کد خبر : ۸۸۳۸۶
تاریخ انتشار : ۲۸ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۳
پای درس اخلاق استاد انصاریان

بیشترین علت‌ «طلاق» چشم است نه اختلافات مالی

قرآن می‌گوید: دل وقتی مریض شد تبعات هم پیدا می‌کند که یکی از تبعات آن همین طلاق است. حال چرا زندگی آرام و خوب شما به اینجا رسید؟ همه به خاطر چشم و هیجان شهوت است.
عقیق:بعد از پایان یافتن ماه مبارک رمضان و بهره‌مندی از سخنان و نصایح بزرگان اخلاق و ائمه اطهار علیهم‌السلام در این ماه نورانی، استاد حجت‌الاسلام حسین انصاریان در شهرهای مختلف کشور به سخنرانی می‌پردازد.

آنچه در ادامه می‌آید سخنرانی استاد حسین انصاریان در سومین روز در حسینیه همدانی‌های مشهد مقدس استت که تقدیم علاقه‌مندان می‌شود:

 

امام رضا(ع) از جانب خداوند اعلام می‌کند که اینکه مردم هم مؤمن و هم اهل تقوا باشند سعادت ویژه‌ای است؛ در این روایت آمده است: «بالسعادة من الله لمن آمن و التقی»، این یک مسئله الهی است، کلام و نظر خداست و با کلام خدا هم باید با حالت تسلیم برخورد کرد و ردّ کلام خدا کفر است البته رد نکردن و عمل‌ نکردن هم، زیر کفر است و کفر نیست؛ یعنی می‌گویم خدایا کلامت را رد نمی‌کنم، اما سراغ ایمان و تقوا هم نمی‌روم و خود این هم بستنِ درِ سعادت به روی خود است؛ البته اگر کسی خواهان سعادت باشد. خیلی‌ها هم خواهان سعادت نیستند و از هدایت خدا، انبیاء و ائمه(ع) خوششان نمی‌آید و همیشه هم در طول تاریخ اکثریت با اینها بوده است.

عده ای دوست ندارند در زندگی مقیّدشان کنند

علت اینکه عده ای از هدایت خدا و انبیاء و ائمه(ع) خوششان نمی‌آید؛ جهل، بی‌خبری و بی‌خردی نیست بلکه علت این است که دوست ندارند در زندگی مقیّدشان کنند و هر روز و هر شب، صد تا نَه جلویشان عَلَم کنند: نخور، نپوش، نبر، نگو، نبین؛ آنها دلشان می‌خواهد بدون قید و شرط؛ ببرند، بخورند و شهواتشان را اعمال کنند، نقطه مخالفت آنها با خدا، انبیاء، ائمه(ع) و اولیای الهی هم همین است.

قید و شرط لازمه آدمی است و اگر از بین نرود آسیب هایی را به همراه خواهد داشت، مثلاً این قید که مرد آزاد نگاه نکند، چون دل او در نگاه ‌کردن به زنی غیر از همسرش گیر می‌کند و گره دل او از همسرش باز می‌شود و مقداری هم که در این‌ زمینه دست ‌و پا بزنی، همسرت جلوی چشمت دیو می‌شود و نامحرمی که به او دل بسته‌ای، حوریه می‌شود؛ ولو اینکه بد ترکیب‌تر از یک بدترکیب باشد.

آن‌وقت می‌گویی من اگر بخواهم خوش باشم، باید این زن را طلاق بدهم و بچه هم پیش مادرش برود، اگر قرآن می‌گوید: نبین، علت و سبب دارد، اگر حکیمانه می‌گوید: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»، چشم به نامحرم ندوز، منظور قرآن این نیست که چشم به پیرزن نود ساله ندوز؛ پیرزن نود ساله چادر و روسری‌اش هم بردارد، چشم بدوز؛ این چشم دوختن کاری نمی‌کند و خیلی که چشم بدوزی، اصلاً از زن بدت می‌آید؛ چشم ندوز که پشتش هم می‌گوید: «و یحفظوا فروجهم»، برای اینکه این چشم دوختن ایجاد جریانات غریزه جنسی می‌کند و بعد در باطن خودت با آن که چشم به او دوخته‌ای، حرف می‌زنی، بازی می‌کنی، دل می‌بندی و این طرف تقویت می‌شود، ارتباط با همسرت ضعیف می‌شود، بعد با یکدیگر تلخ می‌شوید، اختلاف پیدا می‌‌کنید و از یکدیگر جدا می‌شوید.

بیشترین علت‌ طلاق، چشم است نه اختلافات مالی و بدنی

در حال حاضر بیشتر علت‌ طلاق، چشم است و اختلافات مالی و بدنی نیست؛ بسیاری از مردم که به من نامه نوشته‌اند، خودشان علت به‌ هم‌ خوردن روابط خانوادگی‌شان را ماهواره‌ها بیان کرده‌اند؛ می‌نشینند و زیباترین حوریه‌های اروپایی، آمریکایی و اسرائیلی را می‌بینند، بعد هوا و هوسشان به آنها می‌گوید که اگر زن این است، زن تو چه می‌گوید؛ این زخم ‌زدن به محبت است. قرآن می‌گوید: دل وقتی مریض شد «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»، تبعات هم پیدا می‌کند که یکی از تبعات آن همین طلاق است. در طلاق هم بچه‌ها ضربه می خورند، هم مرتب باید به دادگاه و دادگستری و پیش دادیار و قاضی بروی و کلی هم کاغذ و قلم مصرف بشود تا به قول خودت، از شرّ زنت نجات پیدا کنی! حال چرا زندگی آرام و خوب شما به اینجا رسید؟ همه به خاطر چشم و هیجان شهوت است.

مقیّد بودن در نگاه به مردان اختصاص ندارد، «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»، به خانم‌ها هم بگو که از چشم دوختن به مردان فرو ببندید! به مردان یعنی چه کسی؟ یک پیرمردی که عصا دستش است، کمرش هم خمیده است، دندان‌هایش هم ریخته، موهایش هم به کل از بین رفته، در زمین کشاورزی هم پوستش سیاه سوخته شده است؛ یعنی خدا به خانم‌ها می‌گوید به این نگاه نکن؟ حالا به این نگاه کند، اصلاً چه می‌شود؟ هیچ‌، نگاهش را تلف می‌کند! اینکه می‌گوید به خانم‌ها بگو که نگاه نکنند، یعنی به منِ جوان هفده، هجده ‌ساله تا چهل ‌ساله با موهای فری زیبا، با لباس رنگی و با چهره تو دل‌بُرویی نگاه نکن! پشت نهی از نگاه خانم‌ها می‌گوید: «وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»، چون این نگاه تحریک شهوات می‌کند. آن‌وقت می‌آیی می‌نشینی و می‌گویی، عجب این جوان‌هایی که من در ماهواره می‌بینم، در کوچه و پارک می‌بینم، این‌طرف و آن‌طرف می‌بینم، این شوهر من که از نظر قیافه پیش اینها دیو سفید است! خب رابطه‌ات ضعیف می‌شود و خانم می‌بُرّد. این‌همه زِنای با مرد زن‌دار، با مرد بی‌زن، دلّالش کیست؟ چشم است و هیچ‌کس دیگر نیست.

 حفظ خود از گناه چشم، برای طراوت جوانی و روزگار زیبایی است، پروردگار عالم در سوره یوسف، نه از زلیخای 85 ساله سخن دارد و نه از یوسف 25 ساله، نه از یوسف نود ساله؛ بلکه بحث پروردگار درباره خانمی است که قدرت عشوه‌گری، طنازی و زبان‌بازی او بسیار بالا بوده، چهره زیبایی هم داشته و سخن از جوانی به‌ میان آورده که حدود چهارده، پانزده ‌سالگی حرکت زلیخا به‌سوی او شروع شده است. قرآن در کنار این دو غوغا کرده، یعنی در کنار این جوانِ تازه ورودکننده به پانزده، شانزده ‌سالگی، بیش از یازده ارزش عقلی، فکری، دوراندیشی، قیامتی و توحیدی برای یوسف بیان می کند.

یکی از سخنان حکیمانه یوسف(ع) که خدا خوشش می‌آید و لذت می‌برد، این است که یوسف می‌گوید: پروردگار من آمده و چشم من را در اختیار فرمانش می‌برد، پس معلوم می‌شود من آدم محترمی هستم که خدا این‌قدر به من ارزش داده که می‌گوید: بنده من، این چشمی که من خودم برایت ساخته‌ام، این را دست چهره زنان جوان و مردان و جوانان نده!

این‌ چیزی که برای خود من است، به خودم بده! عده‌ای از این گفت‌وگو، از این معامله، از این برخورد لذت می‌برند: بنده من، بازو و بدنت را برای تولید پول به خودم بده؛ بیا تا من راهنمایی ‌ات کنم و بگویم حلال چیست و به دنبال حلال برو، بگویم حرام چیست تا بدنی که مِلک من است را با حرام نجس و آلوده نکنی. آدم عاقل قبول می‌کند و می‌گوید: چه خدای مهربانی است که من را پس نزده، من را کنار نزده و می‌خواهد چشم، گوش، زبان، شکم و بدنم را بپاید، «حفیظ علیکم»، یکی از اسامی خدا «حفیظ» است.

بنده من، خودم ساختمت و دوست دارم که خودم نگهبانت باشم؛ از زیر چتر نگهبانی من، چشم، گوش، زبان، شکم، عشق و شهوت خود را بیرون نَبَر؛ شهوت خود را نعمت کمی ندان و بدان همین نطفه ساخت من است که در رحم پاک‌دامنان عالم قرار گرفت و 124 هزار پیغمبر با آن ساخته‌ام، این را برای چه می‌بری و در ظرف زنا می‌ریزی؟ این نطفه که مایه وجود انبیاء، امامان و اولیاء من بوده است.

عشق به خدا ماندنی است

آدم با اندکی عقل، می‌فهمد که عجب نگهبان و عاشقی دارد و حرف‌های حکیمانه‌ای می زند؛ عشق خدا ماندنی است، «وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»، چراغ این عشق اگر در دل روشن شود، نه زن و نه بچه و نه پول و نه صندلی، هیچ‌چیزی نمی‌تواند خاموشش کند.

بالاخره چه کسی باید این ‌همه فساد گسترده، بدحجابی، بی‌حجابی و آزادی غربی را علاج کند؟ ایمان و تقوا راه درمان این فسادهاست؛ امام رضا(ع) در روایت می‌گویند: «بالسعادة من الله»، مسئله سعادت را خدا مطرح کرده برای «من آمن»، کسی که مؤمن است، «و التقی»، و اهل تقواست. ائمه ما تقوا را معنی کرده‌اند: انجام واجبات و ترک محرّمات و از آیات قرآن هم همین استفاده می‌شود و اما پروردگار عالم مارک شقاوت زده به کسی که «کذّب»، منکر می شود و می گوید: من خدا، قیامت و زنده ‌شدن بعد از مرگ را قبول ندارم، «و عصی» و مرتکب گناه می شود؛ در حقیقت از یک سو قبول ندارد و سوی دیگر به هر گناهی تن می دهد.
منبع:فارس

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین