۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۸ : ۱۱
خداوند متعال میفرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ الله وَالله رَؤوفٌ بِالْعِبَادِ». صدق الله العظیم.
حضرت علی علیه السلام می فرماید: «اُعْزُبى عَنّى، فَوَ اللّهِ لااَذِلُّ لَک فَتَسْتَذِلِّینى، وَ لا اَسْلَسُ لَک فَتَقُودینى وَ ایمُ اللّهِ یمیناً اَسْتَثْنى فیها بِمَشیئَةِ اللّهِ، لاََرُوضَنَّ نَفْسى رِیاضَةً تَهِشُّ مَعَها اِلَى الْقُرْصِ اِذا قَدَرَتْ عَلَیهِ مَطْعُوماً، وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً، وَ لاََدَعَنَّ مُقْلَتى کعَینِ ماء نَضَبَ مَعینُها مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعُها. اَتَمْتَلِئُ السّائِمَةُ مِنْ رَعْیها فَتَبْرُک وَ تَشْبَعُ الرَّبیضَةُ مِنْ عُشْبِها فَتَرْبِضَ، وَ یأْکلُ عَلِىٌّ مِنْ زادِهِ فَیهْجَعَ؟! قَرَّتْ اِذاً عَینُهُ اِذَا اقْتَدى بَعْدَ السِّنینَ الْمُتَطاوِلَةِ بِالْبَهیمَةِ الْهامِلَةِ، وَ السّائِمَةِ الْمَرْعِیةِ؛ از من دور شو، به خدا قسم رام تو نشوم تا مرا به خوارى نشانى و عنان به دستت نگذارم تا هر کجا خواهى ببرى. قسم به خداوند! قسمى که فقط اراده حق را از آن استثنا میکنم، آنچنان نفس خویش را به ریاضت وادارم که به یک قرص نان زمانى که براى خوردن یابد شاد شود و به جاى خورش به نمک قناعت کند و کاسه چشمم را در گریههای شب و روز قرار دهم تا چون چشمهای که آبش فرو رفته اشکى در آن نماند. آیا به همان گونه که حیوان چرنده شکمش را با چریدن پر کند و بخوابد و رمه گوسپند که از علف سیر میشود و به جانب خوابگاهش میرود، على هم از توشه خود بخورد و بخوابد؟! چشمش روشن که پس از سالیانى دراز به چهارپایانِ رها شده و گوسفندان چرنده اقتدا کند!»
زهد از دیدگاه امام علی (ع)
با این کلمات، امام علی (ع) از روش زندگی خود سخن میگوید. امامی که سیزدهم رجب الحرام سالروز ولادتشان بود. علی (ع) همان گونه زیست که مد نظر پیامبر خدا بود و فرموده بود: «زاهدترین شما علی است.» این چه زهدی است که باعث میشود علی (ع) از دنیا و خوشیهای آن رویگردان شود؟ البته این آن چیزی نیست که مورد نظر امام علی (ع) باشد؛ چون با فرمایش الهی منافات دارد: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیبَاتِ مَا أَحَلَّ الله لَکمْ». پیامبر خدا نیز فرموده است: «در اسلام رهبانیت وجود ندارد.» به همین دلیل وقتی به ایشان خبر رسید که برخی از اصحاب از دنیا رویگردان شده و راه انزوا را در پیش گرفتهاند، این کارشان را مورد نکوهش قرار داد و به آنان فرمود: من که پیامبر شما هستم چنین نمیکنم. پیامبر اعلام داشت که اسلام دین زندگی و جامعه است و رهبانیت در آن جایی ندارد.
علی (ع) نیز با عین این مسئله روبرو شد. مردی نزد آن حضرت آمد و از برادر خود شکایت کرد که عبائی پوشیده و از دنیا دست کشیده است. علی (ع) او را خواست و به او فرمود: «یا عُدَی نَفْسِهِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِک الْخَبِیثُ أمَا رَحِمْتَ أَهْلَک وَ وَلَدَک أَ تَرَى اللَّهَ أَحَلَّ لَک الطَّیبَاتِ وَ هُوَ یکرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِک؛ اى دشمنک جان خویش! شیطان پلید تو را به بیراهه کشیده، آیا به زن و فرزند خود رحم نکردى؟ گمان مىکنى خداوند چیزهاى پاکیزه را بر تو حلال کرده، آنگاه از اینکه از آنها بهرهمند شوى، ناراضى است؟ تو نزد خداوند بىمقدارتر از آنى که با تو این گونه رفتار نماید.»
علی (ع) زهد را این چنین ترسیم مینماید. میفرماید: «لیس الزّهد أن لا تملک شیئاً، ولکنَّ الزّهد ألا یملکک شیء؛ زهد این نیست که چیزی نداشته باشی. بلکه زهد این است که چیزی تو را به ملک خود درنیاورد.» شاید انسانی زاهد باشد، اما ثروت قارون و قدرت هارون الرشید را هم داشته باشد. البته به شرطی که از راه حلال به دست آمده باشد. انسان زاهد وقتی به چنین ثروت و قدرتی میرسد، آن را به انحصار خود درنمیآورد و بنده آن نمیشود. از این رو هیچ تغییری در او ایجاد نمیشود. او متواضع باقی میماند و میکوشد که به وظایف خود عمل کند. پیوسته به مسجد میآید و این آمادگی را دارد که در راستای کرامت، عزت و آزادی خود و کسب رضایت و بهشت الهی و در راه ارزشهای مهمتر، از همه ثروتش بگذرد و از آن دست بردارد. ارزشهایی همچون بخشندگی، ایثار و همدردی و همنوایی با دردها و رنجهای مردم که خداوند مردم را به آنها فرامیخواند تا به جهت التزام به اصول و مبانی، از داشتههای خود بگذرد.
پیشوای زاهد
علی (ع) در تمام زندگی خود این ارزش را حفظ کرد. وقتی فقیر بود نیز زاهد بود و غذای خود را به مسکین، یتیم و فقیر داد. به همین دلیل خداوند درباره او، زهرا (س) و فرزندانش این آیه را نازل کرد: «وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکیناً وَیتِیماً وَأَسِیراً * إِنَّمَا نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ الله لَا نُرِیدُ مِنْکمْ جَزَاءً وَلَا شُکوراً».
وقتی دنیا به او رو کرد، نیز زاهد بود. به دنیا نهیب زد: «إِلَیک عَنِّی یا دُنْیا، فَحَبْلُک عَلَى غَارِبِک، قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِک، وأَفْلَتُّ مِنْ حَبَائِلِک، واجْتَنَبْتُ الذَّهَابَ فِی مَدَاحِضِک... اعْزُبِی عَنِّی، فَوَالله لَا أَذِلُّ لَک فَتَسْتَذِلِّینِی، ولَا أَسْلَسُ لَک فَتَقُودِینِی؛ ای دنیا، از من دور شو، افسارت را برگردند افکندم. تو را رها کردم. من از چنگال تو رهایی یافته و از دامهای تو رستهام و از لغزشگاههایت دوری گزیدهام... از من دور شو، به خدا سوگند من رام تو نخواهم شد تا مرا خوار سازی و زمام اختیارم را به دست نخواهم سپرد که به هر کجا خواهی ببری.»
معاویه از ضرار که از یاران امام علی (ع) بود، خواست که آن حضرت را توصیف کند. ضرار چنین گفت: «ای معاویه! به خداوند سوگند که شهادت میدهم در بعضی موارد او دیدهام، در حالی که شب پردهاش را پایین آورده بود و ستارگان رو به کاهش گذاشته بودند، ریش خود را در دست گرفته بود، همچون شخص سالم شتابزده و بیقرار بود، ولی غمگین و گریان میگفت: ای دنیا، دیگری را فریب بده! خود را به سوی من عرضه کردهای یا شوق و علاقه به من دارد؟ بعید است، بعید است. من تو را سهطلاقه کردهام که بازگشتی در آن نیست؛ چون عمر تو کوتاه است و کمارزش هستی و خطرت بسیار. آه از کمی توشه و دوری سفر و وحشتناکی راه.»
او میفرمود: «وَلَوْ شِئْتُ لاَهْتَدَیتُ الطَّرِیقَ، إِلَى مُصَفَّى هذَا الْعَسَلِ، وَلُبَابِ هذَا الْقَمْحِ، وَنَسَائِجِ هذَا الْقَزِّ وَلکنْ هَیهَاتَ أَنْ یغْلِبَنِی هَوَای؛ اگر میخواستم، میتوانستم به شهد ناب عسل و مغز گندم و بافته ابریشم دست یابم و از آن بهره گیرم. ولی هیهات! چگونه ممکن است من اسیر هوس و تسلیم حرص نفس شوم.» امام علی (ع) به خود این چنین ریاضت میدهد و میفرماید: «لاَََرُوضَنَّ نَفْسِی رِیاضَةً تَهشُّ مَعَها إِلَى الْقُرْصِ إِذَا قَدَرتْ عَلَیهِ مَطْعُوماً وَتَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً؛ آن چنان نفس خویش را به ریاضت وادارم که به یک قرص نان، هر گاه به آن دست یابم، کاملاً متمایل شود و به نمک، به جاى خورش قناعت نماید.»
او نمیگذارد که دنیا او را به هر جایی خواست ببرد، بلکه تصمیم گرفته است که عکس آن رفتار کند و اگر در جایی با ارزشهای او تضاد داشت، او دنیا را به هر جایی خواست بکشاند. حتی اگر برای او زحمتهای بسیاری در پی داشته باشد. از این رو به کسانی که نزدش آمدند و از او خواستند برای تحکیم پایههای حکومت خود، به قیمت ستم کردن به مردم، به کسانی که شایستگی نداشتند ثروت و مقام بدهد، فرمود: «أَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْماً لَوْ کانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیتُ بَینَهُمْ فَکیفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ؛ آیا به من امر مىکنید تا با ستم کردن در حق کسانى که بر آنان حکومت دارم، پیروزى بجویم؟ به خدا سوگند تا شب و روز مىآید و مىرود و ستاره به دنبال ستاره حرکت مىکند دست به چنین کارى نمىزنم. اگر مال از خود من بود همه را در پرداخت کردن برابر مىداشتم تا چه رسد به اینکه مال، مال خداست.»
وقتی برادرش عقیل نابینا نزدش آمد و از خواست بیشتر از سهمش از بیت المال به او چیزی بدهد، علی (ع) روی احساسات و عواطف خود پا گذاشت و قبول نکرد که از اصل برابری میان مردم دست بردارد؛ اما وقتی عقیل اصرار کرد، برای این که نتیجه عملش را به او نشان دهد، آهن گداخته را به او نزدیک کرد. عقیل برآشفت و فریاد زد. امام علی به او فرمود: «ثکلَتْک اَلثَّوَاکلُ یا عَقِیلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِیدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِی إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ؛ مادران داغدار بر تو بگریند اى عقیل، آیا تو در برابر آهن پارهاى که انسانى آن را به شوخى و بازى برافروخته ناله مىزنى، ولى مرا به جانب آتشى که خداوند قهّار به جهت خشم خود افروخته مىکشانى؟»
به همین دلیل به فردی که تحت عنوان هدیه، برای او رشوه آورده بود، فرمود: «أَتَیتَنِی لِتَخْدَعَنِی أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکهَا عَلَى أَنْ أَعْصِی اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْیاکمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا؛ آمدهاى از راه دین خدا فریبم دهى یا دستگاه فکر و اندیشهات به هم خورده، یا دیوانهاى و یا بیهوده گویى. به خدا قسم اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانهای آنهاست به من بدهند تا خداوند را با ربودن پوست جوى از دهان مورچهاى معصیت کنم به چنین کارى دست نمىزنم و بىشک دنیاى شما نزد من از برگى که در دهان ملخى است و آن را مىجود خوارتر است.»
سپس فرمود: «وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِیتَ عَلَى حَسَک السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَی مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیءٍ مِنَ الْحُطَامِ وَ کیفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ یطُولُ فِی الثَّرَى حُلُولُهَا؛ به خدا قسم اگر شب را به بیدارى به روى خار سعدان به روز آرم و با قرار داشتن غُلها و بندها به بدنم روى زمین کشیده شوم، پیش من محبوبتر است از اینکه خدا و رسولش را در قیامت ملاقات کنم، در حالى که به بعضى از مردم ستم نموده و چیزى از مال بىارزش دنیا غصب کرده باشم. چگونه به کسى ستم کنم براى وجودى که به سرعت به سوى کهنگى و پوسیدگى پیش مىرود و اقامتش در زیر توده خاک طولانى مىشود.»
دایره زهد از دیدگاه امام علی (ع)
زهد امام علی (ع) به این اندازه محدود نمیشود، بلکه همه روابط او را در برمیگیرد. وقتی نمیتوانست مشکلات نیازمندان پیرامون خود را حل کند، با آنان همدردی و همنوایی میکرد. از این رو میفرمود: «أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا أُشَارِکهُمْ فِی مَکارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَکونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیشِ؛ آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین خوانند؟ و در تلخیهای روزگار با مردم شریک نباشم؟ و در سختیهای زندگی الگوی آنان نگردم؟»
سپس فرمود: «وَحَسْبُک دَاءً أَنْ تَبِیتَ بِبِطْنَة وَحَوْلَک أَکبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِـدِّ»
یعنی: تو را این درد بس که شب با شکم سیر بخوابى و در اطراف تو گرسنگانى باشند در آرزوى پوست بزغالهای هستند.
و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ کیلَا یتَبَیغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ؛ خداوند بر پیشوایان عادل واجب فرموده که خود را با مردم تهیدست برابر قرار دهند تا تهیدستى بر فقیر سنگینى نکند و او را از پاى درنیاورد.»
رابطه زهد و دنیا
عزیزان! امام علی (ع) دشمن دنیا نبود. وقتی دنیا در خط طاعت و رضایت الهی باشد، علی (ع) دنیا را دوست دارد، ولی اگر علیه اولیای الهی باشد، آن را سخت میگیرد.
از این رو در نکوهش دنیا فرمود: «إِنَّ الدُّنْیا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِیةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا؛ دنیا، جایگاه صدق و راستی است برای آنکس که با آن به راستی رفتار کند و خانه تندرستی است برای آن کس که از آن چیزی بفهمد و سرای بینیازی است برای آن کس که از آن، توشه برگیرد.»
علی (ع) حقیقت دنیا را میدانست. حقیقت دنیا این است که دنیا فانی است و بقایی ندارد. از این رو فرمود: «وما لعلی ولذّة تفنى، ونعیم لا یبقى؛ علی را با لذتهای فانی و نعمتهای ناپایدار چه کار؟!» دنیا در نظر امام علی (ع) ارزشی ذاتی ندارد. بلکه ارزش دنیا به این است که حقی را بپا دارد یا باطلی را دفع کند. عموزادهاش ابن عباس، او را دید که کفش خود را وصله میزند. امام علی (ع) به او فرمود: «أترى هذه النعل؛ آنها أفضل إلی من إمرتکم هذه، إلا أن أُقیم حقّاً أو أدفع باطلاً؛ این لنگه کفش را میبینی؟ این لنگه کفش در نظر من از حکمرانی بر شما بهتر است، مگر این که حقی را به پا دارم یا باطلی را دفع نمایم.»
از این رو فرمود: «لَوْلاَ حُضُورُ الْحَاضِرِ وَقِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ، وَمَا أَخَذَ اللهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلاَّ یقَارُّوا عَلَى کظَّةِ ظَالِمٍ وَلاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَیتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا، وَلَسَقَیتُ آخِرَهَا بِکأْسِ أَوَّلِهَا، وَلَأَلْفَیتُمْ دُنْیاکمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ؛ اگر اجتماع مردم به دور من و نیاز آنان به رهبرى نبود و اگر به خاطر اعلام یارى مردم، حجّت بر من تمام نمىشد و اگر خداوند از علما پیمان نگرفته بود که بر پُرخورى ستمگر و گرسنگى ستمدیده آرام نگیرند، من ریسمان و افسار حکومت را بر کوهان آن مىانداختم و با همان ظرفى که درخت خلافت را اولین بار آب دادم (و در خانه نشستم) اکنون هم آب مىدادم و خود به خوبى درک مىکردید که این دنیاى شما با مال و مقام و حکومتش نزد من بیاعتبارتر از آبى است که به هنگام عطسه کردن از بینى بزغاله بیرون مىآید.»
سیاست علوی
عزیزان! علی (ع) به خوبی میدانست چگونه مردم را مهار کند و میتوانست به آنجایی که دیگران رسیدند، برسد و دلها را مجذوب خود نماید. ولی علی (ع) این کارها را نکرد. نه به این خاطر که سیاست نمیدانست. خود فرموده بود: «وَاللّهِ ما مُعاوِیَةُ بِاَدْهی مِنّی، وَلکنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ، وَ لَوْ لا کراهِیَةُ الْغَدْرِ لَکنْتُ مِنْ اَدْهَی النّاسِ؛ به خدا قسم معاویه زیرکتر از من نیست، ولى او خیانت مىورزد و گناه مىکند و اگر غدر و مکر نکوهیده نبود من از زیرکترین مردمان بودم.»
فرمود: «قَدْ یرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُوَجْهَ الْحِیلَةِ وَدُونَهَا مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللهِ وَنَهْیهِ، فَیدَعُهَا رَأْی عَینٍ بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَیهَا، وَینْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لاَ حَرِیجَةَ لَهُ فِی الدِّینِ؛ گاه بود که مرد آزموده و دانا از چاره کار آگاه است، امّا فرمان خدا وى را مانع راه است. پس دانسته و توانا بر کار، چاره را واگذارد تا آن که پرواى دین ندارد، فرصت شمارد و سود آن را بردارد.»
علی (ع) اطلاع کاملی از اوضاع داشت. ولی قدرت طلب نبود. از این رو مانند سیاسیون نیرنگ را با نیرنگ پاسخ نمیداد. به همین دلیل از همه درد و رنج کشید. بیشترین درد و رنج او از ناحیه ناکثین، قاسطین و مارقین بود. همانهایی که از منطق زاهدانه و عادلانه امام علی (ع) ناراضی بودند. به همین جهت فرمود: «والله لئن ولیها علی، لحملکم على المحجّة البیضاء؛ به خدا قسم اگر این مسئولیت را به عهده من بگذارید، شما را به راه راست هدایت خواهم کرد.»
میفرمود: «لیس أمری وأمرکم واحداً، إنّما أریدکم لله، وأنتم تریدوننی لأنفسکم؛ کار من و شما یکی نیست. من شما را برای خدا میخواهم و شما مرا برای خودتان میخواهید.»
در این زمانه به کسانی نیاز داریم که راه پاکی، خلوص، شفافیت و راستی علی (ع) را در پیش بگیرد. هر قانون و برنامهای که از ارزشهای معنوی و اخلاقی تهی باشد، چیزی جز جوهری بر کاغذ، آرزویی در دلهای بنیانگذاران و اندیشههایی در ذهن فلاسفه و دانشمندان نخواهد بود. اصلاحات وقتی صورت میپذیرد که اندیشههای پاک و اهداف مقدس را با دستانی پاک و جانهایی که به شهوات دنیوی بیتوجهاند و جز بر اساس معیارهای حق و مصالح عمومی حرکت نمیکنند، تجسم ببخشیم.
اگر بهترین قوانین، برترین تشریفات و بهترین برنامهها و روشها را به دست کسانی دهیم که تابع شهوات و خودخواهیهای خود هستند، فقط خود را میبینند و خدا را مد نظر ندارند، این قوانین و برنامهها مخدوش و منحرف خواهند شد و تأثیری نخواهند داشت.
مشکل ما نبود اندیشه و برنامهریزی نیست. ما همه اینها را داریم. ولی مشکل ما این است که به خاطر نداشتن دلها و دستهای پاک و انسانهایی که با حق خو گرفته باشند و باطل نگرانشان کنند، اسیر ثروت و مقام شدهایم.
راه علی (ع)
در شرایطی که به تازگی سالروز ولادت امام علی (ع) را پشت سر گذاشتیم، بیایید با فروختن جان و هستی خود به خداوند، محبت عمیق خود را به آن حضرت مورد تأکید قرار دهیم. نباید جان و هستی خود را به دیگران بفروشیم. بدون این که توجه کنیم، آن دیگری چه کسی است؛ یعنی خداوند ما را در جایی ببیند که دوست دارد و میخواهد. خداوند ما در رفتار، عمل و موضعگیری جزو دوستداران آن حضرت قرار دهد که پاسخگوی دعاهاست.
این مناسبت، ما را به محضر امامی میبرد که یادآوری فضایل بیشمار او برای ما کافی نیست. کافی است گفتار زمخشری در امام علی (ع) را یادآوری کنیم. از او درباره فضائل آن حضرت پرسیدند. گفت: «ما أقول فی رجل أخفى محبّوه فضائله خوفاً، وأخفى مبغضوه فضائله حسداً، فشاع من بین ذین ما ملأ الخافقین؛ من چه بگویم درباره مردی که فضایل او را دوستانش از روی ترس و بیم پنهان داشتند و دشمنانش از راه کینهجویی و حسد انکار کردند و در این میان آن قدر فضیلتهای وی انتشار یافت که شرق و غرب را فراگرفت.»
امام علی (ع) از ما میخواهد در رفتار خود از او پیروی کنیم و به او اقتدا نماییم. با کردار خود دوستدار و موالی او باشیم. باید زینت او باشیم و مایه سرافکندگی او نباشیم. چون علی (ع) در تمام زندگی خود به دنبال افرادی که برای او کف بزنند و برای او تعظیم و تجلیل کنند نبود. اگر چنین بود، میتوانست بسیاری را دور خود جمع کند و این همه درد و رنج نکشد تا جایی که فرمود: «ما ترک لی الحقّ من صاحب؛ حق برایم دوستی باقی نگذاشت.» او به دنبال کسانی بود دین او را یاری کنند. همان دینی که تمام زندگی خود را برای آن گذاشت تا پایههای آن را تثبیت کند. دینی که برای آن جهاد کرد، صبر پیشه کرد، رنج کشید و زندگی خود را به خاطر آن فدا کرد.
وقتی فرمود: «أعینونی بورع واجتهادٍ وعفّة وسدادٍ؛ با پرهیزگاری، کوشش، پاکدامنی و محکمکاری مرا یاری کنید.» همین منظور را داشت.
منبع:حوزه