تحلیلی بر چرایی هجمههای اخیر بر شعرخوانی عید فطر
مخالفان یکبار از سر تامل و بیطرفانه این شعر را بخوانند
سیدوحید سمنانی از پژوهشگران و شاعران روزگار تحلیلی بر چرایی هجمههای اخیر بر شعرخوانی میثم مطیعی در عید فطر سال جاری نوشته و از مخالفان خواسته تا یکبار از سر دقت و تامل و بیطرفانه این شعر را بخوانند.
عقیق:تا همین یکی دو دهه اخیر شعر یکی از مهمترین رسانهها برای انتقال افکار و حتی اخبار بوده است؛ با فراگیری رسانهها در دهه اخیر شاید طرح این سوال بیراه نباشد که در زمانه ما چه نیازی است که شاعر از شعرش محملی بسازد برای انعکاس تحولات اجتماعی و آرمانهای بشری؟
حالا که رسانهها در حدی افراطگونه اطلاعات را جابجا میکنند بهتر نیست که شاعر به انعکاس جهانبینیهای شخصیاش در شعر بسنده کند؟ در زمانهای که فریاد از بیداد و سیاهیها راهی جز به زاوهة سکوت و بایکوتهای سیاسی نمیبرد عاقلانهتر نیست که شاعر جز از مسیر پر پیچوخم زلف یار نگذرد و دل به تماشای سرو قد یار خوش نکند؟
میتوان سوالات دیگری را نیز در همین راستا به سطور بالا افزود اما حقیقت این است که شعر اگرچه در مقایسه با گذشته، جایگاه رسانهای خود را تا حدود زیادی از دست داده است اما کدامین عقل سلیم منکر سحر کلام و تاثیر بیان آراسته میشود؟ از طرف دیگر باید گفت شعر فارسی شعر حکمت است و همواره در کنار عشق و طبیعت، تأمل و تدبّر در جهان پیرامون را ارج نهاده است؛ از همین رو از دیرباز شاعران با این وظیفه سنگین آشنا بودهاند و شاعران بزرگ حوزه فرهنگی زبان فارسی مانند حافظ، عبید زاکانی، ناصر خسرو، ملکالشعرای بهار و... با رصد دقیق اوضاع اجتماعی– سیاسی دوران معاصر خود به تحلیل و نقد احوال زمانه و صاحبمنصبان پرداختهاند.
یکی از برجستهترین ادوار روایی و بروز شعر اعتراض مربوط به دوران مشروطه است. شعر آن روزگار اگرچه از نظر بُعد زبان و عمق اندیشه چندان قابل اعتنا نیست اما همواره از نظر تولید انبوه شعر اجتماعی مورد توجه بوده است تا آنجا که برخی از جامعهشناسان و مورخان به تاثیر ادبیات در وقوع انقلاب مشروطه اشاره کردهاند.
اما در دوران بعد از انقلاب علیرضا قزوه را میتوان پرچمدار شعر اعتراض دانست وقتی در «از نخلستان تا خیابان» سرود: «شاعر یعنی موی دماغ سیاستبازان» و در همانجا بود که چیزهایی نوشت که به مذاق خیلیها خوش نیامد. به اعتقاد نگارنده حقیقت جز این نیست و شاعر در مقابل جامعه خود مسئول است. شاعر باید نسبت به همه چیز از جمله تحرکات دنیای پیرامونی و رخوت جامعه درونی حساس باشد. شاعر دغدغهمند، چشم بصیر روزگار است و ذرهبین لغزشها و پویشها.
حلقوم شاعر آزاده درد را زمزمه میکند بیآنکه سودای «زندهباد»ی را در سر بپزد یا نمک سکوت را از بیم «مردهباد»ی زیر لب مزهمزه کند. یادمان باشد شعر انقلاب شعری اتو کشیده نیست. شعری است که روزه سکوت در مقابل زشتیها را حرام میداند؛ بیباکانه زخمی میکند و از پذیرش زخم و جراحت نیز ابایی ندارد.
چند سالی میشود نماز جمعهها، محملی شدهاند برای ارائههای سخنرانیهای مسئولان و کسانی که میکوشند از فراز این تریبون گزارشی از عملکرد نهادهای مربوطه یا احوال اجتماعی در اختیار نمازگزاران قرار دهند. گاه در پیشانی این مراسم نیز از شاعران یا مداحان بهره میبرند. بیتردید این شیوه در جذب نمازگزاران جوان بیتاثیر نبوده است؛ زیرا در لابلای کلام این شعرا و مداحان گاه مطالبی بیان میشود که با دغدغههای ایشان بیارتباط نیست.
میثم مطیعی مداحی است که دغدغههای فرهنگیاش محدود به هیئت و شعر هیئت نیست. شعرهایی که او در تریبونهای رسمی خوانده است همه تلفیقی بودهاند از ذکر تناسب ایام، تحلیل شرایط روز و نقد رفتارها در چراییها و بایستههای مهمل مانده.
انتقادهای طرح شده در شعرخوانی (متن شعر را از اینجا بخوانید) اخیر مطیعی در مراسم نماز عید فطر ملایمتر از انتقادهایی است که در تریبونهای قبلی از جمله راهپیمایی بیست و دوم بهمن سال گذشته بیان شد و این مساله نشان میدهد که غوغاهای رسانهای که از زمان قرائت شعر اخیر تاکنون در رسانههای مجازی شدت گرفته تا چه میزان برآمده از مسائلی است که فینفسه هیچ ارتباطی با مضامین آن ابیات ندارد؛ زیرا در این صورت باید صدای اعتراض معترضان پس از ارائه شعرهای قبلی بلند میشد نه این شعر. در هر صورت معترضان را در چند شاخه کلی میتوان دستهبندی کرد:
گروه نخست کسانی هستند که انتقادهای مطرح شده را منسوب به خویش یا جناح سیاسی محبوبشان دانستهاند و این درحالی است که در طول آن شعر هیچ اشاره مستقیمی به شخصی خاص نشده است. با این توضیح اگر شخص یا گروهی آن را به خود گرفتهاند باید اشکال را در چگونگی رفتارشان بجویند. شاید این شعر تلنگری به وجدانشان بوده است و ایشان تاب آن توبیخ صادقانه را نداشتهاند. در هر صورت شکی نیست که با تدبیر بهرهمندی از ضمایر مجهول، این شعر آگاهانه از قید اشارات مستقیم جسته است و به هیچ دستآویزی نمیتوان به استناد ابیات آن، شخص خاصی را منظور ابیات دانست.
گروه دوم ادبا و شعرایی هستند که مخالف انتقادات مطرح شده بودهاند؛ تعجبی ندارد اگر در بین این شاعران افراد بیاعتقاد با اصول نظام دیده شوند. اما جای تعجب است که چرا همراه با ایشان، همراهان و همگامان اهداف نظام اسلامی نیز بر صور تبلیغات معاندان میدمند. این مساله را میتوان متاثّر از شانتاژهای رسانهای دانست وگرنه ایشان در مواضع دیگر تمام این سخنان را به انحاء مختلف ستودهاند. با این توصیف کاش توضیح شفاف و نقدی منصفانه برای اعتراضشان بیان کنند؛ چیزی که در خلال گوشه و کنایههایشان دیده نمیشود.
گروه سوم نیز به رد کلی این مثنوی پرداختهاند و فراز و فرود این شعر را معیاری برای سنجش ذوق و قریحه شعرای آن دانستهاند. این شعر برآمده از اندیشه شاعرانی است که کارنامه ادبیشان در سالهای گذشته چنان شفاف است که نیازی به تایید دوباره ندارد. «میلاد عرفانپور» این توفیق را داشته است که شعرش همزمان هم مورد تایید ادبا باشد و هم زمزمه تنهاییهای مردم؛ و چه کماند شاعرانی که در روزگار ما زیستی اینگونه داشته باشند. در میان کتابهای «علیمحمد مودب» -که تعدادشان از انگشتان دو دست بیشتر است- اشعار برجستهای به چشم میخورد که میتوانند نام شاعر را در ادبیات انقلاب اسلامی زنده نگه دارند. اگر او شاعر قابلی نبود بیتردید مکرر به به داوری علمی جشنوارههای معتبری از جمله شعر فجر انتخاب نمیشد. «محمدمهدی سیار» شاعر دغدغهمندی است که در تایید شاعریاش همین بس که مجموعه اشعارش برنده جایزه کتاب سال بوده است. «رضا وحیدزاده» نیز اگرچه بیشتر دل به پژوهش داده است اما آثار منظوم او –هرچند محدود- مبین دغدغههای فرهنگی اوست.
با این توصیف این سخنان بهانهای بیش نیست؛ زیرا عدم تشخیص مخاطبشناسی یکی از گلوگاههایی است که گریبان بسیاری از شعرا را گرفته است. انتخاب قالب مثنوی با زبانی روایی و شفاف، برگ برنده این شعر به شمار میرود تا در کنار بهرهمندی از ظرایف ادبی، راه انتقال مضامین در سطحی فراگیرتر را هموار سازد؛ چنانچه مکرر این شعر در هنگام اجرا مورد تشویق قرار گرفت.
گروه دیگر کسانی هستند که حقیقتاً دلیلی برای مخالفتهایشان ندارند. تنها جنجال میکنند، جنجالی بیبنیاد و بیدلیل. در میان ایشان نیز کسانی هستند که نه تنها در همدلیشان با اهداف نظام شکی نیست بلکه میتوان به یقین گفت به اجرای تمام مضامین مطروحه در این شعر باوری عمیق دارند.
در میان این هجمه وسیع اما شگفتانگیزتر از همهچیز، سکوت همدلانی است که از سر تدبیر و سنجش اوضاع، موضعی بیطرفانه گرفتهاند.
ماحصل تمام این مخالفتها و سکوتها این بوده است که دیگراندیشان از فضای به وجود آمده به نفع خویش استفاده کنند؛ تا آنجا که عبدالکریم سروش و عطاءالله مهاجرانی به تحلیل و تقبیح این کار پرداختند. کاش تمام این مخالفان یکبار دیگر از سر دقت و تامل و بیطرفانه این شعر را از نو بخوانند. (این شعر را از اینجا بخوانید)
شعر با تمحید رمضان آغاز میشود و در گذر از خودسازی یکماهه آرزو میکند کاش این گنجینه را در اوقات پس از این نیز حفظ کنیم. این که نگذاریم لقمهمان با گناه رشوه، طعم «زقوم» بگیرد. این که کارگران آبروی شرافتاند و پینه دستانشان کم از پینه پیشانی ندارد. تقابل کاخ نشینی و کوخ نشینی مطروحه، برآمده از جهانبینی شفاف امام خمینی است و واگویی آن در این شعر، احیای آن جهانبینی مهجور مانده در لابلای تفرعن مدرنی است که دامنگیر حکومت ما شده است.
به راستی کدامیک از مضامین این مثنوی با اساس نظام و سخنان رهبری در تناقض است؟ کدام یک از این ابیات وحدت ملی را نشانه گرفته یا آراء مردم را به سخره گرفته است؟ هرچه هست دعوت به خویش است و تلنگری برای درک اصلهای فراموش شده. اگر حسابمان پاک است چرا نمک تلمیح عقیل و امام علی(ع) اینقدر به کاممان تلخ است؟ آیا بیت «چند روز تو مقامی به امانت داری/ منصبت را نکند طعمه خود پنداری» ترجمه سطری از نهجالبلاغه نیست؟ آیا تحلیل و رد سند 2030 که رهبر انقلاب بارها بر آن تاکید کردهاند چیز تازهای بوده است؟ آیا مساله برجام و شکست علنی آن که عموم سیاسیون بر آن اذعان دارند حرف تازهای بوده است؟ آیا تحرکات اخیر دولتمردان آمریکایی دلیلی بر پیمانشکنیهای آنها در مورد برجام نبوده است؟ آیا تفسیر عبارت «بُرد- بُرد» جز همان چیزی است که ِبتُن در پایگاههای هستهای ریخت و ملت را چشمانتظار رفع تحریمها در سکوت و انکار رها کرد؟ آیا اشاره به این نکته که ضمن صلحطلبی به تجهیز نظامی دل بسپارید برآمده از قرآن نیست؟ آیا صف اول، محدود به حضور مسئولانی خاص بوده است که برخی از این اصلاح و اشاره اینقدر برآشفتهاند؟
شکی نیست که این هیاهوها و دمدمهها در نقد این مثنوی نیست که اگر اینگونه بود در میان انبوه اعتراضها، سطری در نقد مضامین آن نوشته میشد. به نظر میرسد این حرکت پیش از قرائت این شعر از سوی اطاق فرمانهایی هدایت شده تا تریبونهایی از این دست دیگر میزبان چنین سخنانی نباشند و با بالارفتن هزینههای شخصیتی، دیگر مداحان و شاعران با تامل بیشتری به این ساحت نزدیک شوند.
یادداشت: سیدوحید سمنانی
منبع:فارس