ضرورتهای توجه به تطورمعانی درفهم آیات وروایات
نشست دگرگونی معانی در آیات و روایات از سلسله نشستهای سیدمرتضی با حضور فرهیختگان حوزه در قم برگزار شد.
عقیق:حجتالاسلام والمسلمین مسجدی در نشست علمی دگرگونی معانی واژگان و نقش آن در فهم قرآن و حدیث در پژوهشکده حدیث حوزه گفت: قرآن و حدیث مهمترین منبع جهت دریافت معارف مختلف، از جمله تفسیر، فقه، اعتقادات، اخلاق، و ... است؛ بنابر این بایستی به شکل دقیق فهمیده شوند و هر آسیبی در فهم آنها ممکن است در رفتار و کردار افراد اثر گذار باشد.
وی افزود: قدم اول در فهم کلام، فهم واژگان آن است و فهم نادرست آنها موجب کجفهمی کل متن خواهد بود؛ نکته دیگر آنکه برخی واژگان در زمان گذشته معانی دیگری داشته است، که امروزه استفاده نمیشود، در حالیکه منظور از این واژگان در برخی آیات و روایات همان معانی است.
استاد حوزه بیان کرد: با توجه به اینکه زبان یک پدیده اجتماعی و متأثر از عوامل متعددی از جمله نیازهای جامعه، وضعیت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است، معنی برخی واژه ها به مرور زمان عوض و دگرگون می شود، و یا برخی معانی آن، دیگر کاربرد ندارد.
وی تصریح کرد: در نتیجه اگر واژهای در حدیث یا قرآن به همان معنا به کار رفته باشد، معمولا طبق معنای فعلی تفسیر میشود در حالیکه معنا یا معانی فعلی منظور نیستند.
حجتالاسلام والمسلمین مسجدی بیان کرد: تطور معنایی چند حالت دارد؛ نخست اینکه واژه چند معنا داشته باشد، و به مرور زمان استعمال آن به برخی معانی از رده خارج شود، مانند: «عقل» که به معنی دیه به کار می رفته است و «وضو» که به معنای شستن دست است.
استاد حوزه تصریح کرد: حالت دوم این است که واژه از رده استعمال خارج نمیشود بلکه معنای آن به مرور زمان دگرگون شود مانند: «قطار –سیاره»، و گاهی واژه بار مثبت داشته است، و الآن بار منفی دارد و یا بر عکس مانند «تعمق».
وی گفت: درباره دگرگونی معانی (تطور معنایی) از دهه هفتاد میلادی (پنجاه فارسی) در کشورهای عربی این بحث با عنوان «التطور الدلالی» مطرح شده است و نوشتههایی در قالب کتاب، پایان نامه، و مقاله، به چاپ رسیده است.
وی گفت: توجه به دگرگونی معانی یا «تطور معنایی»، آثار متعددی دارد که اولین آن عدم نیاز به تأویل برخی آیات و روایات؛ مانند (نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیهُمْ)؛ دوم، دقت معارف استنباطی از قرآن و حدیث در زمینههای مختلف، از جمله احکام شرعی است؛ سوم ارتفاع تعارض میان برخی روایات و چهارم پاسخ برخی مسائل روز و پنجم پاسخ برخی شبهات است.
مسجدی اظهارکرد: اولین مثالی که در این زمینه میتوان بیان کرد، آیه ۹۷ سوره طه است که خداوند در آن میفرماید «قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَک فِی الحَیاةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَک مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى إِلهِک الَّذی ظَلْتَ عَلَیهِ عاکفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیمِّ نَسْفاً».
وی افزود: خداوند در این آیه بیان میکند که «[موسى] گفت: پس [از میان مردم] برو، یقیناً کیفر تو [به خاطر دور انداختن آثار رسالت و ساختن گوساله] در زندگى این است که [دچار بیمارى مُسرى ویژهاى شوى تا هر کس نزدیکت آید بگویى:] به من دست نزنید؛ و تو را وعده گاهى [از عذاب بسیار سخت قیامت ] است که هرگز نسبت به تو از آن تخلف نخواهد شد، و [اکنون ] به معبودت که همواره ملازمش بودى نگاه کن که حتماً آن را در آتش بسوزانیم، سپس سوخته اش را در دریا مىپاشیم».
این استادحوزه بیان کرد: در اینجا این سوال پیش میآید که جنس گاو بنی اسرائیل از چه بود؟ پاسخ آن است که جنس آن از طلا است، زیرا آیه میفرماید: «وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ أَ لَمْ یرَوْا أَنَّهُ لا یکلِّمُهُمْ وَ لا یهْدیهِمْ سَبیلاً اتَّخَذُوهُ وَ کانُوا ظالِمین».
استاد حوزه گفت: سوال دیگر مطرح میشود که آیا طلا میسوزد، و به خاکستر تبدیل میشود؟ که پاسخ خیر است؛ احراق در لغت معانی متعددی از جمله حَرَقَ الشیء دارد؛ بنابر این منظور از آیه سوزاندن گاو نیست بلکه منظور سابیدن آن با ساهون است، سپس پودر آن در دریا پاشیده میشود.
وی بیان کرد: نمونه دیگر آیه «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کفَّلَها زَکرِیا کلَّما دَخَلَ عَلَیها زَکرِیا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیمُ أَنَّى لَک هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللهِ إِنَّ اللهَ یرْزُقُ مَنْ یشاءُ بِغَیرِ حِساب: پس پروردگارش او را به پذیرش خوبى پذیرفت و به طرز نیکى بار آورد، و زکریا را (که شوهر خاله اش بود) کفیل (تربیت) او نمود؛ هر زمان که زکریا در محراب وارد بر او مىشد روزیاى (خاص در غیر اوقات آن) در نزد او مىیافت، (یک روز) گفت: اى مریم این روزى براى تو از کجاست؟ گفت: آن از جانب خداوند است، زیرا خدا هر کس را بخواهد روزى بىشمار میدهد».
حجتالاسلام والمسلمین مسجدی گفت: نمونه سوم روایتی است که در کافی بیان شده است که در آن عنوان گردیده است که «لَیسَ فِی شَیءٍ مِنَ الدُّعَاءِ عَشِیةَ عَرَفَةَ شَیءٌ مُوَقَّت»؛ علامه مجلسی در ترجمه آن بیان کرده است که «قوله علیه السلام: «شیء مؤقت»: أی مفروض، أو معین لا تتأتى السنة بدونه (مرآة العقول)»، بنابر این میتوان حدیث را چنین ترجمه کرد: در شب عرفه دعای خاصی وجود ندارد (بلکه میتوان هر دعایی را خواند).
وی افزود: سوالی در اینجا مطرح میشود که آیا این معنا درست است؟ نکته قابل توجه این است که اعمال روز عرفه از ظهر تا غروب نهم ذی حجه است؛ با توجه به اینکه اعمال عرفه از ظهر روز نهم ذی حجه تا غروب آن است، معنی عشیة در این روایت و مانند آن: بعد از ظهر است، نه شام عرفه یا شب آن است چنانچه معمولاً برداشت و ترجمه میشود.
این استاد حوزه بیان کرد: یادآوری میشود که منظور از واژه «عشی» در برخی آیات نیز همین معنا است مانند آیه ۱۶ سوره یوسف (وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یبْکون) که عشا، به «شامگاهان» ترجمه شده است.
مکنبع:ایکنا