کد خبر : ۶۹۲۱۱
تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱۳۹۴ - ۰۵:۳۸

ارزش‌های حقیقی انسان دردعای مکارم الاخلاق

دعای «مکارم الاخلاق» دعای بیستم صحیفه سجادیه یکی از بهترین دعاهایی است که امام سجاد(ع) در زمینه خودشناسی و انسان‌شناسی نقل کرده است. انسان به وسیله این دعا می‌تواند خود و نیازهای خود را بشناسد و راه رسیدن به آن نیازها را نیز کشف کند. به طور خلاصه با دعای مکارم الاخلاق می‌توان عبودیت را در خود به طور آشکار احساس کرد.
عقیق: این دعا مانند بسیاری از ادعیه، با سلامی بر محمد و آل محمد شروع می‌‌شود؛ زیرا صلوات خودش یک دعا و ذکر است. صلوات دعایی است که در آن هم توحید است، هم نبوت و هم امامت که آن هم استمرار نبوت است. هر موقع انسان با خودش بیکار شد، صلوات بفرستد. اما صلواتِ شعاری داریم، صلوات دعایی داریم. بسیاری از افراد صلوات می‌فرستند، ولی توجه ندارند که دارند دعا می‌کنند و از خدا چیزی می‌خواهند. اگر حال دعایی هم در آن دیده شده باشد، بی‌تردید آثار بهتری خواهد داشت. اینکه امام سجاد(ع) این صلوات را در ابتدای دعا می‌فرستد، نشان می‌دهد که اخلاق و معارف را از کجا باید گرفت. باید از منشأ وحی، رسول(ص) و اهل بیت(ع) گرفت.

 عشق، اساس حرکت
می‌ فرمایند: «بلِّغ با ایمانی اکملَ الـایمان؛ خدایا ایمان مرا به کامل‌ترینش برسان و کامل‌ترین ایمان را نصیب من نگه دار.» این نشان می‌دهد، زیربنای حرکت، ایمان است. حجاب، محدودیت در روابط زن و مرد، نماز یا روزه و هر چیز دیگر، مادامی که آن گرایش و آن میل برتر نیاید، این‌ها دشوار می‌شود و اگر کسی کاری انجام دهد، مبتلای به تصنع می‌شود؛ نفاق، ظاهرسازی و ریاکاری. اگر ایمان بیاید، دستورات بر بال ایمان سبک می‌شوند. ایمان چیست؟ ایمان عشق جهت‌دار است، عشق برتر است. خدای متعال در سوره حجرات، ایمان را چنین توصیف می‌کند و پس از اینکه می‌فرماید: «بادیه‌نشین‌های عرب آمدند گفتند که ما ایمان آوردیم، پیامبرفرمودند: شما مؤمن نشدید، بگویید ما مسلمان شده‌ایم و هنوز ایمان در دلتان نرفته است.» پس اسلام با ایمان متفاوت است.

 مراتبی بودن درجات ایمان
اگر کسی میل، عشق و گرایش به خدا یافت، می‌شود ایمان. ایمان پله پله و کلاس به کلاس است. هیچ کس در ابتدای راه، ایمان برتر ندارد. اگر کسی عشقی پیدا کند، می‌آید در کلاس اول ایمان و این راه را ادامه می‌دهد و می‌رود به مراتب بالاتر. هر قدر انسان به مراتب بالاتر ایمان دست پیدا کند، توانایی برداشتن بارهای سنگین‌تر را دارد. عمل، آن بار سنگین است. عمل به میزانی که انسان به آن عشق دارد.

 لزوم متوقف نشدن
از خدا می‌خواهیم متوقف نشویم «بلغ بایمانی اکمل الایمان» یعنی درجا نزن، اوج بگیر، روی هرپله‌ای هستی، به پله  بالاتر نگاه کن. رکود مانند سقوط است. به این دلیل که عمر دارد می‌رود و اگر بالاتر نروید، باخته‌اید. هر کس دو روزش مساوی است، باخته است.

 معنای یقین و راه کسب آن
«بلغ بایمانی اکمل الایمان و اجعل یقینی افضل الیقین» یعنی: «خدایا! یقین من را برترین یقین قرار ده». ایمان وقتی به اوجش می‌رسد که یکی از پایه‌های ایمان را داشته باشی. یکی از پایه‌های ایمان، معرفت است.
 اگر معرفت به اوج برسد، به یقین تبدیل می‌شود. در ابتدای کار هیچ کس یقین ندارد. یقین، مزدی است که به کارگر می‌دهند و مزد را آخر می‌دهند. معمولاً مؤمنین خیلی کم به یقین می‌رسند. یقین، مراحلی دارد. اگر کسی به کمترین حد یقین دست یافت، که «تعلمون علم الیقین» است، می‌تواند جهنم را در همین دنیا ببیند، «لتروُنّ الجحیم».

 نیت، معیاری برای ارزش‌گذاری
«اِنتَهِ بنیتی الی احسن النیات؛ خدایا! نیت مرا به برترین نیات منتهی کن.» ابتدا باید ببینیم نیت داریم یا خیر. اگر نیت خوب نداریم، اعمالمان ارزشی ندارد. نیت از عمل بهتر است. «نیهُ المؤمن خیرٌ من عَملِه؛ نیت از عمل بهتر است.» «نیهُ الکافر شرٌ من عمله؛ به این دلیل که اگر انگیزه درونی نباشد، عمل تولید نمی‌شود، اگر انسان نیت خوب داشته باشد و نتواند کار خوب انجام دهد، ثواب نیت را می‌برد. اگر انسان نیت کند که بلند شود و نماز شب بخواند، اگر نخواند، ثواب نیت را می‌برد.

نیت‌های خود را زیاد کنیم
«انته بنیتی الی احسن النیات و بعملی الی احسن الاعمال اللهم وفّر بلطفک نیتی؛ خدایا با لطف خودت نیت من را وفور ده». در هر کاری باید نیت کنیم؛ تفاوت ما با کفار همین است، ظاهر عمل، یکی است اما باطنش اگر نیت خوبی داشته باشد، زندگی انسان را نورانی می‌کند.

 لزوم نقد افکار و رفتار خود
«اللهم وفّر بلطفک نیتی و صحح بما عندک یقینی؛ خدایا! یقین مرا به واسطه آنچه نزد خودت است – با قدرت و لطف خودت و با رحمت ویژه خودت-  صحیح کن». می‌گویند، یقین را صحیح کن؛ زیرا انسان جهل مرکب دارد. انسان فکر می‌کند فهمیده است و دارد درست می‌بیند، اما بعدها متوجه می‌شود که ناقص دیده است و دریافتش صحیح نبوده. انسان باید همیشه کارهایش را بازبینی کند. افکار، اعمال و کاری را که فکر می‌کند درست است، باید دوباره بررسی کند و ببیند آیا واقعاً درست است؟

 تأثیر گناه در زندگی
«واستصلح بقدرتک ما فسّد منی» گاهی از اوقات از انسان اعمالی سر می‌زند، گناهی سر می‌زند، فسادی سر می‌زند که این گناه، فساد ایجاد می‌کند و انسان را به تباهی می‌کشاند. هر عملی سه اثر دارد: یک اثر در جانمان است و به جان انسان‌ها تأثیر می‌گذارد، یک اثر بر محیطی که در آن زندگی می‌کنیم و بر طبیعت اثر می‌گذارد. یک اثر هم مربوط به عالم برزخ، قبر، محشر، قیامت،  بهشت و جهنم است.

 طلب کفایت برای رفع دغدغه‌ها
«و استَصلِح بِقُدرَتِک مَا فَسَدَ مِنّی. اللّهُمَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اکفِنی مَا یَشغَلُنی الاِهتِمَامَ بِه» این فراز یعنی «کفایت کن آنچه اهتمام آن، مرا به خودش مشغول می‌کند». انسان به این دلیل که خودخواه است، نسبت به منافع و ضررهای احتمالی هم نمی‌تواند بی تفاوت باشد، چه رسد به منافع و ضررهای یقینی. اگر خدا کفایت نکند، می‌بینیم برای رسیدن به یک حاجتی، چقدر در کار انسان گره ایجاد می‌شود. بعضی‌ها همیشه در زندگی‌شان پیچ می‌افتد، اما بعضی انگار کارشان روان پیش می‌رود.

 لزوم عمل به وظیفه
«و اکفِنی ما یَشغَلُنِی الاهتمامُ بِه و استَعمِلی بما تَسألُنی غداً عنه» استعمال یعنی کار کردن. «و استَعمِلی» یعنی مرا به کار بدار. استعمال یعنی طلب عمل. «مرا به آن کاری وادار کن که فردای قیامت از آن سؤال می‌کنی.» تکلیف یعنی درست تشخیص بدهیم که وظیفه چیست. معیار تصمیم‌گیری مؤمن باید مسؤولیتش باشد و آنچه از او می‌پرسند. به همین دلیل است که یکی از بزرگ‌ترین سختی‌ها، تشخیص وظیفه است

 غافل نبودن از هدف خلقت
«و استَفرِغ ایَّامی فیما خَلَقتنی له» فراغت یعنی خالی بودن. یعنی «روزگار مرا و روزهای عمر مرا خالی کن برای آن هدفی که مرا برای آن آفریدی». انسان باید ظرف عمر را با یک چیزی پر کند. نکند انسان برای  همه کارها وقت داشته باشد، اما برای هدف خلقتش وقت نداشته باشد. من برای این آفریده شده‌ام که به مقام عبودیت دست یابم و بنده خدا باشم. خداوند مرا نیافریده است که عابد باشم. مرا آفریده است که عبد بشوم، نه عابد. عبد بودن از عابد بودن بالاتر است.

 تقدم غنای درون بر برون
«و اَغنِنِی و اَوسِع عَلیَّ فی رِزقِکَ  و لا تَفتِنّی بالنَظَر»؛ یعنی «مرا بی نیاز کن و روزی مرا وسیع کن». تفاوت بی نیازی با وسعت رزق چیست؟ اگر دل آدمی بی نیاز نباشد، اگر از درون به یک گنجی دست پیدا نکند، این وسعت رزق او را سرمست می‌کند. کسی که از درون بی نیاز است، لیاقت ثروت دارد. هر کسی لیاقت ثروت را ندارد. اگر کسی از درون بی نیاز نباشد، ذلیل ثروت می‌شود، بی دین می‌شود، به خاطر ثروت طاغوت می‌شود. اگر انسان به غنای درونی رسید و گدا صفت نبود و چشم هایش گرسنه نبود، رزق وسیع برایش خوب است.

خیره شدن به خود و دیگران، مقدمه‌ای برای فتنه
«و لا تَفتِنّی بالنظر» نظر یعنی نگاه. «لا تفتنی» یعنی فتنه نینداز. یعنی «به نگاه کردن به آنچه در دست مردم است مرا مبتلا نکن و با آن مرا مورد آزمایش قرار نده». انسان نباید به نان کسی خیره شود. کسی به خورشید نگاه نمی کند، بلکه با خورشید باید راه را ببیند. اگر انسان به خورشید نگاه کند، چشمانش کور می‌شود. در خطبه ۸۲ نهج البلاغه می‌فرماید: دنیا بعضی‌ها را کور کرد و بعضی‌ها را بینا کرد. هر کسی به دنیا نگاه کرد، کور شد؛ هر کسی با دنیا نگاه کرد، دنیا او را بینادکرد.


منبع:قدس
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین