سر گردنه گرفتن بالاخره بتواند بر مردم حاکمیت پیدا کند، این میشود «اولوالامر».
عامل اصلی ادامه سلطه بنیامیه و بنیعباس و مانع اصلی حکومت حق اسلامی همین فرهنگ غلطی بود که بر ذهنهای مردم حاکم بود. حالا ائمه(ع) میخواهند حکومت اسلامی درست را سر پا کنند، میخواهند نظام علوی را برقرار کنند؛ چه باید کنند؟ اولین کار این بود که ذهنیت مردم را عوض کنند؛ فرهنگ به اصطلاح اسلامیِ ضد اسلامی را که در ذهن مردم رسوخ کرده است، از آنها بگیرند و جای آن را با فرهنگ خوب و صحیحی و قرآن حقیقی و توحید واقعی جایگزین کنند؛ این همان، مبارزه فرهنگی است.
مفهوم مبارزه فرهنگی
پس مبارزه فرهنگی فقط نشستن و از احکام اسلام چیزهایی را بیان کردن بدون
یک جهتگیری و بدون یک سمتگیری انقلابی و مبارزی نیست؛ این مبارزه نیست،
بلکه مبارزه فرهنگی این است که سعی کنند ذهنیت مردم و فرهنگ حاکم بر
ذهنهای مردم را عوض کنند تا راه را برای حکومت الهی هموار کنند و راه را
بر حکومت طاغوتی و شیطانی ببنند و امام باقر(ع) این کار را شروع کرد.
باقر علمالاولین یعنی این؛ حضرت شکافنده حقایق قرآنی و دانشهای اسلامی بود. واقعاً قرآن را برای مردم تبیین میکرد لذا هر کسی که نفس امام باقر(ع) به او میخورد و او وابسته نبود، سرسپرده نبود، سرش در آخور جایی بند نبود، این یقیناً نسبت به وضع حاکمیت زمان، نظرش باز میگشت؛ لذا بسیاری از مردمی که افراد متوسطی هم بودند، در زمان امام باقر(ع) به مکتب اهلبیت(ع) و امامت گرایش پیدا کردند و همان چیزی که در عرف رایج امروز ما که به او تشیع گفته میشود، تشیع یعنی پیروی از مکتب اهلبیت(ع) برای ایجاد حاکمیت حقیقی اسلام برای اعلای حقیقی کلمه قرآن و برای روشن کردن و پیاده کردن معارف الهی در میان مردم؛ هر کسی که امام باقر(ع) با او ارتباط پیدا میکرد و مطالب را به او میگفت، ذهنیت او تغییر پیدا میکرد و عوض می شد.»