۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۷ : ۰۶
در نماز مستحبی قیام شرط صحت نیست اما در نماز واجب باید
ایستاد مگر اینکه عذری وجود داشته باشد. در نمازهای مستحبی افراد میتوانند نشسته
نماز بخوانند ولو عذری نداشته باشند، علاوه بر این خواندن سوره شرط نیست بلکه میتواند
تنها به خواندن سوره مبارکه «حمد» اکتفا کنند.
تکبیر، سوره حمد، اشاره به سجده و اشاره به رکوع. پس
نماز نافله مستحبی را در حال راه رفتن هم میتوان خواند.
قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا
یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَلَا تَحْوِیلًا * أُولَئِکَ الَّذِینَ
یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ
وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُورًا؛
بگو کسانى را که به جاى او [معبود خود] پنداشتید بخوانید [آنها] نه اختیارى دارند که از شما دفع زیان کنند و نه [آنکه بلایى را از شما]
بگردانند، آن کسانى را که ایشان مىخوانند [خود] به سوى پروردگارشان تقرب مى جویند
[تا بدانند] کدام یک از آنها [به او] نزدیکترند و به رحمت وى امیدوارند و از عذابش
مىترسند چرا که عذاب پروردگارت همواره در خور پرهیز است». (اسراء/ 56 و 57)
این آیات درباره اثبات توحید و ابطال شرک است. میدانیم
دعوت انبیاء الهی بر محور سه اصل اساسی میچرخید. اصل توحید و مبدأ شناسی، دوم
معاد و پایان شناسی و سوم اصل صراط مستقیم شناسی.
انبیاء میخواهند به بشر بفهمانند که از کجا مبداء گرفتهای،
از کجا حرکت کردهای و در کجا مسیر به پایان میرسد و دیگر اینکه راهی که شما را
به طور مستقیم به مقصد برساند، کدام است. اینها اصول اساسی دعوت انبیاء (ع) است.
اصل اساسی توحید و معاد است، نبوت و امامت مکمل آنهاست،
اخلاق و احکام نیز صراط مستقیم را نشان میدهند.
«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ
أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ
فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا، بگو
من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مىشود که خداى شما خدایى یگانه است پس
هر کس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش
پروردگارش شریک نسازد». (کهف/ 110)
در این آیه متذکر میشود که آنچه پیامبر(ص) ما را به آن
دعوت میکند درباره 3 مطلب است؛ اینکه خداوند مبدأ شما است و پایان کارتان هم
دیدار خداست. اصل اول توحید، دومی معاد و سومی صراط مستقیم است. انسان بدان که تو
حرکت کردهای و عاقبت به دیدار خداوند میرسی. ما در نماز که سوره مبارکه «حمد» را
میخوانیم سه مرحله را به نوعی بیان میکنیم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ- الْحَمْدُ
لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ* الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» تا اینجا مربوط به مبدأ
است. شما خداوند را با صفات جلال و جمالش میشناسید. «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ *
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» روز قیامت یعنی کار شما، «اهْدِنَا
الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» بندگی کردن در پیشگاه خداوند یعنی همان صراط مستقیم.
در حدیثی داریم: مشمول رحمت الهی آن انسانی است که
بیندیشد از کجا آمده، به کجا میرود و از چه راهی حرکت میکند. از کجا آمدیم،
وظیفه چیست و مقصد کجاست؛ اینها بسیار مهم است.
فصل ممیز انسان و حیوانات، فکر است. اندیشهات انسانیت توست. باید دید فکر کجا مصرف میشود. اگر انسان فکر را در
مسیر تکمیل خوراک، پوشاک و مسکن به کار برد جنایت و خیانت شده است. یعنی نیروی
انسانی را در راه تکمیل و تأمین زندگی حیوانی مصرف کرده و انسان را در خدمت حیوان
قرار داده است. وقتی گفت «فکر میکنم، میفهمم» یعنی انسان است.
فکر را امام علی(ع) و معاویه داشتند. معاویه خونها ریخت
تا به حکومت رسید. امام علی(ع) میفرمایند: «به خدا قسم اگر هر اقلیم را به من دهند
و بگویند پر کاهی از دهان مورچه بگیر به خدا نمیکنم». ابن عباس میگوید در جنگ
جمل همراه امام رفته بودیم لشکر توقف کرد. من به خیمه امام علی (ع) رفتم دیدم امام
در حال وصله کردن کفشی است. گفتم ارزش ندارد این کار را کنید که امام فرمودند: به
خدا قسم این لنگه کفش برایم ارزشمندتر است از حکومت بر شما. من اگر حکومت کردم
برای این است که حقی را زنده کنم، باطلی را بمیرانم.
اولین قدمی که انسان باید بردارد خودشناسی است. تا زمانی
خود را نشناسیم خدا را نخواهیم شناخت.
کافر که خدا را قبول ندارد، حمد خدا را میطلبد. ای
انسان تو مادامی که خود را با پوچیها پیوند زدی همیشه توخالی خواهی بود. هرگز
حاصل جمع صد هزار گدا یک ثروتمند نمیشود.
کافی نقل میکند در برخی کتابهای آسمانی پیشین از امام
صادق که فرمودند: ای بشر، آدم با من باش؛ فارغ کن خود را برای بندگی من. به سمت من
بیا و مطمئن باش جانت را از غنا و بینیازی پر میکنم و همه درهای فقر را بر رویت
میبندم.
بسیاری افراد پولدارند اما قلباً گدا هستند. انسان وقتی
عشق به عالی را از دست داد به دانی تعلق میگیرد. دل آدم از خدا خالی شود شیطان
خیمه میزند و هوای نفس حاکم میشود و خداوند به کیفر این گناه دل افراد را کور و
کر میکند.
روزی پیامبر (ص)، ابوذر و اصحاب از گذرگاه میگذشتند،
بچهای بود که وقتی پیامبر (ص) را دید لبخندی
زد و با چهره باز به ایشان سلام کرد. پیامبر (ص) فرمودند: مرا دوست داری؟ گفت: شما را خیلی دوست دارم. پیامبر (ص) فرمودند:
مثل دو چشمانت دوست داری؟ گفت: بیشتر. فرمود: قدر مادر،
پدر و خودت دوست داری؟ گفت: بیشتر. فرمود: مثل خدا مرا دوست داری؟ کودک قدری تأمل
کرد و گفت: خدا خدا خدا، خدا را بیشتر دوست دارم محبتی که به خدا دارم به شما هم دارم.
شما را برای خدا دوست دارم. پیامبر (ص) به اصحابش فرمودند: مثل این بچه باشید مرا
به خاطر خدا بخواهید.
امیدوارم زیر سایه قرآن، عترت، نورانیت تا نمردهایم در
جان ما پیدا شود. خدا به ما قرآن و عترت(ع) داده است ثروت بزرگی است. انشاالله دم
مردن مولای ما امیرالمومنین(ع) به فریادمان برساند.
منبع:فارس