در چه مواردی شرم و حیا جایز نیست؟
روایات بسیاری وجود دارد که ائمه اطهار(ع) در مواردی حیا ورزیدن را بجا ندانسته و آن را ناپسند شمردهاند.
عقیق:در مواردی شرم و حیا پسندیده و رفتاری عاقلانه است، مانند حیای از خدا و فرشتگان، حیا از خویشتن، حیا از دستدرازی پیش مردم، حیا از عیب و خلافکاری در طول عمر و حیا در روابط نامحرمان.در مواردی حیا ورزیدن نابجا بوده و پسندیده نیست، مانند ترک عمل نیک، اعتراف به ندانستن و خدمت به مهمان. به هر حال باید به صفت نیک حیا در تمام ابعادش توجه شود که چنین توجهی موجب پاکسازى فرد و جامعه میگردد.انسان در طول زندگی خود با مسائلی برخورد میکند که نمیداند که باید در آنجا حیا پیشه کند، یا واقعاً جای حیا کردن نیست. در همین راستا باید گفت که حیا بستگی به اهداف عالیه اخلاقی انسان دارد و رعایت اعتدال در آن عقلانی بوده، اما افراط و تفریط در آن سزاوار نیست. پیامبر اکرم(ص) به همین نکته توجه داده و فرمودهاند: «حیا دو گونه است: حیاى خردمندانه و حیاى احمقانه. حیاى خردمندانه، دانش است و حیاى احمقانه، نادانى».[۱]حیای عقل آن است که انسان از روى عقل احساس حیا کند؛ مثل حیا هنگام ارتکاب گناه، و یا حیا در مقابل کسانى که احترامشان لازم است و این حیا، علم است؛ یعنى رفتارى عالمانه مىباشد.حیای جهل آن است که از پرسیدن و یادگرفتن یا از عبادت کردن و امثال آن، حیا کند؛ مثل کسانى که در بعضى محیطها، از نمازخواندن، خجالت میکشند که چنین شرمساری و حیایی، رفتارى جاهلانه است.گاهی شرمساری ماهیتی منفی مییابد و آن در صورتی است که منشأ آن حماقت، جهالت و ضعف نفس باشد. این نوع شرم و حیا در اخلاق اسلامی به شدت مورد نکوهش قرار گرفته و نه تنها فضیلتی اخلاقی به شمار نیامده، بلکه مانع رشد و تعالی انسان و موجب عقبماندگی او در زمینههای مختلف میگردد. در روایات از این نوع شرم، به حیای حماقت و جهل و حیای ضعف یاد شده است.الف. موارد حیای بجا و پسندیدهدر مواردی، شرم و حیا؛ پسندیده و رفتاری عاقلانه است؛ مانند:۱. حیای از خدا و فرشتگانیکى از موارد کاربرد حیا در آموزههاى دینى، حیا از خدا، فرشتگان و اولیای الهی است. این نوع حیا فراتر از محدوده روابط معمولى است و از طریق ایجاد نظام ارزشى قدرتمند و داشتن هدفهاى متعالى و معنادار در زندگى به دست میآید.[۲] چنانکه پیامبر اکرم(ص) میفرماید:«از خدا حیا کن، همچنان که از همسایگان خوبِ خود حیا میکنى؛ زیرا حیا کردن از خدا، بر یقین میافزاید».[۳]«هر یک از شما باید از دو فرشتهاى که با خود دارد، حیا کند، همچنان که از دو همسایه خوب خود که شب و روز در کنارش هستند، حیا میکند».[۴]۲. حیا از خویشتناز طریق تقویت حضور «خود» در ذهن و حیا کردن از خود، میتوان خلوت را ایمن ساخت. هر فرد میتواند بخشى از وجود خود را به عنوان یک ناظر فرضى لحاظ کند. اینکه انسان از موضع یک ناظر و شاهد به خود بنگرد، احتمالاً از بسیارى رفتارها اجتناب خواهد کرد. اگر کسى براى خود ارزش قائل باشد، فرقى میان آشکار و نهان نمیبیند و همانگونه که در جلوت، حیا میکرد، در خلوت نیز حیا میکند.[۵]امام على(ع) در این باره میفرماید: «زیباترین حیا، حیاى تو از خویشتن است».[۶] «حیاى آدمى از خود، ثمره ایمان است».[۷]«بپرهیز از هر عملى که در خلوت انجام میدهى، ولى در آشکار، از آن شرم میکنى، و بپرهیز از هر عملى که اگر به کسى نسبت داده شود، آنرا انکار مینماید یا عذرخواهى میکند».[۸]۳. حیا از دست درازی پیش مردمامام صادق(ع): «دست نیاز به سوى مردم دراز کردن، عزّت را سلب میکند و حیا را میبرد».[۹]۴. حیا از عیب و خلافکاری در طول عمرامام صادق(ع): «کسى که از عیب و ننگ، حیا نداشته باشد و در پیرى دست از خلافکارى نکشد و در نهان از خدا نترسد، خیرى در او نیست».[۱۰]۵. رعایت حیا در روابط نامحرماندر قرآن درباره دختر شعیب(ع) میخوانیم: «ناگهان یکى از آن دو [زن] به سراغ او آمد، در حالىکه با نهایت حیا گام برمیداشت گفت: پدرم از تو دعوت میکند تا مزد آب دادن [به گوسفندان] را که براى ما انجام دادى به تو بپردازد...».[۱۱] در اینجا اشارهاى است به اینکه ادیان الهی عموماً مخالف ورود زن در اجتماع و معامله کردن با دیگران نیستند، ولى شرط آن است که این کار آمیخته با ادب و حیا باشد، چنانکه مشاهده میکنیم، دختر حضرت شعیب(ع) را پدرش به دنبال انجام دادن کارى ضرورى روانه میکند، و آن دختر با پوشش عفت و حیا به دنبال اجراى فرمان پدرش روانه میشود.[۱۲]ب. موارد حیای نابجا و ناپسنددر مواردی حیا ورزیدن نابجا بوده و پسندیده نیست؛ مانند:۱. ترک عمل نیک به دلیل حیای نابجا: پیامبر اکرم(ص): «هیچ عملی را از روی ریا و خودنمایی انجام مده و از سر حیا و شرم آنرا رها نکن».[۱۳]۲. در آموختن علم: امام علی(ع): «کسی شرم نکند از آموختنِ آنچه نمیداند».[۱۴]۳. اعتراف به ندانستن: امام علی(ع): «کسی از اعلام "نمیدانم" به وقت پرسش شدن از چیزى که نمیداند حیا نکند».[۱۵]۴. خدمت به میهمان و ...: امام علی(ع): «سه چیز است که نباید از آن حیا کرد: خدمت کردن به مهمان، برخاستن او از جاى خود براى پدر و معلم خود [براى تواضع ایشان]، و طلب کردن حقّ خود، اگر چه اندک باشد».[۱۶]۵. گفتن حقّ: امام على(ع): «کسى که از گفتن حقّ حیا کند احمق است».[۱۷]۶. بخشش اندک: امام علی(ع): «از بخشش [مالی] اندک حیا مکن، که نومید کردن کمتر از آن است».[۱۸]۶. طلب مال حلال: امام صادق(ع): «کسی که از طلب مال حلال حیا نکند، هزینههایش سبک شود و خداوند خانوادهاش را از نعمت خویش بهرهمند گرداند».[۱۹]۷. درخواست از خدا: امام صادق(ع): «هیچ چیز در نزد خداوند محبوبتر از آن نیست که از او چیزی درخواست شود، پس هیچیک از شما نباید حیا کند از اینکه از رحمت خداوند درخواست کند؛ اگرچه [خواسته او] یک بند کفش باشد».[۲۰]کوتاه سخن آنکه: اگر آنگونه که اسلام فرموده به صفت نیک حیا در تمام ابعادش توجه شود و عملاً رعایت گردد موجب پاکسازى فرد و جامعه میگردد، چنانکه شکستن مرز حیا زمینهساز و گسترش دهنده فساد محیط خواهد بود.پی نوشت ها:[۱]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۲، ص ۱۰۶، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.[۲]. ر. ک: «مفهومشناسی حیا»، سؤال ۷۴۲۳۴.[۳]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۲۰۰، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.[۴]. قادری هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال،ج ۳، ص ۱۱۸، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، ۱۴۰۱ق.[۵]. ر. ک: شجاعى، محمد صادق، درآمدى بر روانشناسى تنظیم رفتار با رویکرد اسلامى، ص ۳۰۷ – ۳۱۵، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.[۶]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص ۱۲۱، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.[۷]. همان، ص ۲۳۱.[۸]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، نامه ۶۹، ص ۴۵۹، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.[۹]. طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص ۱۸۴، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق.[۱۰]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج ۲، ص ۲۰۵، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق.[۱۱]. قصص، ۲۵.[۱۲]. مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، ج ۹، ص ۲۸۲، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.[۱۳]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص ۵۸، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.[۱۴]. نهج البلاغة، حکمت ۸۲، ص ۴۸۲.[۱۵]. همان.[۱۶]. عیون الحکم و المواعظ، ص ۲۱۲.[۱۷]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص ۶۲۸، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.[۱۸]. نهج البلاغة، حکمت ۶۷، ص ۴۷۹.[۱۹]. صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۱۰، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.[۲۰]. کافی، ج ۴، ص ۲۱.منبع:افکار211008