۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۱ : ۰۶
عقیق:آنچه پیش رو دارید سومین جلسه سخنرانی
آیت الله سید محمد مهدی میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که در دهه
اول محرم الحرام سال ۹۵ در هیأت ثارالله قم (مدرسه فیضیه) برگزار شده است.
وی در این بحث در ادامه جلسه قبل بیان می کنند دلیل این آمیختگی دو جبهه این است که شاید خوبی های مومنین به کفار برسد شاید آنها در این معاشرت در این اختلاط در این حشر و نشر متحول و اصلاح بشوند. یکی از اغراض این است که آنها به خیر و صلاح برسند. در این آمیختگی و اختلاطی که در دنیا هست، جبهه باطل، تمامیت خواه است؛ یعنی می خواهد همه دستگاه مومنین را تسخیر بکند.
شیطان می گوید نمی گذارم کسی پشت سر تو بایستد و در راه امیرالمومنین باشد؛ جبهه باطل در همه ادوار همین طور بوده یعنی دنبال این است که تمامیت جبهه حق را تسخیر بکند و تمامیت مُلک را به دست بگیرد. آنها دنبال تسخیرند. دنبال این هستند که از راه های مختلف به اعماق جبهه حق نفوذ بکنند و جبهه حق را مسخّر خودشان بکنند. اینکه ما آمدیم در دنیا، از این مسیر عبور می کنیم، برای این است که آن ظرفیت هایی که در ما بوده، باید به فعلیت برسد.
و فعلیت رسیدنش هم، با امتحان و با خواست ما و دو طرفه است. باید اراده ما به فعلیت برسد؛ متناسب با فعلیت اراده گسترده ما، عالم ما شکل می گیرد. این آمیختگی هم اگر بخواهد تا آخر بماند معنایش این است که عالم امتحان و فتنه تا همیشه بماند؛ اما این آمیختگی هم همیشگی نیست و از یک مرزی که می گذرند، خلوص حاصل می شود و صف ها جدا می شود که دیگر نیاز به امتحان و فتنه جدیدی نیست و ضرورتی ندارد که وقتی آشکار و بارز شد باقی بماند...
پایان کار صدکنندگان مسیر هدایت الهی
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین. مسیر جبهه حق و باطل وقتی به نقطه پایان می رسد خدای متعال این دو جبهه را کاملاً از هم تفکیک می کند تمام خوبی هایی که متعلق به جبهه انبیاء و اولیاء الهی است یکجا در بهشت و همه بدیها و صفات رذیله هم در جهنم محقق می شود و دیگر هیچ ارتباطی بین این دو نیست و جهنمی ها هیچ نفوذی در بهشت ندارند و هیچ وسوسه ای نمی توانند بکنند.
ولی قبل از آن در مسیر و به خصوص در دار دنیا یک آمیختگی و اختلاطی بین این دو جبهه شده و مومن و کافر کنار هم نشسته اند. در یک دنیا زندگی می کنند با هم معاشرت و نشست و برخاست دارند روی هم تاثیر می گذارند و از همدیگر اثر می پذیرند شکل و فرهنگ و اخلاق همدیگر را می گیرند؛ ولی این ارتباط ماندگار نیست. خدای متعال با بیان های مختلفی در قرآن توضیح داده که این دو جریان از هم جدا می شوند. به عنوان مثال در سوره مبارکه انفال صحبت از انفاق کفار هست و خدای متعال می فرماید که حق و باطل چگونه از هم جدا می شوند «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنفِقُونَ أَموَالَهُم لِیَصُدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ فَسَیُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یُغلَبُونَ وَالَّذِینَ کَفَرُوا إِلَی جَهَنَّمَ یُحشَرُونَ * لِیَمِیزَ اللَّـهُ الخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجعَلَ الخَبِیثَ بَعضَهُ عَلَی بَعضٍ فَیَرکُمَهُ جَمِیعًا فَیَجعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ أُولَئِکَ هُمُ الخَاسِرُونَ»(انفال/۳۶-۳۷) آنها مالشان را خرج می کنند تا راه خدا را ببندند که مردم در راه خدا حرکت نکنند.
انفاق گاهی موجب دعوت به خدا می شود در زیارت سیدالشهداء چنین آمده است که «اشهد انک قد اقمت الصلاه و آتیت الزکاه»(۱) آن زکاتی که ایتاء می کنند فقط زکات مال نیست بلکه هرچه خدا به آنها داده به محبین و آن کسانی که شایسته هستند انفاق می کنند. آن زکات برای دعوت مردم به سوی خداست. در آنجا فقط مسئله پر کردن شکم های گرسنه و پوشاندن پاهای بی کفش نیست نمی خواهند فقط بدن های عریان را لباس بپوشانند بلکه انفاقی است که همه را دعوت به خدا می کند؛ اما یک عده هم مالشان را انفاق می کنند که راه خدا را ببندند اما این مالها روز قیامت مایه حسرت آنهاست و علیرغم این خرجی که برای صد کردن راه خدا می کنند به مقصد نمی رسند و مغلوب می شوند فقط اموالشان تلف شده و باعث حسرت یوم القیامه است.
همه آنها با تمام تلاشی که می کنند در روز قیامت جمع و در جهنم محشور می شوند. خدای متعال اینگونه طیب و خبیث را از هم جدا و ممتاز می کند؛ کافر و مومن و انسان صالح و فاسق را خدای متعال از هم جدا می کند و همه خبایث را یکجا متراکم می کند و همه خباثت ها متجمع می شوند و در جهنم قرار می گیرند. کسانی که اینگونه عمل می کنند خدای متعال آنها را با هم جمع و در جهنم قرار می دهد؛ اینها اهل خسارت اند زیرا امکاناتشان را علیه راه خدا خرج کردند و نتیجه این خرج کردن هم پیروزی و غلبه نشد؛ یعنی اینطور نشد که راه خدا را ببندند؛ بلکه فقط خودشان مسیر خودشان را به سوی هدایت الهی بستند.
این تدبیر و سنت الهی است. جبهه خبایث به مقصد نمی رسند؛ با اینکه در دنیا کار می کنند و امکانات و آبرو و مالشان را خرج می کنند که راه خدا را ببندند، اما مغلوب می شوند و خسارت می کنند. خدای متعال اینها را متجمع می کند یعنی این متفرقات همه جمع و وارد جهنم می شوند. این بدیها و خبیث هایی که پراکنده بودند به صورت متجمع وارد جهنم می شوند.
دلیل آمیختگی طینت مومن و کافر در بدو خلقت
یک روایتی ذیل این آیه مرحوم فیض نقل کردند که حضرت فرمود: «إنّ اللَّه سبحانه مزج طینة المؤمن حین أراد خلقه بطینة الکافر فما یفعل المؤمن من سیّئة فانّما هو من أجل ذلک المزاج و کذلک مزج طینة الکافر حین أراد خلقه بطینة المؤمن فما یفعل الکافر من حَسَنة فانّما هو من أجل ذلک المزاج أو لفظ هذا معناه قال فإذا کان یوم القیامة ینزع اللَّه من العدوّ الناصب سنخ المؤمن و مزاجه و طینته و جوهره و عنصره مع جمیع أعماله الصالحة و یردّه إلی المؤمن و ینزع اللَّه تعالی من المؤمن سنخ الناصب و مزاجه و طینته و جوهره و عنصره مع جمیع أعماله السیئة الردّیة و یردّه إلی الناصب عدلًا منه جلّ جلاله و تقدّسَت أسماؤه»(۲)
خدای متعال آن موقع که اراده کرد مومن را خلق بکند، طینت مومنین و کافرین را با همدیگر آمیخت، اگر می بینی مومن هم مبتلا به رفتار بد می شود و اصلاً بدی ای که مومن انجام می دهد، بخاطر آن آمیختگی است که پیدا شد؛ والا مومن مومن است. مردم دو دسته اند مومن و کافر، آن کسی که با همه وجود مومن است معنی ندارد اهل بدی باشد؛ آن کسی هم که کافر است معنی ندارد اهل خوبی باشد. نه از کفر خیر ناشی می شود و نه از ایمان بدی؛ ولی خدای متعال این دو طینت را با هم آمیخته و ممزوج کرده است و نتیجه این ممزوج شدن این است که بعضی از افعال بد از مومن و بعضی از خوبی ها هم از کافر سر می زند، آنجایی که خدای متعال اراده خلق کرد طینت کافر را با طینت مومن ممزوج کرد این آمیختگی است موجب می شود فرهنگ آنها به اینها انتقال پیدا می کند و خوبی های اخلاقی و عملی شان منتقل می شود.
سوال این است که چرا خدای متعال این دو دسته را در دنیا با هم قاطی کرد؛ چرا از اول مسیرخودشان را طی نکردند؟ یک نکته اش همین است که در این آمیختگی خوبی های مومنین به کفار برسد شاید آنها در این معاشرت در این اختلاط در این حشر و نشر متحول و اصلاح بشوند. یکی از اغراض این است که آنها به خیر و صلاح برسند.
در ادامه حدیث می فرماید که وقتی روز قیامت شد خدای متعال از آنکه اهل دشمنی با خدا و اولیاء خدا بود و در اثر نشست و برخاست با مومنین یک غباری از وجود مومنین بر او نشسته بود آن چه از مومنین بر کفار نشسته از آنها بر می دارد و مزاج مومنین و آن طینتی از مومنین که با کفار ممزوج شده بود و آن جوهره و عنصری که از مومنین با کفار قاطی شده بود جدا می کند و به مومن بر میگرداند و از مومن هم آن آلودگی هایی که از ناحیه جبهه کفر آمده بود جدا می کند و به موطن اصلی خودش بر می گرداند این کار عدل است و هیچ ظلمی به کسی نمی شود؛ چون آنها بدی ها از اینهاست و این خوبی ها از آنهاست.
ممکن است در این عالم اتفاق بیافتد که خوبی های مومنین موجب شود یک کسی مومن بشود و از درون گوهرش نورانی شده و به جبهه ایمان ملحق شود. خدای متعال این کار را انجام می دهد و این عین عدل است چنانچه می فرماید من هیچ ظلمی به شما نکردم؛ بلکه این اعمال خودتان است که به خودتان بر می گردد و شما اولای به این اعمال بد هستید؛ این اعمال صالح هم از طینت مومن است و باید به او برگردد و به او هم هیچ ظلمی نشده است.
در مرحله تشبیه مثل این است که شما عطر را با لجن به هم بیامیزید؛ ممکن است یک جایی عطر هم بوی لجن بگیرد لجن هم بوی عطر بگیرد ولی بوی عطر برای عطر است و بوی لجن هم برای لجن است. اینها را وقتی جدا کنید هر کدام بر می گردد به موطن اصلی خودش و ظلمی هم در کار نیست. عطر بوی لجن نمی دهد و لجن هم هیچ وقت معطر نیست. همچنین است که ایمان و کفر اختیاری است ولی اگر کسی در گوهر خودش کافر شد دیگر خیری در او نیست؛ اما اگر در گوهر خودش محب خدا و اولیاء خدا بود بدی از او ناشی نمی شود. این بدی ها ناشی از این اختلاط و آمیزش اراده با هم دیگر است و وقتی این ارتباط قطع می شود در بهشت هیچ بدی ای از مومن سر نمی زند و آنهایی هم که خلود در آتش دارند هیچ خیری نمی بینند.
در ادامه حدیث حضرت این آیه را خواندند: «الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُولَئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ»(نور/۲۶) خبیث ها با هم و طیب ها با همدیگر هم سنخ هستند و آخر کار به هم می رسند و بعد فرمودند خدای متعال فرموده: «لِیَمِیزَ اللَّـهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَی بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعًا فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»(انفال/۳۷) بنابراین یکی از سنت های الهی این است که سرانجام بدیها یک جا جمع می شوند و وارد جهنم می شوند و خوبیها هم جمع می شوند وارد بهشت می شوند اینها دو وادی جدا از هم هستند.
تمیز حق از باطل با امتحانات الهی
خدای متعال در سوره مبارکه انعام می فرماید «قُل هُوَ القَادِرُ عَلَی أَن یَبعَثَ عَلَیکُم عَذَابًا مِّن فَوقِکُم أَو مِن تَحتِ أَرجُلِکُم أَو یَلبِسَکُم شِیَعًا وَ یُذِیقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعضٍ انظُر کَیفَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ لَعَلَّهُم یَفقَهُونَ»(انعام/۶۵) خدای متعال قادر است و می تواند عذابی را از بالای سر شما یا از فرودست و زیر پای شما بر شما نازل کند؛ یا عذاب آسمانی و صاعقه بفرستد یا به زلزله و خصف در زمین مبتلا بشوید. این عذابها برای اقوام پیشین پیش می آمده پس این طور نیست که خدای متعال دستش بسته شده، عاجز باشد از این که شما را اینگونه عذاب کند.
خدای متعال می تواند همانگونه که پیشینیان را عذاب می کرد شما را هم عذاب کند دست خدا بسته نیست. خدای متعال می تواند شما را متفرق کند تا دسته دسته بشوید و مقابل هم قرار بگیرید و سختی و رنج از هر یکی به دیگری برسد و باس بعضی را به باس دیگر بچشاند و شما را با هم درگیر کند تا با همدیگر بجنگید و درگیر بشوید و تلخی و سختی هر کسی به دیگری برسد ازناحیه هر یکی به دیگری رنج برسد. ما آیات را تا این حد واضح بیان می کنیم تا اینها بفهمند.
در ذیل این آیه روایتی است که فرمود وقتی این آیه نازل شد وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وضو گرفتند نماز خواندند و به خدای متعال التجاء کردند که خدایا اگر بشود این سه نوع عذابی که در این آیه شریفه آمده از امت من برداری؛ یعنی عذاب آسمانی یا عذاب هایی که ممکن است از زمین و زیرپای انسان باشد و تفرقی که در امت پیش بیاید و این تفرق موجب درگیری ها و تلخی ها و سختی هایی بشود؛ حضرت نماز خواندند از خدا درخواست کردند و از آنجا که حضرت مستجاب الدعوه اند خدای متعال فرمودند آن دو عذاب را من برمیدارم؛ ولی این عذاب سوم برداشته شدنی نیست علت آن هم در این آیه آمده است «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُم لا یُفتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّـهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ»(عنکبوت/۲-۳)
یعنی مردم خیال می کنند اگر ادعای ایمان کردند و گفتند ما اهل ایمانیم و پیغمبر و خدا را قبول داریم و در جبهه مومنین هستیم به همین حرف کار تمام می شود و اینها مورد امتحان و فتنه قرار نمی گیرند و اینها را ما در کوره نمی بریم ما قبلی ها را هم مورد ابتلاء و امتحان و فتنه قرار دادیم، خدای متعال باید آنهایی که صادق اند را از آنهایی که کاذب اند آشکار می کند. این پرده پوشیده باید کنار برود. این دو بذر را کنار هم که می گذاری به نظر می آید هر دو گندم است ولی یکی ضایع است و یکی خوب است وقتی زیر زمین می روند و در شرایط طبیعی رشد قرار می گیرند باران بر هر دو می بارد خورشید هم بر هر دو می تابد یکی می شود یک گیاه خوب و یکی هم یک گیاه پر از آفت می شود.
خدای متعال آشکار و واضح و بارز می کند لذا در قرآن می فرماید: «یَوْمَ هُم بَارِزُونَ»(غافر/۱۶)، یعنی روز قیامت هیچ پرده ای نیست و همه آن چه پوشیده بود آشکار می شود و آنچه در درون انسان است مثل بذری است که به فعلیت می رسد. حیوان انسان نما روز قیامت در قالب خودشان محشور می شوند، در سوره مبارکه عم یتسائلون بیان می دارد که با انحاء مختلف در چهره های خودشان محشور می شوند.
این آیه نازل شد «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُم لا یُفتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّـهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ» حضرت وقتی این آیه را معنا می کنند می گویند وارد کوره میشوید یعنی وارد امتحان می شوید؛ مثل طلایی که در کوره می برند و عیار طلای ناب از غیر ناب معلوم می شود و ناخالصی هایش در اثر شدت حرارت جدا می شود و طلای خالص از غیر طلا جدا می شود، ما هم این کار را می کنیم تا هم صفها را جدا کنیم و هم ناخالصی های مومنین را با این فتنه ها و امتحان هایی که پیش می آید پاک کنیم.
در روایت هست شبی نبی اکرم در مسجد اعتکاف کرده بودند فردا صبح به امیرالمومنین فرمودند یا علی من دیشب اعتکاف کرده بودم در مسجد از خدای متعال حاجات فراوانی (به تعبیری هزار حاجت) برای خودم و شما خواستم همه مستجاب شد ولی یک مطلب را خواستم خدای متعال فرمود این شدنی نیست؛ خواستم بعد از من امت بر شما اتفاق کنند و تفرق نشود. خدای متعال فرمود این شدنی نیست؛ زیرا مردم به امیرالمومنین امتحان می شوند. امتحان و کوره همین است که صفها را جدا می کند. آنها حقیقتاً به نبی اکرم مومن نیستند؛ فقط در ظاهر در جبهه مومنین هستند.
وقتی ماجرای سقیفه تمام شد عباس عموی امیرالمومنین آمد محضر حضرت و گفت اگر شما بیایید وسط میدان ما می آییم و از شما حمایت می کنیم و مردم هم بیعت می کنند. حضرت فرمود گمان می کنی با من بیعت می کنند؟! این طور نیست؛ و بعد این آیات را تلاوت کردند «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُم لا یُفتَنُونَ» اینها همه، ادعای ایمان می کنند اما این کوره امتحانی است که خدای متعال به پا کرده است. در این امتحان، امیرالمونین با تمام وجود صبر می کند تا این دو صف از هم جدا بشوند؛ ایشان زود دست به کار نمی شود. اقدام ها به وقت خودش موکول شده است؛ زیرا باید صف ها جدا بشوند، دوره رجعت و ظهور پیش می آید. ابوسفیان آمد محضر حضرت امیرالمومنین و گفت آقا! شما بیایید، ما از شما حمایت می کنیم.
حضرت فرمود: کار تمام شد و فرصت، گذشت. این، میوه قبل از وقت است؛ باید صبر کنید تا میوه برسد. حضرت در نهج البلاغه فرمود: کسی که میوه را قبل از وقت می چیند، گویا در زمین دیگری کاشته؛ پس او زحمت می کشد، بهره را دیگران می برند. الان اقدام من، دیگر برای من چیزی را تمام نمی کند. با اقدام امیرالمومنین مردم امتحان شدند و در این امتحان خوب و بد و مومن و کافر از هم جدا شدند. آنهایی که پای ایمان شان ایستادند؛ یعنی صادقین و آنهایی که می گویند مومن به خدا هستیم و صادق اند، از آنهایی که کاذب اند، صف شان جدا شد؛ حال نوبت به بلوغ جبهه حق است تا حق به مدار خودش دوباره برگردد و البته این امر زمان طولانی ای می برد. در همان خطبه حضرت فرمودند من مطالبی می دانم، حوادثی در پیش رو است که اگر به شما بگویم، مِثل طناب دلو در چاه، به خودتان می لرزید. نمی دانید چه اتفاقاتی در پیش رویتان هست؛ دیگر وقت تمام شد. خیال می کنید الان من بیایم در میدان، حق دوباره به مدار خودش برمی گردد؟ این طوری نیست. خدای متعال با تدبیر و با امتحان های سنگین، این صف ها را از هم جدا می کند.
سوره مبارکه «آل عمران» در این زمینه، آیات فراوانی دارد. چون بعد از جنگ احد و آن شکست ظاهری سنگینی است که برای جبهه حضرت پیش آمده، پس خیلی ها منفعل شدند. بعضی ها حتی سخن شان این است که «لَو کانَ لَنا مِنَ الأَمرِ شَیءٌ ما قُتِلنا هاهُنا»(آل عمران/۱۵۴) یعنی اگر ما بر حق بودیم نباید این قدر کشته و مجروح بدهیم و سختی ببینیم؛ جبهه حق نباید شکست بخورد. خدای متعال این سوال ها و شبهات آنها را به انحاء مختلف نقل می کند و جواب می دهد و این درگیری و جنگ را توضیح می دهد.
گاهی خدای متعال می فرماید این جنگ سخت و درگیری و این همه فشار برای این است که آنهایی که صادق و در راه اند، از آنهایی که اهل نفاق اند و درویی هستند، صف هایشان جدا بشوند و یک جا نباشند؛ چون نمی شود اینها با هم محشور بشوند؛ زیرا کفار، حشرشان یک حشر دیگری است و با مومنین محشور نمی شوند. در آیات دیگر همین سوره اشاره می کند که: «إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنکُمْ شُهَدَاءَ وَ اللَّـهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ وَ لِیُمَحِّصَ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکَافِرِینَ»(آل عمران/۱۴۱-۱۴۲)
اگر شما مجروح شدید و سختی دیده اید، قوم مقابل شما هم سختی دیدند؛ بنا بر این نیست که در این درگیریِ بین جبهه حق و باطل، جبهه باطل سختی ببیند، جبهه حق هیچ سختی ای نبیند؛ والا امتحانی اتفاق نمی افتد. اگر شما مجروح دادید، آنها هم مجروح دادند. اگر شما سختی دیدید، به همین میزان آنها هم سختی دیدند. خیال نکنید فقط شما لطمه می خورید و آنها راحت اند. این دولت ها را ما دست به دست می کنیم تا آنهایی که مومن حقیقی هستند از غیر مومنین معلوم بشوند؛ در همین درگیری ها است که آنهایی که مقام شهادت و شهود پیدا می کنند و شاهد بر دیگران می توانند بشوند، ظهور پیدا می کنند.
این درگیری ها برای دو هدف است: یکی اینکه مومنین از کفار معلوم بشوند و دوم اینکه تمحیص بشوند. این سختی ها، برای خالص شدن است. خدای متعال، مومنین را در شرایط سختی قرار می دهد؛ در همین شرایط سخت هست که ناخالصی ها از جبهه مومنین دور می شود، به خلوص محض می رسند و رشد می کنند. همین درگیری هایی که در دنیای اسلام با جبهه نفاق و کفر هست چقدر در تربیت انسان ها موثر بوده و چه نیروهای پاک و خالصی تربیت شدند که این تحولات عظیم باورکردنی نیست. این چند سالی که بر برادران عزیز و شیعیان عراق می گذرد، در این امتحان سنگینی که خدا برایشان پیش آورده، انسان به محض ورود تحول را می فهمد. می فهمد اصلا اینها آدم های دیگری شدند، خالص شدند، پاک شدند، ناخالصی هایشان گرفته شده و اخلاق شان، کرامت شان، خیلی تحول پیدا کرده است.
استقامت در راه خدا شرط امداد جبهه حق از جانب خدای متعال
بنابراین خدای متعال، هم جبهه حق و باطل را جدا می کند و هم جبهه حق را تمحیص می کند. داستان از این بالاتر است و در این سوره ادامه پیدا می کند، در آیه ۱۵۲ یک تعبیر لطیفی است که داستانِ امروز ما است حتی لازم نیست بگوییم تطبیق است؛ بلکه اصلا داستانِ امروزِ ما، همین است. این، سنت های مستمر است. می فرماید «وَ لَقَد صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعدَهُ إِذ تَحُسُّونَهُم بِإِذنِهِ حَتَّی إِذا فَشِلتُم وَ تَنازَعتُم فِی الأَمرِ»(آل عمران/۱۵۲)، وقتی درگیر با کفار بودید و استقامت می کردید خدای متعال وعده ای به شما داده بود که وعده های خودش را نقد کرد تا اینکه به سستی گراییدید و با هم نزاع کردید؛ یک عده ای در جبهه حق که با هم بودند، استقامت کرده بودند و در اثر این استقامت، طعم پیروزی را چشیده بودند به دنبال دنیا رفتند و سست شدند و در مسیر راه خدا، استقامت را از دست دادند و با همدیگر درگیر شدند.
این آیات می فرماید: خدای متعال آنچه دوست می داشتید از پیروزی، به شما نشان داد. نشان داد خدا وقتی کمک کند با دست خالی می شود پیش رفت. طعم پیروزی و غلبه و برتری جبهه حق را چشیدید ولی سست شدید. معصیت کردید. خدای متعال ابتدای راه، از انسان، انتظارات ندارد. وقتی پیش می رود، لطف خدا، کرامت خدا، عنایات خدا را می بیند؛ در این مرحله ترک اولی را هم گاهی خدا نمی پذیرد خدای متعال می فرماید فکر می کردید مگر می شود مقابل یک رژیمِ با تمام قدرت ایستاد؛ اما خدای متعال نشان تان داد که با دست خالی هم می شود، نه احتیاج به آن شیوه های مبارزات پیچیده مسلحانه است و نه احتیاج به مبارزاتِ پارلمانتالیستی و حزبی و غیر اینها است و بدون اینها خدای متعال می تواند پیروز بکند و در درگیری با قدرت های بزرگ، خدا نشان داد می شود شاخ آنها را شکست.
امام رضوان الله تعالی علیه که صلوات و رحمت الهی بر ایشان باد می فرمودند «امریکا هیچ غلطی نمی تواند کند» بعضی ها خیال می کنند یعنی امریکا نمی تواند محاصره اقتصادی کند؛ یا نمی تواند فتنه انگیزی بکند، و دشمن را به جان ما بیاندازد یا نمی تواند جنگ های منطقه ای راه بیاندازد. چرا، می تواند. این، مقصود نبود و مگر بنا است دست آنها بسته بشود؟! معنایش این است اگر شما در مسیر حق استقامت کنید، او همه تلاشش را می کند، اما همه چیز به نفع شما تمام می شود. در این ۳۵ سال و حتی همین پانزده سال اخیری که غرب، با تمام قوا به منطقه آمده و می خواسته نقشه منطقه را عوض کند و خاورمیانه جدیدی که طراحی کرده بوده ایجاد کند؛ با نقشه کامل و همه قوا آمد و هیچ چیز از توانش را کم نگذاشت و کمر بست بود و اسمش را هم برخورد تمدن ها گذاشته بود و می خواست ریشه یک تمدن را در مقابل تمدن خودش بکند.
محاصره اقتصادی کرد، حمله نظامی کرد، اطراف ما کمربند امنیتی کشید، جنگ های داخلی دنیای اسلام را برپا کرد و جبهه نفاق را در دنیای اسلام بر علیه جبهه حق فعال کرد و از همه امکانات منطقه ای و جهانی خودش استفاده کرد؛ ولی من سوال می کنم آیا ما در این پانزده سال مقتدرتر شدیم یا امریکا؟ خودشان هم می دانند و قابل پنهان کردن نیست، که ما مقتدر شدیم و امریکا ضعیفتر شد. خودشان هم با صدای بلند، این را می گویند. این است معنای «امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»
اگر انسان پای خدا و پای حرفش ایستاد، استقامت کرد، خدا وعده هایش را نقد می کند. اصلا خدای متعال، معامله نسیه با کسی نمی کند. می فرماید «وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّـهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتَّی إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَعَصَیْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَاکُم مَّا تُحِبُّونَ مِنکُم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَ مِنکُم مَّن یُرِیدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَ لَقَدْ عَفَا عَنکُمْ وَ اللَّـهُ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ»(آل عمران/۱۵۲) تا آنجایی که شما ایستاده بودید دشمن را دور می کردید، مقاومت می کردید؛ وعده خدا، نقد بود؛ اما شما سست شدید، با همدیگر درگیر شدید و بعد از اینکه طعم پیروزی را چشیدید، با هم نزاع کردید و از فرمان خدا تخلف کردید. یک عده تان مسیرتان را عوض کردید و به طرف دنیا برگشتید و اراده شما، به دنیا تعلق گرفت و دنیا را خواستید و دنبال متاع دنیا هستید؛ و یک عده تان آخرت را خواستید و در دنیا برای دنیا کار نمی کنید، چشم تان به آخرت است.
تفاوت رزق کفار با رزق مومنین
آن دنیایی که خدا به کفار داده، همان «وَ لا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ زَهرَةَ الحَیاةِ الدُّنیا وَ رِزقُ رَبِّکَ خَیرٌ وَ أَبقی»(طه/۱۳۱) است که خدا به ما فرموده چشم تان را روی آن ببندید و امتداد نگاه خودتان را به دنبال آن شکوفه های دنیایی که ما برای کفار سبز کردیم، ندوزید. گروه ها مختلف اند؛ و ما به هر کدام، یک چیزی دادیم. جلوه های مختلف دنیا را می بینید، اما امتداد نگاه تان را به این ندوزید؛ اما شما چشم دل و سرتان، هر دو را به آنها دوختید و برنمی دارید. این فتنه و امتحان و کوره آنها است.
شما هم گرفتار می شوید. یک رزق های بهتری، در این عالم هست که اگر چشم تان را به آنجا دوختید، از آن رزقِ بهتر، که رزق نقدِ آخرت، در همین دنیا است، جا می مانید. خدای متعال رزق هایش فقط همان که به کفار داده نیست و اصلاً آنکه به کفار داده رزق مهمی نیست و اگر مهم بود که به کفار نمی داد. کفار اهل عناد و دشمنی با خدا هستند، خدای متعال در این عالم امدادشان می کند و سفره برایشان پهن می کند؛ این چیزی نیست که مومن چشم دلش دنبال آن برود.
در ادامه آیه خدای متعال می فرماید که یک عده تان استقامت کردید، ایستادید ولی پا پس کشیدید و دنیای آنها را می خواهید. مثل قوم موسی که وقتی از دست فرعون نجات پیدا کردند، و به پیروزی رسیدند، دیدند یک عده ای بت می پرستند، به حضرت موسی عرض کردند که خوب بود برای ما هم چنین خدایی قرار می دادی.
ما هم خیال می کنیم ما اهل این حرف ها نیستیم. عیناً همین طور است. منتهی آلهه و بت های آنها چوبی بود. بت های ما به وسعت یک تمدن مادی است. کتاب می نویسند، و چنان مدح از این تمدن می کند؛ که مصداق «مِنکُم مَن یُریدُ الدُّنیا» است، بعد از اینکه خدای متعال پیروزی را به ما نشان داد، اما بعد سست و دو دسته شدیم خدای متعال دوباره می بخشد اما امتحان جدید می کند. و حتی در خود جبهه مومنین هم خدای متعال کاری می کند که درجات جدا می شود، تا آنهایی که ته نگاه شان به دنیا است با آنهایی که انتهای نگاه شان به سوی خدا و آخرت است، از هم جدا می شوند. «ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ المُؤمِنینَ عَلی ما أَنتُم عَلَیهِ حَتَّی یَمیزَ الخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ»(آل عمران/۱۷۹) خدای متعال اینها را رها نمی کند، تا با هم به محشر بیایند. اینها حشرشان یکی نیست. یک عده، به طرف جهنم است و یک عده، به طرف بهشت است. خدای متعال صف ها را از هم جدا می کند.
درگیری مومنین و کفار و تحقق عهد ازلی با خدای متعال
در این آیات ادبیات «تزایل» و «تمییز» و «تمحیص» و «لِیَعلَمَ اللَّهُ» هست و هر کدام، ناظر به یک امری است که از طریق فتنه ها و امتحان های سخت اتفاق می افتد. این امتحان های سخت وقتی پیش می آید، این چند امر معلوم می شود. آنهایی که اراده دنیا و آخرت دارند، و آنهایی که صادق اند و کاذب اند و خبیث و طیب به تعبیر نورانی قرآن از هم جدا می شوند. این اتفاقات با همین ابتلائات و امتحانات سنگین می افتد.
در این آمیختگی و اختلاطی که در دنیا هست، جبهه باطل، تمامیت خواه است؛ یعنی می خواهد همه دستگاه مومنین را تسخیر بکند. شیطان به خدای متعال عرضه می دارد «لَأُغوِیَنَّهُم أَجمَعینَ»(ص/۸۲)؛ یا «لَأُمَنِّیَنَّهُم وَ لَآمُرَنَّهُم»(نساء/۱۱۹)، «لَأَقعُدَنَّ لَهُم»(اعراف/۱۶)؛ یعنی همه را در راه خودم، و پشت سرخودم می آورم و نمی گذارم کسی پشت سر تو بایستد و در راه امیرالمومنین باشد؛ جبهه باطل در همه ادوار همین طور بوده یعنی دنبال این است که تمامیت جبهه حق را تسخیر بکند و تمامیت مُلک را به دست بگیرد. آنها دنبال تسخیرند. دنبال این هستند که از راه های مختلف به اعماق جبهه حق نفوذ بکنند و جبهه حق را مسخّر خودشان بکنند و خدای متعال برای اینکه جلوی تدبیر آنها را بگیرد اقداماتی را انجام می دهد.
حال سوال این است که چرا این اختلاط پیش آمد که جواب آن روشن است: یکی برای اینکه در این آمیختگی است که آن حقایق، آشکار و باطن ها ظاهر بشود. یک عده راست می گویند، یک عده دروغ می گویند. آنهایی که در قولی که به خدا دادند و گفتند «أَ لَستُ بِرَبِّکُم قالُوا بَلی»(اعراف/۱۷۲) راستگو بودند، با آنهایی که در قول شان راستگو نبودند، بذرهایی هستند که باید به فعلیت برسند؛ عهدی که با خدا بستند در این عالم تفصیل پیدا می کند و تفصیل آن عهد، همین درگیری ها است. پس این اختلاط، برای این است که بستر آن عهدها محقق بشود.
ما یک قول هایی به خدا دادیم که آن قولها به این صحنه های امتحان تبدیل می شود. سیدالشهداء یک عهدی با خدا بسته که به عاشورا تبدیل می شود و وقتی تفصیل پیدا می کند، می شود عهد عاشورا؛ و وقتی بیشتر تفصیل پیدا می کند، همه کائنات را فرا می گیرد. پس این در هم آمیخته شدن، برای این است که اگر در فضای جدا از هم باشند، بستری برای اینکه صدق و کذب، و خبیث و طیب معلوم و آشکار بشوند، نیست.
خدای متعال به علم ازلی خودش نمی خواهد اخذ بکند؛ اینکه این قدر در قرآن مکرر آمده «لِیَعلَمَ» این علم، آن علم ازلی نیست؛ زیرا از ازل، خدای متعال می دانست؛ بلکه علمِ فعلی است که باید محقق و واقع بشود و صف حق و باطل از هم جدا بشود و باید آن اسرار درونی، آشکار بشود. خیلی از این صفاتی که الان داریم، در آن موقعی هم که در اصلاب بودیم، این صفات بوده اما این صفات باید بارز و آشکار بشود. تا ما در رحم خلق نشویم و بعد از رحم به عالم دنیا نیاییم، این صفات آشکار نمی شود.
همان صفات است، همان ویژگی ها است فقط بارز می شود و به تدریج، ظهور پیدا می کند و به فعلیت می رسد و بسط وگسترش پیدا می کند و دائم رزق مان وسیعتر می شود. آن موقعی که یک ذره بودیم و به فرموده قرآن «لَم یَکُن شَیئاً مَذکُوراً» بودیم، خیلی از خصوصیات ما، آنجا هم بود. ولی با آمدن به این دنیا به اندازه ای که در این دنیا می توانیم زندگی بکنیم بارز می شویم و رشد می کنیم و واسع می شویم و بعد وارد عالم آخرت می شویم که خیلی با این عالم، به لحاظ وسعت، متفاوت است. این است که یک مومن به فرموده قرآن مُلکش «عَرضُهَا السَّماواتُ وَ الأَرضُ» می باشد.
ممکن است نعمت هایی که در بهشت توصیف می شود، آدم گاهی بگوید اصلا به چه درد می خورد؛ اگر هم آن موقعی که ما ذره بودیم، به ما می گفتند برای شما یک سفره ای پهن می کنند به اندازه این وسعتی که الان ما سر سفره می نشینیم. می گفتیم به چه درد می خورد مثلاً همسرانی دارند که چنین و چنان هستند؛ آدم در آن عالمِ ذره می خندید و می گفت این همسر به چه درد می خورد؟! ولی این ذره رشد می کند و تبدیل می شود به یک انسان، آن وقت ازواجِ متناسب، برایشان خلق می کنند. آن صفاتی که شما برای ملائکه و حور و امثال عالم آخرت می بینید، یعنی همین.
آدم به تدریج، به یک وسعت و فسحتی می رسد. پس اینکه ما آمدیم در دنیا، از این مسیر عبور می کنیم، برای این است که آن ظرفیت هایی که در ما بوده، باید به فعلیت برسد. و فعلیت رسیدنش هم، با امتحان و با خواست ما و دو طرفه است چنانچه خدا در قرآن میـفرماید «مَن کانَ یُریدُ حَرثَ الآخِرَةِ نَزِد لَهُ فی حَرثِهِ وَ مَن کانَ یُریدُ حَرثَ الدُّنیا نُؤتِهِ مِنها»(شوری/۲۰) بنابراین ما باید اراده ما به فعلیت برسد؛ متناسب با فعلیت اراده ما ـ که بسیار گسترده است، عالم ما شکل می گیرد. این مسیر ما که آمیخته شده، برای این جهت است ولی این آمیختگی هم اگر بخواهد تا آخر بماند معنایش این است که عالم امتحان و فتنه تا همیشه بماند؛ اما این آمیختگی هم همیشگی نیست و از یک مرزی که می گذرند، خلوص حاصل می شود و صف ها جدا می شود که دیگر نیاز به امتحان و فتنه جدیدی نیست و ضرورتی ندارد که وقتی آشکار و بارز شد باقی بماند. السلام علیک یا اباعبدالله...
پی نوشت ها:
(۱) کامل الزیارات، النص، ص: ۲۰۳
(۲) علل الشرائع، ج۲، ص: ۶۰۸ - تفسیر الصافی، ج۲، ص: ۳۰۲
منبع:مهر