۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۷ : ۰۷
نقاش
این
شمائل نگار عاشق
شرح
تاریخ برادری را بر پرده
دوباره
آغاز خواهد کرد
با
چشمهای نافذت
مثل
خورشید که زندگی برای عالم است
و
ماه که ترجمه همه زیبایی های توست
پرده
اول را بکش
مردی
میان نخل های سبز مدینه
دنیا
را با سکوت و صبر
به
حیرت کشاند
و
بعد در نینوا
دردهای
ریخته در چاه معنا شد
پرده
دوم
این
مرد ..
وارث
شجاعت صفین است
که
مثل ردپای شیر در اسمان هویداست
سرشار
از اقیانوس بی کرانگی،
لبریز
غیرت حیدر است
پرده
سوم
تصویر
لبی زخمی است
روی
پیرهن سپید صبوری های حسن
این
برادر حسن است
جوشن
او بر تن
هماره
حاضر در معرکه تیر و تابوت
پرده
چهارم
باید
معنا کنی
با
رنگ و نقش و تصویر
ذخیره
خیبر شکن آزادگی را
عباس ...
رد
شده از هفت خوان وفا
بت
شکن ابراهیمی که
نَفَسِ
رجز خوانش
همه
امان نامه های دشمن را
شرمسار
می کرد
نقاش!
وضو
بگیر و صدایش کن
در
پنجمین پرده
مثل
همه مردم
یا
باب الحوائج !
ای
مهتاب عشیره بنی هاشم!
تو
پیک صادق مولا شدی
وکلمات
طوفانیت
طومار
همه شمریان عالم را
در
هم پیچید
ای
دست رد به سینه تمام وسوسه ها!
ای
ماه منیر
حاجتم
را ...
تصویری
عاشقانه
مضمون
پرده ششم می شود
پرچم
دار !
ایستاده
ای کنار خیمه ها
تا
إذن عاشقی
و
نشان سقایی بگیری
شمشیر
تو در آسمان سماع میکند
و
ظهور خورشیدی از نسل ذوالفقار را
نشان
می دهد
میدان
گاه علقمه
تیغی
بر چهره ماه
می
نشیند
و
در
دور دست تصویر
مولا
حسین
عمود
خیمه را از جا می کند
حالا
که برنگشتنت
تا
ابد
کمر
عشق را شکسته است
هفتمین
پرده
حق
بده
نقاش
از
هوش برود!
وقتی
صدای لبیک یا سیدی ات
را
بشنود
و
روی پیشانی ات
با
زخم سرانگشتش
نقش
آبروی همه
عالم
را بکشد
چطور
بال هایت را بکشد
که
تمام
اسمان و عرش و زمین را گرفته است؟
او
را ببخش نمی تواند
چشم
زیبای زخمی ات
جای
سجده های طولانی نماز
بر
پیشانی عرشی ات
را
نقش بزند ؟
این
نقش آغاز و پایان
تمام
برادرانه های جهان می شود