۰۷ آذر ۱۴۰۳ ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۹ : ۱۷
به عبارتی درست تر بقیّة اللّه یعنی بقیه و بازماندۀ خلفای خدا در زمین از انبیا و اوصیا یا کسانی که خدا به وسیلۀ آنها بندگانش را باقی میدارد و مورد رحمت قرار میدهد.
هرچند از بعضی احادیث استفاده میشود که این لقب بر همۀ خاندان رسالت علیهم السّلام اطلاق میشود و همۀ آنها بقیّة اللّه هستند. در زیارت جامعه به همۀ آن ذوات مقدس به این عنوان عرض سلام داریم:
«السّلام علی الأئمّة الدعاة و القادة الهداة و السادة الولاة و الذادة الحماة و أهل الذکر و أولی الأمر و بقیّة اللّه و خیرته.»(۱)
اما در بسیاری از احادیث این لقب شریف به خصوص به حضرت صاحب الامر علیه السّلام اطلاق شده و آن وجود مقدس خود را به این عنوان معرفی نموده و سایر بقیة اللّهها حضرتش را به این نام نامیدهاند. به حدّی این لقب با آن حضرت ارتباط پیدا نموده که به صورت لقب اختصاصی حضرتش درآمده است؛ بهطوری که تا بقیة اللّه گفته میشود جز آن بقیة اللّه منتظر به نظر نمیآید.
شاید سرّ مطلب این باشد که این بقیة اللّه، بقیّۀ تمام
بقیّة اللّههاست و پس از او دیگر بقیة اللهی نیست. هرکدام از حجج الهیّه
که از آغاز عالم آمدند، گرچه بقیة اللّه بودند و خدا آنها را برای هدایت
خلق باقی و بجا گذارده بود، بعد از هریک دیگری میآمد و اگر بقیة اللهی از
دنیا میرفت، بقیة اللهی دیگر به جا میماند و این رشته باقی بود. ولی آن
وجود مقدّس، بقیهای است که پس از او دیگر بقیّهای نیست؛ آخرین بقیة اللّه
است. با آمدن او دیگر بقیّهای باقی نمانده است که بیاید.(۲)
و از آنجا که مهدی موعود(عج) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از
قیام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است یکی از روشن ترین مصادیق
«بقیه الله» می باشد و از همه به این لقب شایسته تر است.(۳)
در روایات متعددی به حضرت مهدی لقب «بقیه الله» داده شده است. از جمله در روایتی آمده است «چون حضرت خروج کند پشت کند به کعبه و جمع می شود سیصد و سیزده مرد و اول چیزی که تکلم می فرماید این آیه است: «بقیه الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین» پس می گوید «منم بقیه الله و حجت و خلیفه او درمیان شما. سپس هیچ کس بر او سلام نمی کند مگر این که می فرماید: «السلام علیکم یا بقیه الله فی ارضه»(۴)
پی نوشت:
۱- بخشی از زیارت جامعه کبیره ، مفاتیح الجنان
۲-موعودنامه، فرهنگ الفبایی مهدویت صص۱۷۲-۱۷۱
۳- تفسیر نمونه، ج ۹، ص ۲۰۴
۴- منتهی الآمال شیخ عباس قمی ص۱۱۰۹
منبع:مهر