۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۷ : ۱۹
عقیق:محمد شکری فرد از شاعران جوان کشورمان با توجه به فرا رسیدن دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی با گرامی داشت پیروزی انقلاب در شعرش، مروری هم بر یکی از فتنههای بزرگ پس از انقلاب داشته است.
این شعر در ادامه میآید:
دشمن سقوط «سلسله» را بر نتافته است
ختم به خیر غائله را بر نتافته است
همچون سگی که قافله بر نتافته است
از لحظه ای که شور حسینی بلند شد
از هر مناره بانگ خمینی (ره) بلند شد
جنگی که در گرفت پیاپی ادامه یافت
وعده وعید سلطنت ری ادامه یافت
فتنه به فتنه تا «نهم دی» ادامه یافت
میخواستند باورمان را عوض کنند
اندیشه های برترمان را عوض کنند
بالا گرفت دشمنی «عمرو عاص» ها
در گیر و دار بازی این بی حواسها
اینگونه بود قصهی حق ناشناسها:
قرآن به نیزه رفت، «علی» بی سپاه ماند
باری، میان معرکه بی تکیه گاه ماند
آنان که مهر میهن خود را فروختند،
یکجا شکوه «بهمن» خود را فروختند،
تنها به ارزنی من خود را فروختند
از گرد روی آینه بی قدر تر شدند
در بطن انقلاب «بنی صدر» تر شدند
هر لحظه بود آتشی از گورشان بلند
دشمن دمیده بود به شیپورشان بلند
میشد مدام هلهلهی سورشان بلند
آتش به جان زدند مرا بی بصیرتان
انسانیت کجاست درین گرگ سیرتان
گرچه همیشه در دل جنگ است میهنم
آماج تیرهای فرنگ است میهنم
بیچاره! گربه نیست، پلنگ است میهنم
هرگز مباد خون شهیدان هدر شود
خونی که ریختند فراوان، هدر شود
در دوستی نفاق به جایی نمیرسد
گنداب باتلاق به جایی نمیرسد
اینگونه اتفاق به جایی نمیرسد
باری به سنگ خورد حقیرانه تیرشان
پایان گرفت بازی شاه و وزیرشان
منبع:فارس