۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۴ : ۱۶
علی اصغری از امدادگران جمعیت هلال احمر در زمان جنگ، متولد سال 1342 در تهران است که بعد از خدمات انسان دوستانه در این جمعیت، بازنشسته شده و در حال حاضر در بخش آموزشهای این جمعیت، مشغول به فعالیت است. او سال 1360 برایدفاع از کشور، در کلاسهای امدادگری جمعیت هلال احمر شرکت کرده و بعد از طی آموزشهای تئوری و بیمارستانی، با شروع عملیات فتح المبین در سال 61، به عنوان امدادگر به جبهه اعزام میشود و تا پایان جنگ در عملیاتهای مختلفی امدادگری میکند و خود نیز در این راه جانباز شیمیایی میشود. او در گفتگویی از بخشهای مختلف امدادی در جمعیت هلال احمر میکوید و به روایت مداوای اسرای عراقی میپردازد. روایت او در ادامه میآید:
ستاد امداد جبهه
«ستاد امداد جبهه» جمعیت هلال احمر از همان روزهای ابتدای جنگ در جمعیت هلال احمر آبادان افتتاح شد و «کریم سلحشور» از اهالی آبادان و از نیروهای سپاه و هلال احمر، اولین مسئولان امداد جبهه بود که به همت دوستان دیگرش، این ستاد را تاسیس کرده و شروع به جذب نیروهای امدادی از بین مردم کرد. او چندی پیش عهده دار یکی از معاونتهای وزارت نفت بود. بعد از او دکتر «حسن فیروزآبادی» رئیس جمعیت هلال احمر و امداد جبهه کل کشور شد که در تهران و سراسر کشور این ستاد، راه اندازی شد. یکی از بخشهای امداد جبهه، بحث درمان بود. در ستاد امداد جبهه، افراد مختلفی مثل پزشک، پرستار، تکنسینهای امدادگر، راننده آمبولانس و نیروهای مردمی دیگر هم ثبت نام میکردند که به جبهه اعزام شوند. وزارت بهداری که بعدها به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تغییر نام داد نیز در آن زمان واحد اعزام نیرو داشت که کم کم این ستادها با هم ترکیب و مجموعه ای به نام «ستاد امداد و درمان جبهههای جنگ» تشکیل شد که ارگانها و سازمانهای مختلفی همچون ارتش، وزارت بهداری، جمعیت هلال احمر و سپاه در آن حضور داشتند و با هماهنگی همدیگر، تصمیمات درمان و امداد جبهه را انجام میدادند.
نیروهای تخلیه چی
نیروهای تخلیه چی کسانی بودند که در جمعیت هلال احمر، آموزشهایی راجع به نحوه انتقال مجروح را میدیدند که چگونه مجروح را با برانکارد یا نفر، منتقل کنند. مسئولیت آنها این بود که زمان عملیات بعد از انجام کمک های اولیه روی مجروح توسط امدادگر، آنها او را به پشت خاکریز و سنگر بهداری می بردند.
استرداد اسرا
کمیسیونی به نام حمایت از اسرا و مفقودین وجود داشت که جمعیت هلال احمر، سازمانهای امنیتی، اطلاعاتی و نظامی عضو آن بودند. بر اساس ضوابط ذاتی مجموعه خانواده صلیب سرخ و هلال احمر، مسئولیت استرداد و مکاتبات نامهای اسرا، فرستادن برخی تجهیزات و امکاناتی که اسرای در بند رژِم بعث احتیاج داشته و آنها در اختیار آنها قرار نمیدادند را، داشت. به عنوان مثال هنگام بازدید صلیب سرخ از اسرا، متوجه میشدند که اسیری نیاز به عینک دارد، نسخه را به واحد اسرای جمعیت هلال احمر فرستاده، تهیه و توسط همان صلیب سرخ فرستاده میشد. یا اگر اسیری کتابی میخواست که مورد تایید نیروهای عراقی بود یا بیماری که داروی او آنجا نبود را، صلیب سرخ فهرست میکرد و جمعیت، آنها را تهیه کرده و میفرستاد.
اصغری مدتی به عنوان نماینده هلال احمر در این کمیسیون و درگیر درمان اسرای ایرانی بوده است. او میگوید: «در مقطعی از جنگ، تبادل اسرای بیمار و مجروح انجام میشد. به عنوان مثال اسرای عراقی مجروح یا بیمار که در کشور ما بودند را بعد از این که به درجه ثبات از بیماری میرساندیم. اگر توانایی انجام کارهای خود به تنهایی در اردوگاه را نداشته و علاقه مند بازگشت به کشورش بود را آزاد میکردیم. به این ترتیب بود که بعد از ثبت اسامی، ما آنها را داوطلبانه و به مناسبتهای مختلف، به صلیب سرخ معرفی میکردیم و صلیب سرخ هماهنگیهای لازم را انجام میداد و با هواپیمایی که در اجاره صلیب سرخ بود، آنها را به ترکیه برده و به نماینده کشور عراق تحویل میدادند. از آنجا به کشور خود منتقل میشد.
اسرای عراقی بیمار را داوطلبانه آزاد میکردیم
عراق هم این کار را انجام میداد، ولی به ازای چندین نوبت آزاد کردن اسرای عراقی که در هر مرحله صد یا دویست نفر آزاد میشد، آنها در یک نوبت 20 یا 30 نفر از اسرای بیمار ما را آزاد میکردند. در سال 61، من به نمایندگی از جمعیت، جزء سر تیم امدادگرهای هلال احمر بودم که به ترکیه رفتیم تا اسرای بیمار خود را تحویل بگیریم. اسرا را با هواپیمای سوئیسی که آرم صلیب سرخ داشت، از عراق به شهر آنکارا در ترکیه منتقل کردند. بعد از کارهای اولیه تحویل اسرا، پرونده بیماری آنها تحویل یکی از مسئولین شد. ما به همراه خود دارو و وسایل مورد نیاز را میبردیم، چون بسیاری از اسرا طول درمان داشته و بعضی از آنها دارو به همراه نداشتند. اگر داروی مورد نظر را نداشتیم، از طریق صلیب سرخ از همان کشور ترکیه تهیه و در اختیار اسرا قرار میدادیم. قبل از سوار شدن به هواپیما درباره داروهایی که باید سر ساعت مصرف میکردند، سوال کرده و طبق پرونده پزشکی به آنها دارو میدادیم. بعد از صرف نهار، به همراه اسرا سوار هواپیما شدیم و در آنجا از آنها پذیرایی شد و برخی از اسرا که دیگر به نام آزاده بودند، با مسئولین صحبتهای خود را در میان گذاشتند. به محض این که به تهران رسیدیم، آیین خاص استقبال از آزادهها انجام شد و آنها میگفتند که ما فکر نمیکردیم همچین تجلیلی از ما بشود و اصلا کسی به استقبال ما بیاید، چون رسانههای عراقی تبلیغات سوئی داشته و منفی بافی میکردند.