آیهها و آینهها
حکایتی از نوع دوستی آیت الله قاضی(ره)
گرهگشایى و رفع نیاز از نیازمندان باید تبدیل به یک ارزش و یک فرهنگ عمومى شود همه سعى در برآورده کردن حاجات مردم داشته باشند، چون در سایه این تعاون است که وحدت و یکدلی در جامعه حاکم و ابتکارها و خلاقیتها پدیدار میشوند.
عقیق:آیه:
خداوند متعال در قرآن میفرماید:
تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى مائده /2
در هر كار خير و تقوا يكديگر را يارى دهيد
آینه:
حکایت؛ شیخ مسلم جابرى، خطیب و منبرى مشهور و شاعر معروفى در نجف نقل میکند: روزی من مشغول رفتن به منزل بودم، سیدى را در کوچهاى مشاهده کردم (بعداً متوجه شدم سید علی قاضی بوده) که در کنار پسر بچهاى ایستاده است که گویا شغل پسرک آوردن آب بود، اما دو خیک آب او از روى حیوان به زمین افتاده بود و گریان و نالان که قادر نیست آنها را به روى کمر حیوان منتقل کند. همینکه نزدیک آنها شدم، سید از من تقاضا کرد به ایشان کمک کنم تا خیکهاى آب را روى کمر حیوان بگذاریم و آنها را ببندیم. رو کردم به سیّد و گفتم بر فرض که من یکى از آن خیکها را بگذارم یکطرف حیوان، شما که قادر نیستید خیک دوم را در طرف دیگر بگذارید تا آنها را متعادل کنیم زیرا هر خیک حدوداً هشتاد لیتر آب را در خود جاى مىداد، بر فرض توانستن شخص ثالثى لازم است که آنها را به هم بندد، از طرفى مشاهده مىکنید که خیکها روى زمین افتاده و گلى و خیس شدهاند، ما که نمىتوانیم آنها را روى سینه خود قرار دهیم، که در آن صورت وضع لباسهایمان به چه صورت در خواهد آمد و مخصوصاً لباسهاى سفید شما؟
اما متوجه شدم که هیچیک از سخنانم بر روى سیّد اثرى نداشته است و همچنان اصرار و خواهش مىکند که کمک کنم تا خیکها را بر روى حیوان قرار دهیم و لذا عمامه و لباس روى خود را درآورده و در کنارى گذاشتم، و او هم همین کار را کرد، نگاهى به اینطرف و آنطرف انداختم تا شاید کسى به کمک ما بیاید، اما اثرى از آدمیزاد در آن ظهر گرما در کوچه پیدا نمىشد، پس رو به ایشان کرده و با اعتراض عرض کردم، خیک خود را بردارید و براى حفظ تعادل آنطرف حیوان نگهدارید؛ ایشان همین کار را کردند و خیک را از روى زمین برداشتند و در سینه خود نگه داشتند و به پسربچه گفتند: سر حیوان را نگه دارد تا پس و پیش نرود و تعادل به هم نخورد و خلاصه با هزار زحمت و بدبختى دو خیک را با تعادل بر پشت حیوان بستیم و آنها را محکم کردیم. بر دیوار تکیه زدم و نفسى تازه کردم، ایشان لباسهاى مرا به دستم داد و مانند کسى که تکلیفى را انجام داده است و اکنون احساس خوشنودى و شعف و رضایت مىنماید، سپس از من اجازه گرفتند و جدا شدند، درحالیکه آثار گلولای هنوز بر روى سینه و لباس سفید و دستهاى حنائى ایشان پیدا بود.1
خرّم آنکس که در این محنتگاه خاطری را سبب تسکین است 2
پی نوشت:
1. با اقتباس و ویراست از کتاب آیت حق
2. پروین اعتصامی
منبع:حوزه
التماس دعای خیر