۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۴ : ۱۹
وی افزود: این سخن، سخنِ اهل دل، اهل حکمت و اهل انصاف است که در هر دورهای بودهاند و زندگی میکردهاند و پاسخگوی مردم نیز بودند و طبق آیات قرآن، آینده هم باید همینطور باشد، تا روزگاری که سفرهٔ عدالت در همهٔ جهان گسترده شود.
استاد انصاریان با بیان اینکه معصوم و پیشوای ملکوتی نسبت به هستی و انسان، دانش فراگیر دارد، گفت: اکثریت میگویند هیچ نیازی به پیشوای معصوم نداریم، به کسی که از یک جهان دیگری برانگیخته شود و در زندگی ما دخالت و امر و نهی کند.
وی درباره علت چنین اظهارنظری از سوی اکثریت، اظهار کرد: چنین اظهارنظراتی به دو دلیل است، دلیل اول اینکه ما عقل داریم و با عقلمان آنچه را که لازم باشد میفهمیم و درک میکنیم و با درک، فهم و راهنمایی عقل، یک زندگی درست، بی دردسر، بی خسارت و بی ضرر برپا میکنیم. پاسخ این گروه را داده اند و گفتهاند: اولاً عقل شما، عقل کاملِ جامعِ تامّی نیست که نورش به تمام هستی و به تمام وجود ظاهری و باطنی انسان و نیازهای او فراگیر باشد و کار هادی را نمیتواند انجام دهد؛ نمیتواند در مقام پیشوایی قرار بگیرد که به هر جا که لازم باشد و ضرری در آن نباشد، ما را هدایت کند و چنین قدرتی ندارد؛ چون مثل بقیهٔ اعضا و جوارح ما جزئی است لذا میدان دیدش، مقدار دیدش و اشیانگریاش جزئی است و کلی و کامل نیست؛ اگر جزئی نبود، بهعنوان مثال، برای دیدن آسمانها و ستارگان دور به دوربینها و تلسکوپهای بسیار قویّ نجومی هیچ نیازی نداشت.
استاد انصاریان افزود: این عقل که ثابت شده جزئی است، چگونه میتواند یک نگاه فراگیری به همهٔ هستی و انسان داشته باشد؟ نمیتواند و در خیلی از دریافتهایش هم تاکنون اشتباه کرده است. شما خیلی با مجلات علمی و سایتهای علمی جهان ارتباط ندارید، اگر به سایتهای علمی جهان مراجعه کنید، تغییر آرای دانشمندان -چه دربارهٔ طبیعت، چه دربارهٔ حیوانات و چه دربارهٔ بدن انسان- ساعتی شده است؛ نه اینکه 10 سال بگذرد و عقل بگوید من در یافتن این موضوع اشتباه کردم بلکه اشتباه آن را اکنون دارند و روز به روز اعلام میکنند.
عقلا، جهان را به فساد کشاندند
وی در پاسخ به این پرسش که چگونه میشود به این عقل جزئی برای ساختن یک زندگی صد درصد سالم، زندگی بیزیان، زندگی بیخطر، زندگی بیفساد تکیه کرد؟ گفت: اگر کننده بود، تمام عقلای جهان، جهان را رو به سلامت میبردند؛ اما نهتنها نتوانستند رو به سلامت ببرند، بلکه جهان را رو به فساد کشاندند؛ در همهچیز هم ایجاد فساد شده؛ فساد در سیاست، فساد در خانواده، فساد در تصور، فساد در اندیشه، فساد در اجتماع، فساد در غریزهٔ جنسی، فساد در اقتصاد و بشر ثابت هم مانده و قبول کرده است.
اسلام تنها راه علاج فساد در جهان
استاد انصاریان تصریح کرد: اگر عقلْ کننده بود که کار این جنس دوپا به اینجا نمیرسید؛ کننده نیست و شما میبینید که کرهٔ زمین را در چهارچوب فساد به اسارت کشیدهاند و تمام درها را هم بستهاند. اینکه میگویم درها را بستهاند، گتره نمیگویم؛ چون کتابهای خیلی از دانشمندان اروپا و آمریکا را که نگاه کردم، نوشتهاند که رشته از دست در رفته و فساد در جهان مطلقاً قابل علاج نیست، به جز یک دانشمند مسیحی که در سخنرانی خود در دانشگاه هند بعد از شمردن انواع مفاسد جهان میگوید: نه مجالس قانونگذاری جهان توان درمان فساد را دارند و نه دولتها، نه دادگستریها، نه نیروهای نظامی، نه اساتید دانشگاهها، نه معلمان، نه مربیان! هیچ صنفی درمان این فساد در قدرتش نیست و فقط یک دارو در جهان هست که میتواند پنج قاره را درمان کند و در واقع یک راه برای علاج فساد مانده؛ آن هم "اسلام" است.
وی با تأکید بر عدم توانایی عقل بشر برای هدایت او، اظهار کرد: جهان به این حقیقت پی برده که نباید به عقل تکیه کند، به واقع عقل نمیتواند جای خدا را پر کند لذا عقلگرا نباشید! عقل فقط قدرت درک دارد که کتاب را باز میکند و آن را میخواند، میفهمد که کتاب چه میگوید؛ اما امام اصلاحگر نیست؛ چراغ پرفروغ که کل جاده را روشن کند و تکالیف درست را به ما ارائه کند، نیست! پس جناب عقل را باانصافان عالم سر جایش نشاندند و گفتند: از قرن هفدهم که تو را به جای خدا نشاندند، اشتباه کردند و بعد از اینکه تو را به جای خدا نشاندند، فساد را در این عالم روی جزئی بودنت حاکم کردی؛ نه اینکه عمدی داشتهای، بلکه قدرتش را نداشتی که بچرخانی؛ لذا بشر به کج راهه افتاد.
وی ادامه داد: کسانی که میگویند ما به امام هدایت و به برانگیختهشدهٔ از طرف خداوند هیچ نیازی نداریم، دروغ میگویند و گفتند ما به عقل تکیه میکنیم، عقل هم کاری از دستش برنیامد و وضع جهان روزبهروز بدتر شد؛ اما یک عدهای آمدند و گفتند: این چه اشتباهی است که ما به عقل تکیه کنیم؟ ما برای چه به امر جزئی متکی شویم؟ برای چه به چراغی که یک شمع نور دارد، بهعنوان اینکه یک خورشید نور دارد، روی بیاوریم؟ کجا بهاندازهٔ خورشید نور دارد؟! کل نورِ عقلِ مردم یک نور جزئی است و کاری که میکند، این است که چیزی را که میبیند، بفهمد این چراغ، آب، فرش و کتاب است و بیشتر از این کاری از دستش برنمیآید؛ عقل فقط برای درک قضایای کلی و قضایای جزئی، آنهم در یک حد محدود بماند.
علم در حوزهٔ انسانیت و تربیت تاکنون هیچ کاری نکرده است
استاد انصاریان افزود: عده ای گفتند به جای عقل، علم را امام قرار میدهیم! علم را به جای خدا قرار میدهیم! ما با این گستردگی دانش، نه به خدا نیازی داریم، نه به کسانی نیازی داریم که از جانب خدا بیایند و در زندگی ما هدایتگری کنند؛ هم خودش و هم فرستادگانش را نمیخواهیم، چون علم کار میکند. حال حوزهٔ علم تا کجا شعاع دارد؟ این تمدن علمی، انسانساز است یا برجساز؟ این تمدن علمی لوکوموتیو برقیساز است یا آدمساز؟ این علم، آدم درست میکند یا هواپیما؟ این علم، تربیت کامل به انسان میدهد یا دندانها را میکِشد و به جایش دندان میکارد؟ علم در حوزهٔ آدمیت و انسانیت و تربیت و پرورش و آدم بارآوردن تاکنون چه کار کرده است؟ هیچکاری! چون کارش نیست، چون آدمسازی کار علم نیست! کار این علمِ مادّی همین ساختوسازهای بنایی، صنعتی و الکترونیکی است.
عالم فاسد در کشور کم نداریم
وی با اشاره به اینکه تمام کشورها و کسانی که ادعای ظرف کامل علم دارند هنوز نتوانستند، "انسان" بسازند، گفت: عالم واقعی و عالم فاسد در این کشور کم نداریم؛ در لباس بنده و در کتوشلوار شما عالم زیاد است، ولی گرفتار فساد اخلاقی، فساد مالی و فساد فکری هستند، از کودکی از قرآن شنیدید که یک عالم بسیار بزرگی به نام بلعم باعورا بوده است، اصلاً خدا در سورهٔ اعراف علنی میفرماید که ما به او دانش عطا کردیم، دانش عطای خدا را چه کرد!؟ علم، آدمسازی میکند!؟ کار علم، کار مادی است و نه کار معنوی! کار علم کار انسانسازی نیست، کارش هواپیماسازی است.
استاد انصاریان با بیان اینکه عقل و علم در تربیت و سازندگی انسان ناتوان هستند، خاطرنشان کرد: کاملاً روشن شد که ما برای تربیت، رشد، کمال، سعادت دنیا و آخرت، برپاکردن یک زندگی پاک به انسانهای تربیتشدهٔ شخص پروردگار نیاز داریم؛ پیغمبر می فرماید: «ادبنی ربی فاحسن تأدیبی»، اگر روش پاک و سالم من را میبینید، اگر گناه اندکی در زندگی من نمیبینید، اگر ظلم و ستم و دستاندازی در مال مردم را در زندگی من نمیبینید، چون من تربیتشدهٔ پروردگار هستم؛ «ادبنی ربی»، من را تربیت کرد، «فاحسن تأدیبی»، و نیکو تربیت کرد.
وی به نمونه که نشان از تربیت بی نظیر و خداوندی پیغمبر است، اشاره و اظهار کرد: ابوذر میگوید: نماز مغرب و عشاء را پشت سر پیغمبر خواندیم و همه رفتند؛ پیغمبر کنار محراب نشسته بود و به قول ما اخمهایش خیلی در هم بود و حالت اندوه داشت. واقعیتش من روی عظمت شخصیت پیغمبر جرئت نکردم جلو بروم و بگویم چه شده است! گفتیم فردا ایشان را میبینیم و رفتیم. پیغمبر هم رفت و مسجد خالی شد. صبح برای نماز به مسجد آمدیم، نمازش را خواند و سلام نمازش را داد. رو به مردم برگشت، چهره خیلی شاد بود و کاملاً برخلاف دیشب خیلی متبسم بود. من کنار محراب آمدم و گفتم: آقا دیشب چه شده بود؟ امروز چه شده است؟ فرمودند: ابوذر، دیشب دو درهم پیشم بود و مالکش نبودم؛ این دو درهم حق مستحق بوده که کسی را از اهلش ندیدم که دو درهم را به او بدهم. دو درهم را با خودم به خانه بردم، دیشب تا شروع نماز شب بیدار نشستم و به پروردگار میگفتم که ملکالموت را امشب نفرستد و به من مهلت دهد تا صبح شود و من این دو درهم حق مردم را به آنها بدهم؛ بعد اگر میخواهی من را ببری، من را بِبَر؛ یعنی پیغمبر داشت از دو درهم که انگار کوه دماوند به او تکیه داده، به خدا التماس میکرده ملکالموت را امشب نفرست و شب آخر عمر او قرار ندهد! نمیشد این پول را به امیرالمؤمنین بدهد و بگوید اگر من مُردم، تو به مستحق برسان؟ چرا میشد، اما پیغمبر به ما درس میدهد که خودت کار را انجام بده. مگر جلوی چشمت در همین شهر ندیدهای که چه تریلیاردرهایی مُردند و بچههایشان برایشان هیچکاری نکردند! کارت را واگذار به دیگری نکن.
بیشتر کسانی که حق مردم را بُردند، محاسنشان صورتشان را گرفته بود
استاد انصاریان در مقابل تربیت خداوندی پیامبر بر تربیت امروز انسان اشاره کرد و افزود: پیغمبر به خاطر دو درهم شب تا صبح نخوابید و آرامش نداشت، اما امروز کسانی هم هستند که دو هزار و سه هزار میلیارد از مال مردم را بُردند و خوردند، بیشتر کسانی که حق مردم را بُردند، متأسفانه پیراهن بییقه بودند و محاسنشان صورتشان را گرفته بود، اینها عالِم بودند؛ عالم به بانکداری، عالم به مدیریت، عالم به حقوق اجتماعی و هیچکدام بیسواد نبودند، ولی بُردند.
تسلیم مربیگری پیغمبر و ائمه باشیم
استاد انصاریان در پایان گفت: به پیغمبر نیاز داریم که ما را تربیت کند؛ ما باید تسلیم مربیگری پیغمبر باشیم و اگر تسلیم به پیغمبر و ائمه نباشیم، باز عین اروپاییها و آمریکاییها فاسد خواهیم شد و فاسد هم خواهیم ماند؛ شرط آن این است که تسلیم رهبر آسمانی باشیم تا در همهچیز تعادل و تربیت داشته باشیم.