۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۸ : ۰۶
عقیق:یکی از شبهاتی که پیرامون حضرت زهرا(س) مطرح میشود این است که با توجه به گفتهها و سیره رفتاری حضرت فاطمه زهرا(س) که دلالت بر حساسیت شدید ایشان نسبت به حفظ حریم از نامحرم داشتند، چرا ایشان آن گونه گریه میکردند که همه صدایشان را میشنیدند و موجب آزار آنها میشد؟ آیا این گریهها با سیره حضرت منافات ندارد؟ مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در پاسخ به این شبهه این چنین مینویسد:
در برتری و فضیلت فاطمه زهرا(س) شک و شبههای نیست، ایشان یکی از پنج تن آل عباست که آیه تطهیر راجع به آنها نازل شد و خداوند تبارک و تعالی در آیه شریفه فرمودند: «همانا خداوند اراده کرد که هر گونه پلیدی و زشتی را از شما اهل بیت دور گرداند و شما را پاک و طاهر کند»، ام سلمه میگوید: «دیدم پیغمبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و حسن(ع) و حسین(ع) زیر عبا بودند و این آیه نازل گشت».(1)
در نتیجه حضرت زهرا(س) از هر گونه گناه و معصیت و هر گونه پلیدی معصوم است، همچنین در اینکه حضرت بعد از رحلت پدر بزرگوارشان بسیار میگریست و ناله میکرد و بیتالاحزانی برای خود در بقیع ساخته بود هم شکی نیست، همچنین اینکه حضرت برای دفاع از ولایت خطبهای خواندند و در آن مردمان مدینه را مورد خطاب قرار دادند شکی نیست.
اما راجع به سؤالی که پرسیدهاید که چطور بین این دو جمع میشود، باید گفت: بعد از رحلت نبی اکرم(ص) مردم مدینه بیعت خود را در روز غدیر فراموش کردند و سراغ دیگران رفتند، لذا بر تمام افراد جامعه امر به معروف و نهی از منکر واجب بود.
لذا حضرت(س) با فرزندان خود امام حسن(ع) و حسین(ع) و زنان بنیهاشم به مسجد رفتند و خواستند مردان جمع شوند و پردهای افکنند و خطبهای طولانی در حق خود و ولایت خواندند و همچنین ایشان به درب خانههای مهاجرین و انصار میرفتند و از آنها میخواستند قضیه غدیر را فراموش نکنند، اما آنها با بیاحترامی تمام به حضرت اعتنایی نمیکردند، این رفتار حضرت اصلاً مشکلی با عصمت ندارد، بلکه فضیلتی برای ایشان محسوب میشود، زیرا عمل ایشان دفاع از حریم ولایت بود و لازم بود حضرت(س) اعتراض خود را نشان دهد.
چون حضرت(س) به اعتراف دوست و دشمن و شیعه و سنی از عصمت برخوردار بودند و شکی در فضیلت ایشان نبود، لذا اعتراض ایشان بسیار مؤثر و کلیدی بود، همچنین سکوت ایشان بسیار موثر بود، چون شخصیت بینظیری در اسلام بودند و حرکات ایشان مورد توجه مردم بود، لذا میبایست برای اثبات حقانیت امیرالمؤمنین علی(ع) قیام کند و با مردان مدینه به بحث و گفتوگو بپردازد.
اما راجع به گریههای حضرت باید گفت: بعد از اینکه سخنرانیها و روشنگریهای حضرت(س) کارساز نبود و مردم باز به همان رفتار خود ادامه دادند، حضرت(س) برای مبارزه و اعلام اعتراض خود نسبت به رفتار آنان سیره دیگری را در پیش گرفتند و آن راه، راه گریه و ناله بود و البته راهی هم جز این راه نمانده بود، چون تمام سعی و تلاش خود را در جهت هدایت مردم کرده بودند، لذا میبایست حضرت اعتراض و نارضایتی خود را به وضع موجود به نحوی اعلام میکردند، موید این سخن این است که زنان مدینه در ابتدای کار مرتب به دیدار حضرت می رفتند و از علت گریهها میپرسیدند و حضرت باز میفرمودند که مردان شما بد کردند و بیعت را شکستند و خلافت را غصب کردند و این امر از باب ضرورت قطعاً اشکالی ندارد.
اعتراض حضرت(س) نیز ضروری بود. به همان دلیل که اشاره شد و چون گفتیم شخصیت ایشان بینظیر و مورد توجه تمام اصحاب پیغمبر بود و البته برای آیندگان نیز روشنگری بسیاری میکرد، پس صحبتهای ایشان اشکالی ندارد و یکی از ادله ما در اثبات ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) همین اعتراض حضرت زهرا(س) است، نسبت به خلافت غاصبان امر خلافت است، آیه قرآن نیز در این باره می فرماید: «خداوند دوست ندارد صدایتان را به بدی بلند کنید مگر کسی که به او ظلم شده است»(2) و حضرت(س) قطعاً مظلوم بودند، زیرا ابتدا حق فدک او را غصب کردند و از طرفی به وصیت پدر او عمل نکردند و حق شوهر او را نیز غصب کردند، لذا اگر صدایش را به اعتراض بلند کند، اشکال ندارد.
از طرفی سکوت حضرت(س) به معنای رضایت به وضع آن زمان بود و دیگران میپنداشتند حالا که زهرای اطهر راضی شده پس ما نیز راضی باشیم، چون همان طور که گفته شد شخصیت ایشان در میان مردم بینظیر و مثال زدنی بود و توجه تمام مردم به رفتار ایشان بود، لذا سکوت و یا اعتراض ایشان بسیار بزرگ جلوه میکرد و برای آیندگان مورد استناد بوده است.
در نتیجه گریههای حضرت(س) از باب اعتراض به وضع جامعه بود و میبایست ایشان این اعتراض را به گوش مردم برساند تا شاید موجب بیداری مردم شود و بهترین راه همین گریههای زیاد حضرت بود و چون از باب ضرورت هم بود، با شأن ایشان منافات ندارد، بلکه سکوت حضرت(س) با شأن ایشان منافات داشت، شبیه این مطلب در کربلا اتفاق افتاد و حضرت زینب کبری(س) با سخنرانیها و روشنگریهای خود پیام کربلا را به گوش مردم شهرها و دیار مختلف رسانید و نگذاشتند پیام کربلا از بین رود و خون امام حسین(ع) پایمال شود و ثمره آن نیز توجه مردم و قیامهای بعدی بود که در جامعه رخ داد و سبب از بین رفتن حکومت اموی شد.
پینوشتها:
1.سماوی، مهدی، امامت در پرتو کتاب و سنت، ترجمه حمیدرضا آژیر و حسین صابری، مشهد، مؤسسه آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1378ش، ص248.
2.نساء/148.
منبع:فارس