پای درس اخلاق استاد انصاریان
4 نشانه وارد شدن نور به قلب انسان
یک فرد عربی بلند شد به رسول خدا(ص) گفت: نشانه این نور که وارد قلب شده چیست و چگونه آن را بفهمیم، به چه نشانهای که این نور در این چراغدان الهی که اسمش قلب است قرار گرفته، حضرت رسول(ص) چهار نشانه ذکر کرد.
عقیق:استاد حسین انصاریان از اساتید اخلاق شهر تهران شبهای ماه مبارک رمضان در حسینیه همدانیها جلسات سخنرانی و موعظه دارد که از این پس هر یک از این جلسات تقدیم علاقهمندان میشود:
کلام الهی سراسر نور است البته ما تا در دنیا هستیم با چشم سر نور بودن این کلام را نمیبینیم. ولی پرده که برود کنار و ما را به عالم دیگر انتقال بدهند طبق دو آیه در سوره حدید ما نتیجه این کلام رادر وجود خودمان به صورت نور خواهیم دید.
یَوْمَ تَرَى اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتِ ﴿الحدید، 12﴾ تری برای چشم است، نظر برای عقل است، قیامت روزی است که حبیب من تمام مردان مؤمن و زنان مؤمنه را میبینی یَسْعىٰ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ پیشاپیش اینها نوری در حرکت است، این نور هم نور خودشان است، نورهم نمیگوید یسعی نور، ضمیر جمع مذکر آورده در آیه یسعی نورهم، نورشان را میبینند پیشاپیششان در حرکت است.
کلام انبیاء هم نور است باز ما میوه ای کلام رادر وجود خودمان که عقاید پاک، عمل صالح، اخلاق حسنه است اینجا با چشم نمیبینیم ولی بعدا میبینیم، کلام ائمه طاهرین هم نور است. خب چراغدان این نور در وجود ما کدام عضو ماست که نور خدا، نور انبیا، نور ائمه که کلامشان است، در این چراغدان جا شود کدام عضو است.
طبق آیات و روایات چراغدان این سه نور که ماهیتاً یک نور است ولی از سه منبع طلوع میکند، خدا پیغمبر، امام معصوم قلب است. «النور اذا دخل القلب»، پیغمبر میفرماید این نور وقتی که وارد دل میشود خب چطوری وارد دل میشود؟ آدم باید در دل را به روی این نور باز بکند چطوری وارد میشود، کلید باز کردن این در عشق به حقایق است، حالا یا باید زحمت بکشم حقایق را معرفت پیدا بکنم بشوم عاشق، عشق میوه علم است، یا نه بروم از دیگران که اهلش هستند بشنوم، تا عاشق حقیقت بشوم. طالب بشوم خواهنده بشوم.
این عشق و خواستن در قلب را باز میکند، نور هم راحت میتواند برود در قلب که جای اصلیاش است وقتی وارد قلب میشود عجیب و غریب تحمل آدم را میبرد بالا، در برابر همه جریانات، حوادث، تلخیها، شیرینیها، در برابر مردم کم ظرفیت، آزارشان، نگاهشان، زبانشان، تحمل میرود بالا پیغمبر میفرماید «اذا دخل النور القلب انفصح»، قلب گنجایش عجیبی پیدا میکند، و «انشرح» خب این روشنایی که وارد قلب میشود تا ابد را به من نشان میدهد تا ازل را به من نشان میدهد، من ابد و ازل را حق میبینم تمام جریانات را هم به من نمونههایش را نشان میدهد جریانات حق را حق میبینم باطل را باطل میبینم چون عاشق هستم جذب حق میشوم و از باطل کنار میمانم دور میمانم.
یک عربی بلند شد به رسول خدا گفت «ما علامت ذلک»، نشانه این نور که وارد قلب شده چیست بفهمیم، به چه نشانهای که این نور در این چراغدان الهی که اسمش قلب است قرار گرفته، چهار نشانه ذکر کرد پیغمبر چقدر عالی است، یک «التجافی ان دار الغرور»، ببینید عزیزانم هم آیاتی که برایتان خوانده میشود هم روایات کلماتش را خیلی دقت کنید چون اگر دقت نکنید خوب معنی نمیشود و گاهی هم اشتباه و غلط معنی میشود نمیگوید یک علامتش کنارهگیری از دنیاست، دنیا چیست؟
همین مجموعه نعمتهای خدا از اینها که نمیگوید آدم کنارهگیری میکند، خب من نیاز به نور خورشید و ماه و باران و برف و درخت و میوه و حبوبات و لباس و کسب و زن و بچه دارم از اینها علامتش این است که کنارهگیری میکنم، کنارهگیری من از اینها شرعی نیست، عقلی نیست، انسانی نیست، میگوید «التجافی ان دار الغرور»، غرور یعنی فریبکار، یک علامت ورود این نور در قلب این است که انسان در این چهارچوب زندگی از هر چی که گولش میزند که با این گول زدن او را ا زحریم حق قطع بکند و از شئون حق قطع بکند کنارهگیری میکند، خب کی به ما بفهماند که این گولت میزند این گولت میزند خودمان خوب میفهمیم خیلی خوب میفهمیم، یک آیه در قرآن داریم خطاب به بتپرستان است خیلی برای من این آیه جالب است خیلی، در سوره بقره است.
«ایها الناس»، ایها الناس یعنی کل پنج قاره اگر با ما بخواهد حرف بزند عوض میکند حرفش را میگوید یا ایها الذین امنوا با ما نمیگوید ایها الناس یعنی همه، هر چی آدمیزاد در این دنیاست، هر کسی میخواهد باشد «اعبدوا ربکم»، بنده خدا باشید، بنده پروردگارتان، مالکتان، یک آیه در قرآن مجید هست خیلی آیه جالبی است عجیب هم ساده بیان شده این آیه در سوره فصلت که در آیه هم سجده واجب دارد من نمیتوانم بخوانم فارسیاش این است شب را برای شما آفریدم که استراحت کنید البته فقط برای استراحت ما نیست چون اگر شب نبود همش روز بود کره زمین یک جهنم بود، اگر همش شب بود کره زمین همش یخبندان بود، حیاتی وجود نداشت، شب را برای شما آفریدم یعنی به نفع شما، روز را به نفع شما آفریدم خورشید و ماه را به نفع شما آفریدم برای چی یک گروهی از شما در این دنیا جمع شدید به خورشید و ماه سجده میکنید، چرا سجدههایتان را اینقدر تنزل دادید خب بیایید به خالق خورشید و ماه سجده کنید چرا راه را اینقدر انحرافی میروید مگر دلتان نمیخواهد سجده کنید خب چرا برای مخلوق من سجده میکنید برای خالق اینها سجده کنید، سجده بر مخلوق من چیزی گیرتان نمیآید اما سجده بر من همه درهای خیر را به رویتان باز میکند.
«یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ اُعْبُدُوا رَبَّکُمُ اَلَّذِی خَلَقَکُمْ» خدایی که شما را آفریده عبادت کنید «وَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ» و آنهایی که قبل از شما را آفریده بود آفرینش برای من است شما را آفریدم و قبلیهای شما را.
«لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» ﴿البقرة، 21﴾، بعد میگوید میدانید به شما میگویم چه کسی را عبادت کنید؟ «اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اَلْأَرْضَ فِرٰاشاً وَ اَلسَّمٰاءَ بِنٰاءً وَ أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ مٰاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ اَلثَّمَرٰاتِ رِزْقاً لَکُمْ»؛ خدایی که آسمان را بالای سر شما برافراشت با چه نظمی، میلیاردها سال است سرپاست یک تلنگر به شما زمینیها نزده، یک ستارهاش نیفتاده پایین، یک خورشیدش نیفتاده پایین، گفتم مقالهاش را امشب برایم بیاورند مقاله علمی برای ناسای آمریکاست ناسا یک محلی است که جهان بالا را رصد میکنند، که نوشته طول سال هزاران شهاب آسمانی به طرف زمین حرکت میکند طول سال شعاع خورشید و انرژی خورشید فورانی است در مجموع سال یک شب شهاب سنگها نمیآیند پایین یک شب انرژی خورشید در کمال تعادل است روز، آن شب همه چیز در سلامت کامل است، همه چیز.
محقق هم مسیحی است بعد میگوید ما بگردیم ببینیم این یک شب در طول سال که شهاب سنگها فوران خورشید در روز اینگونه است و کره زمین مجموعا از بالا ضرری متوجهاش نیست چه شبی است؟ بالاخره میگردد و میبیند آن شب شب قدر است و شیعه میشود به خاطر همین «سَلاٰمٌ هِیَ حَتّٰى مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ»؛ ﴿القدر، 5﴾، آن شب همه چیز در سلامت کامل است، این خدا را عبادت کنید که اینقدر نظم در کارش است. آسمانها را بالای سر شما برافراشت و الارض فراشا زمین را بستر زندگی قرار داد.
«و انزل من السما مائا»؛ از آسمان باران فرستاد «فاخرج به من الثمرات رزقا لکم»؛ هر نوع رزقی را با این باران از زمین کشید بیرون، پایان آیه ببینید چه میگوید «فَلاٰ تَجْعَلُوا لِلّٰهِ أَنْدٰاداً»؛ برای خدا همتا نسازید، بت برابر او علم نکنید و وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿البقرة، 22﴾ شما میدانید که کارگردان کل عالم یک نفر است میدانید این ادم را میکشد که میگوید میدانید انتم تعلمون میدانید زنا زشت است ولی انجام میدهید میدانید قتل زشت است ولی انجام میدهید میدانید جیببری دزدی، مواد فروشی، میدانید اختلاف ودعوای در چهارچوب خانه بیدلیل بد است انجام میدهید، میدانید دروغ گفتن به مردم بد است میدانید به هم ریختن امنیت کشور برای یک اشتباه پولی بد است میدانید، ولی انجام میدهید، چهتان است چه کار میکنید.
اگر نفهم و احمق بودید و عقل نداشتید خب میگفتم حیوان هستند هر کاری دلشان میخواهد بکنند برای خوردن یک گیاه ده هکتار زمین بیاجازه مالکش حرام است ولی یک گله و گاو و شتر و گوسفند میریزند در گندمهای مردم شروع میکنند به خوردن، اگر حیوان بودید حرفی نداشتم اما میفهمید و دارید بد میکنید. میفهمید و دارید برابر مکتب من اسلام الهی دینسازی میکنید، میفهمید و دارید بدعتگذاری میکنید، میفهمید طرفتان آدم خوبی است میدانید مارک بدی بهش میزنید، میدانید.
چرا این کارها را میکنید؟ «فلا تجعلوا لله اندادا و انتم تعلمون»، برگردم به حرف اول میدانیم چی ما را گول میزند، یعنی بعد ا زاین همه روزنامهها و مجلات و خبرها که ارتباطات نامشروع به کشتن منجر شده به سوزاندن شوهر منجر شده، به سوزاندن زن منجر شده، به قتل منجر شده، میدانید که این همه شهوات ناباب به انواع فسادها کشیده شده باز برای چی مرتکب میشوید؟ میدانید یک رفیق داشتم سی سال است مرده میگفت بعضی از این ایات قرآن اگر نبود من یکی دق میکردم، چون نمیفهمیدم چی به چیه اما الان که خدا میگوید میدانید خب راحت میفهمم.
چند میلیون سال است عوارض گناهان برای بشر مثل روز روشن است، مگر گناه روز اولش است، مگر ربا روز اولش است، مگر زنا روز اولش است، مگر ظلم روز اولش است، مگر قتل روز اولش است قتل که تاریخش میخورد به دو تا پسر آدم اختراع ربا که تاریخش میخورد به قوم بنی اسرائیل بعد از موسی، گناهی که عرش را میلرزاند این که تاریخش میخورد به قوم لوط، اینهاکه چیز تازهای نیست میلیونها سال است برای همه مردم روشن است «انتم تعلمون» من همه شما انسانها را عالم میدانم و عالم بیعمل را که میبرم جهنم تمام جهنمیها شکایت میکنند ما قبول کردیم در جهنم بمانیم این بوی بد را از جهنم ببر بیرون، قبول همه عذابها را قبول کردیم.
پیغمبر میفرماید این بوی بدن عامل بیعمل است میگوید «و انتم تعلمون». به ما آخوندها نمیگوید ما آخوندها هم جزو شما هستیم «و انتم تعلمون» یعنی از آخوند و ریشدار و بیریش و پیراهن یقهدار و بی یقه و کراواتی و شرقی و غربی و شمالی و جنوبی همتان عالم هستید، ما نسبت به حقایق اولیه جاهل نداریم، نمیفهمیم چی ما را گول میزند، خوب میفهمیم. خب چرا گول میخوریم با اینکه میفهمیم نور وارد دل نشده، «النور اذا دخل القلب انفصح و انشرح قیل یا رسول الله و ما علامت ذلک قال التجافی ان دار الغرور»، وقتی از هر چی در این دنیا گولزن است کنار کشیدی نور وارد قلب شده. از هر چی که گول میزند. نه از دنیا کنار بکش نه، مگر انبیا از دنیا کنار کشیدند؟ خداوند کشاورزی را دامداری را، صنعت سدسازی را، صنعت خیاطی را، صنعت طب را، صنعت سدسازی را، صنعت معماری را، همه را به انبیا نسبت داده در قرآن همه را، از آنچه شما را گول میزند.
قرآن میگوید این ده تا برادر شب که از صحرا برگشتند به یعقوب گفتند که بچهات را گرگ خورده، «و جائوا بدم کذب»، یک بزغاله را کشتند پیراهن یوسف را درآوردند و با خون بزغاله آغشته کردند قرآن میگوید با یک خون دروغی برای انسان نبود این خون برای بزغاله بود دروغ بود این خون گفتند این هم پیراهنش گرگ پارهاش کرده مگر در بهار که همه کوهستانها سبز است پر از حیوانات است گرگ گرسنه میماند که بیاید در دشت آن هم بیاید جلوی چشم ده تا برادری که قران میگوید و نه عصبة همه قلدر بودند میآید یک بچه ده دوازده ساله را قشنگ جلوی چشم اینها پاره میکندو میرود یک نگاهی به بچهها کرد گفت یوسف را گرگ نخورده، این خون هم خون بچه من نیست، «بل سولت لکم انفسکم»، خودتان خودتان را گول زدید این بدترین نوع گول خوردن است. بدترین نوع گول خوردن که آدم از خودش گول بخورد. گول بخورد.
خیلی هم نقطه خطرناکی است که من گول بخورم بگویم خب من آدم خوبی هستم داری گول میخوری از خودت کجایت خوب است؟ خوب آن است که در صفحه وجودش هیچ زشتی نباشد آن خوب است تو کجایت خوب است؟ من خوب خدا را بندگی کردم یک ماهه ببین داری گول خودت را میخوری، چی را بندگی کردی، نگو خوب خدا را بندگی کردم این گول زدن خود است، چی بگویم؟ بگویم خدایا سی تا نهار نخوردم دو رکعت نماز خواندم فقط به خاطر اینکه به تو بگویم من یاغی نبودم همین نه اینکه من بنده بودم، به تو یاغی نبودم. این یک علامت است.
«التجافی ان دار الغرور و التزود لسکن القبور»، علامت دوم نور قلب این است که برای عالم برزخت زاد و توشه تهیه کنی، علامت دوم، قرآن میگوید «و التنظر نفس ما قدمت لغدو» بشین فکر کن ببین برای فردایت چی آماده کردی علامت سوم «والاستعداد للموت»، نشانه اینکه این نور وارد قلب شده این است که خیلی راحت بتوانی به ملک الموت بگویی من آماده آماده هستم هر وقت آمدی میآیم،دست و پا نمیزنم که من نمیآیم، التماس هم نمیکنم من را نبر، آماده هستم و التعهب لیوم النشور، علامت چهارم این که قیامتت را آباد کرده باشی خب آنهایی که این چهار علامت را دارند اینها را بایددنبالشان گشت اینها را پیدا بکنیم نفس به ما بزنند دل مردهمان را زنده میکنند فقط نفس هیچی هم به ما نگویند.
یک شعر خیلی باحال برایتان بخوانم خیلی باحال، نمیدانم من چند دفعه در ماشین، تنها، در پیادهرو، این شعر را برای خودم خواندم و گریه کردم دنبال اینها بگردیم، اگر بخواهیم خدا راه را نشانمان میدهد خدا بخیل نیست، شنیدم وای من همش غصهام است که این کبوتر دارد میپرد، رنجیدهام ناراحتم، در قفس را دارد باز میکند قفس زمان را، به ماه میگوید پرت را باز کن باید بروی، ما غریب نمانیم ما تهیدست نمانیم، لا اله الا الله گاهی حرفها را باید به خودم بزنم به شما بیاحترامی است، چند میارزی کی قیمت رویت بگذارد هیچکس او باید قیمت بگذارد به او میگویم من چند میارزم؟
ممکن است بگوید نمیخواهم ناراحتت کنم اما اگر دلت میخواهد قیمت را بهت بگویم اینقدری نمیارزی، خب بیا به ما ارزش بده، ما را قیمتی کن، شنیدم عاشقی پروانهخوئی، به آئین محبت راستگویی، یکی دلباخته پپیش شه عشق، علی سرّ له گنجینه عشق، بیامد تا شه افروزد دلش را، همین نوری که بیست و هفت هشت شب است داریم میگوییم بیامد تا شه افروزد دلش را، ز برق عشق سوزد حاصلش را، بیامد نزد آن شه بادلی پاک، دلی چون گل ز داغ عشق صد چاک، بیامد تا نشان زان یار جوید، چون میدانست آدرس خدا را علی دارد، ما نداریم، بیامد تا نشان زان یار جوید، طریق وصل آن دلدار پوید، همی گفت ای علی ای سرّ اسرار، ز سرّ پاکبازان پرده بردار، بگو اوصاف مرغان چمن را، که بگسستند از هم دام تن را، که چون بر آشیان جان پریدند، که چون در کوی جانان آرمیدند، که چون بر وصل دلبر دل سپردند، که چون در کوی جانان آرمیدند بگو اوصاف آن پاکان که چونند، به تن اندر جهان وز جان برونند.
که چون آن تشنه کامان آب جستند، در این تاریک شب مهتاب جستند، که آنان را نشان زان بینشان داد، دو چشمی در فراقش خون فشان داد، که جام وصل آنان کرد لبریز که جز یار از همه کردند پرهیز، که آنان را زحیوانی رهانید به اوج قدس انسانی رسانید، که گفت آن عندلیبان را به گلزار، نکو ذکر و نکو فکر و نکوکار، خدایا در دعاهایمان است که ائمه دعا میکردند رفیقهایت را به ما نشان بده، عاشقانت را به ما نشان بده، ما را غریب نگذار، این سه شب دیگر با ما میخواهی چه کنی، من یادم است تهران مهمانیهایی که میگرفتند از مکه میآمدند از کربلا میآمدند همه که غذا میخوردند میرفتند دیگر درهارا میبستند ظرفها را جمع میکردند هشت نه نفر میآمدند پشت در، در میزدند میگفتند اینجا شام میدادیم تمام شده مهمانها رفتند، صاحبخانه میگفت ردّشان نکنید، بگذارید بیایند تو.
منبع:فارس