۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۶ : ۰۵
عقیق:مقام معظم رهبری در دیدار دست اندرکاران انتخابات با توجه به مساله تایید صلاحیتها و نقش شورای نگهبان در این زمینه فرمودند:
«بنده گفتهام و باز هم میگویم که آن کسانی که حتّی نظام را قبول ندارند بیایند در انتخابات شرکت کنند، رأی بدهند، امّا نهاینکه کسی که نظام را قبول ندارد، بخواهند مجلس بفرستند. هیچجای دنیا چنین چیزی وجود ندارد که [وقتی] ما گفتیم آقا شما که نظام را قبول نداری بیا، بگوید خیلی خب، پس اجازه بدهید من به کسی رأی بدهم که او هم نظام را قبول ندارد؛ این معنی ندارد. در هیچجای دنیا در مراکز تصمیمگیری، آن کسی که اصل نظام کشور را قبول ندارد راه نمیدهند؛ [حتّی] یک جاهایی با اندک تهمتی طرف را کنار میزنند. همین کشور آمریکا که امروز خودش را نماد آزادی و مانند اینها معرّفی میکند و یک عدّه آدمهای سادهلوح هم قبول میکنند و ترویج میکنند، در آن دورانی که جریان چپ در دنیا وجود داشت -اینها البتّه حالا مطرح نیست- اینها هرکسی را به اندک بیانی که نشاندهندهی یک گرایش ضعیف به تفکّرات اقتصادیِ سوسیالیستی مثلاً بود، با قاطعیّت رد میکردند. کمونیست نبود، معتقد به کمونیسم هم نبود، معتقد به سوسیالیسم هم نبود، امّا [اگر] یک رگهی مختصری در مسائل اقتصادی نشان میداد، ردّش میکردند؛ همینجایی که حالا اسم آزادی و اسم دموکراسی و مانند اینها را میآورند و به ما اعتراض میکنند که شما چرا شورای نگهبان دارید.»
در این بیانات معظم له بر مساله صلاحیت های لازم برای عهده دار شدن مسئولیت نمایندگی مجلس شورای اسلامی و سایر مناصب و نیز لزوم احراز این صلاحیت ها توسط شورای نگهبان تاکید دارند. ویژگیهای لازم در مورد کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی در مواد 28 و 29 و 30 قانون انتخابات ذکر شده است . برخی از این ویژگیها سلبی و برخی دیگر ایجابی است. بلاشک تصدی مناصب حکومتی و از ان جمله نمایندگی پارلمان در نظامهای مختلف حقوقی، مستلزم داشتن شرایط است و لازم است وجود این شرایط احراز گردد.و به همین منظور در سایر نظامهای حقوقی دمکراتیک نیز فارغ از نهاد متولی عهده دار این امر، ساز و کاری برای احراز این صلاحیتهای اولیه جهت ورود به عرصه انتخابات وجود دارد. مساله ای که به صورت خودکار حتی در بسیاری از شوون زندگی مانند ازدواج، استخدام و ... انجام می شود و بدیهی است که با افزایش ضریب اهمیت مساله، ضریب اهمیت احراز صلاحیتها نیز افزایش می یابد.این احراز صلاحیتها ابدا با حق مردم در انتخاب کردن منافاتی ندارد چرا که اولا در مقدمه قانون اساسی که مهر تایید مردم بر پای ان خورده است بر تصدی مناصب توسط صالحان تاکید شده است و ثانیا چنانچه گفته شد این مساله مساله ای عقلائی است و در تمام نظامهای حقوقی دمکراتیک و حتی در زندگی شخصی صورت می گیرد.در این مکانیزم تبعیضی نیز میان مردم وجود ندارد چرا که همه افراد می توانند با ایجاد این ویژگیها در خود وارد چرخه انتخابات شوند.
نگارنده قصد دارد به همین مناسبت مساله "خودی و غیرخودی" و جایگاه تایید صلاحیت در خصوص کارگزاران حکومتی را از منظر نهج البلاغه مورد توجه قرار دهد.
در نهج البلاغه خودی و غیر خودی را در دو بخش می توان مورد بحث قرار داد:اول عموم مردم و دوم کاندیداهای ورود به عرصه قدرت.
علی(ع) در نگاه به مردم، بحث خودی و غیر خودی را رد می کنند. به عنوان نمونه در نامه 53 خطاب به مالک می فرمایند:: قلبت ر امالامال از محبت به مردم نما و نسبت به اینان درنده خو مباش که خوردن اینان را غنیمت شماری؟ که مردم دو دسته اند.یا شبیه تواند در خلقت و یا برادر تواند در دین.
ایشان در جریان حمله غامدی به انبار و تعرض به یک زن مسلمان و زن غیر مسلمان که در ذمه مسلمین بوده است چنان برمی آشوبند که بیان می دارند اگر انسان مسلمان از این غم بمیرد بر او ملامتی نیست.
اما در سطح دوم و در مورد کسانی که در بدنه حاکمیت وارد می شوند چنین نیست و علی (ع) به تعبیری محرم و نامحرم و خودی و غیر خودی را مطرح می کنند و بارها و بارها معیارهایی را برای گزینش و به کارگیری در پستهای حکومتی مطرح می کنند.به عنوان نمونه در نامه به مالک می نویسند:انظر فی امور عمالک فاستعملهم اختبارا...آنان را با آزمایش (و تحقیق و کشف صلاحیت) به کار بگمار.
یا در عبارت دیگری بیان می دارند:
یا مالک توخ منهم اهل التجریة و الحیا، من اهل البیوتات الصالحة و القدم فی الاسلام المتقدمة، فانهم اکرم اخلاقا، و اصح اعراضا، و اقل فی المطامع اشراقا، و اغلب فی عواقب الامور نظراً. (نامه 53)
ای مالک ! کارمندانی را که اهل تجربه و شرم و حیا و از خانواده های صالح که در اسلام پیشگام ترند انتخاب کن ؛ زیرا اخلاق آنها کریم تر و خانواده شان پاک تر و کم طمع تر و در سنجش عواقب امور بیناترند.
در این جملات و جملاتی از این دست بر مفهوم انتخاب آن هم بر اساس احراز شایستگیها که در یک بستر زمانی دیده می شود تاکید می گردد.
در همین نامه علی(ع) با صراحت یکی از ویژگیها را تعلق به جبهه خودی می دانند.کسی که در مسند مسئولیت در نظام اسلامی قرار می گیرد می باید تعلق خاطر فکری و قلبی کامل به گفتمان خودی داشته باشد و هم از حیث نظری و هم از حیث قلبی و نیز رفتاری وابستگی به رقیب دشمن نداشته باشد.علی (علیهالسلام)در بیانی زیبا در این خصوص به مالک می نویسند:
إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلْأَشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً وَ مَنْ شَرِکَهُمْ فِی اَلْآثَامِ فَلاَ یَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَةً فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ اَلْأَثَمَةِ وَ إِخْوَانُ اَلظَّلَمَةِ وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَیْرَ اَلْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ مِمَّنْ لَمْ یُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ لاَ آثِماً عَلَى إِثْمِهِ أُولَئِکَ أَخَفُّ عَلَیْکَ مَئُونَةً وَ أَحْسَنُ لَکَ مَعُونَةً وَ أَحْنَى عَلَیْکَ عَطْفاً وَ أَقَلُّ لِغَیْرِکَ إِلْفاً فَاتَّخِذْ أُولَئِکَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِکَ وَ حَفَلاَتِکَ
بدترین وزیران تو، وزیرى است که وزیر بدکاران پیش از تو بوده است و شریک گناهان ایشان. مبادا که اینان همراز و همدم تو شوند، زیرا یاور گناهکاران و مددکار ستم پیشگان بودهاند. در حالى که، تو مىتوانى بهترین جانشین را برایشان بیابى از کسانى که در رأى و اندیشه و کاردانى همانند ایشان باشند ولى بار گناهى چون بار گناه آنان بر دوش ندارند، از کسانى که ستمگرى را در ستمش و بزهکارى را در بزهش یارى نکرده باشند. رنج اینان بر تو کمتر است و یاریشان بهتر و مهربانیشان بیشتر و دوستیشان با غیر تو کمتر است. اینان را در خلوت و جلوت به دوستى برگزین.
نکته مهمی که وجود دراد آنکه جدای از صلاحیت کلی در قرار گرفتن در مسئولیت ها، صلاحیتهای تخصصی برای قرار گرفتن در مسئولیتهای مختلف متفاوت است. به عنوان نمونه، محمد بن ابوبکر از متعهد ترین افراد به حضرت است اما حضرت او را از فرمانداری مصر عزل میکنند و مالک را به جای او می فرستند.در نامه34 در بیان این علت این مساله می نویسند: "اگر تو را از فرمانداری مصر عزل کردم، فرماندار جای دیگر قرار دادم که اداره آنجا بر تو آسان تر و حکومت تو در آنجا خوشتر است"از این بیان می توان می توان نتیجه گرفت حکومت بر مصر صلاحیت بیشتر و خاصتری می طلبید که در محمد بن ابی بکر نبود و مالک آن را داشت.
در جمع بندی آنچه گفته شد می توان به نکات زیر توجه کرد:
لازمه احراز مناصب حکومتی داشتن صلاحیتهای لازم است. عموم مردم می توانند بالقوه کاندیدای احراز مناصب باشند اما طبیعتا کسانی که واجد صلاحیت های لازم هستند در معرض انتخاب قرار می گیرند. علی(ع) می فرمایند: ثُمَّ اُنْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اِخْتِبَاراً وَ لاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ اَلْجَوْرِ وَ اَلْخِیَانَةِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ اَلتَّجْرِبَةِ وَ اَلْحَیَاءِ مِنْ أَهْلِ اَلْبُیُوتَاتِ اَلصَّالِحَةِ وَ اَلْقَدَمِ فِی اَلْإِسْلاَمِ اَلْمُتَقَدِّمَةِ
در کار کارگزارانت بنگر و پس از آزمایش به کارشان برگمار، نه به سبب دوستى با آنها و بىمشورت دیگران به کارشان مگمار، زیرا به رأى خود کار کردن و از دیگران مشورت نخواستن، گونهاى از ستم و خیانت است. کارگزاران شایسته را در میان گروهى بجوى که اهل تجربت و حیا هستند و از خاندانهاى صالح، آنها که در اسلام سابقهاى دیرین دارند.
در این عبارت و عباراتی از این دست ایشان تاکید می نمایند که در احراز مناصب ابدا نباید مسائل شخصی تاثیرگذار باشد بلکه لازم است افراد شایسته به کارگمارده شوند.در عبارت دیگری علی(ع) به طور صریح می فرمایند:
«لا تقبلن فی استعمال عمالک و امرائک الا شفاعه الکفایه والامانه».
در به کار گماشتن عامل و کارگزار، هیچ توصیهاى را مپذیر و تنها لیاقت و امانتدارى را مدنظر داشته باش.
بلاشک صلاحیتهای لازم برای هر منصبی با مناصب دیگر متفاوت است و همین امر ایجاب می نماید که در هر موردی متناسب با آن مورد صلاحیتها تعریف و مورد توجه قرار گیرند.از اینرو به نظر اینجانب، جا دارد صلاحیتهای اولیه برای احراز منصب نمایندگی مجلس شورای اسلامی دقیق تر و کامل تر شود.
بلاشک لازمه ورود در چرخه مناصب حکومتی در هر نظام حقوقی، باور افراد به ارکان آن نظام سیاسی است.داشتن اخلاف نظر در درون گفتمان، مانعی نمی باشد.بر این اساس علی(ع) در نامه به مالک اشتر در این خصوص فرمودند: کسانی را انتخاب کن که أَحْنَى عَلَیْکَ عَطْفاً وَ أَقَلُّ لِغَیْرِکَ إِلْفاً گرایششان به تو بیشتر و دوستیشان با غیر تو کمتر است.بی شک در این جمله از آنجا که در عبارت وَ لاَ تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً از انتخاب بر اساس دوستیهای شخصی نهی فرمودند، مراد از گرایش گرایش گفتمانی است.از این رو در یک نگاه کلان شاید بتوان نیروی انسانی را که در زمانه حضرت حکومت را به دست میگیرند و مسئولیت دارند به 3دسته تقسیم کرد:
الف:خط امام و محبین حضرت، برای مثال می توان عثمان بن حنیف را ذکر کرد که در همان آغازین روز های خلافت به فرمانداری بصره منصوب شد.
ب:انسان های مسئله دار و خارج ار چارچوب گفتمانی حضرت که علی(ع) امکان نگه داشتنشان را نداشت پس بی معطلی انها را عزل کرد،مانند معاویه.
ج:دسته ی بینابینی که تکلیفشان معلوم نبود.آنان که صلاحیتشان قطعی نبود اما افراد با عرضه و بدرد بخوری بودند و البته در درون گفتمان کلی حضرت تعریف می شدندمانند زیاد بن ابیه .
یکی از دلایل این مساله، اشعث بن قیس حاکم آذربایجان است.حضرت در ابتدای حکومت او را ابقا کردند و البته با نوشتن نامه ای از اینکه نگاه طعمه به حکومت داشته باشد پرهیز دادند اما زمانی که متوجه شدند وی قصد پیوستن به معاویه را داشته است هر چند که با اصرار نزدیکان منصرف شده است وی را عزل کردند و به حجر دستور دادند که وی را به همراه اموال به پایتخت بیاورد. اشعث به عنوان یک شهروند زندگی کرد و از حقوق لازم هم برخوردار بود اما در نظام سیاسی، منصبی نداشت.
منبع:فارس