۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۰ : ۲۰
بنا بود عصر ظهور،عصر امام صادق باشد
داستانهای زیادی اینجا وجود دارد و اگر فرصت شود در این مباحث تاریخی به زمان امام صادق(ع) برسیم و ماجرای عجیب قیام نکردن امام صادق(ع مطالب را گفت. اینکه مکرر پیش امام میآمدند که شما قیام کنید فقط روی حساب درکشان نبوده، روایت داریم که بنا بوده لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِیِنِ کُلِهِ، در زمان امام صادق(ع) رخ دهد بعدازاینکه درب خانه امام(ع) را به آتش زدند کار عقب افتاد و کار به غیبت صغری و بعد به غیبت کبری کشید. وگرنه اینکه میآمدند از امام صادق(ع) تقاضا میکنند بر اساس یک مبنایی بوده است میدیدند زمینه چقدر بالا است. در واقع بنیالعباس رسماً بخاطر «مظلومیت اهلبیت» قدرت پیدا کردند.
عدم قیام امام صادق؛ «موفقیت»نبود!
میشود اینجور تعبیر کرد اگر امام صادق(ع) قیام میکردند بیتردید موفق میشدند، تجربه تاریخی بنیالعباس هم در آن مقطع نشان میدهد که هرکسی به نام اهلبیت موفق میشد، حالا خود اهلبیت قیام کنند موفق نمیشدند؟! اینکه امام(ع) قیام نکردند این موفقیت نبود بلکه به نظر بنده حقیر میرسد حضرت دنبال یک موفقیت پایدار نه موفقیت ناپایدار بودند! وقتی تاریخ را نگاه میکنید نمیتوانید این معنا را رد کنید که «اگر امام صادق(ع) قیام میکردند موفق میشدند» و موجی ایجاد میشد و حکومت را به دست میگرفتند بنیالعباس در همان عصر هم عِده و عُده آنچنانی نداشتند، به همین دلیل وقتی جنبش و حرکت خود را آغاز کردند صریحاً اسم خودشان را مطرح نمیکردند.
جریان پیشنهاد خلافت به طلحه وزبیر از طرف امیرالمومنین
رفتار امام صادق(ع) با پذیرش حکومت و قیام شبیه رفتار امام علی(ع) است. مردم اصرار میکردند اما امام علی استنکاف میورزید. کار به جایی رسید حضرت علی؛ مردم را درب خانه طلحه و زبیر آوردند و از طلحه و زبیر خواستند که خلافت را بپذیرند و فرمودند:«من با شما بیعت میکنم مردم را هم وادار میکنم با شما بیعت کنند» شما کار را به دست بگیرید.
چرا حضرت این کار را کردند؟! برای اینکه نمیخواستند یک حاکمیت ناپایدار شکل دهند. البته نمیخواهم این را بهعنوان یک قانون کلی مطرح کنم که ائمه هدی(ع) اگر دنبال حاکمیت باشند حتماً دنبال حاکمیت پایدار هستند، خیر. گاهی شرایطی پیش می آید که انسان برای حاکمیت ناپایدار هم قیام میکند. ممکن است چنین شرایطی پیش آید ولی طبع حاکمیت دینی اقتضاء میکند وقتی شما برای تحقق حاکمیت دینی برنامهریزی میکنید برای نوع پایدار آن برنامهریزی کنید، چون طبع حق این پایداری را میپسندد حق که موقتی روی کار نمیآید، حق میآید که برای همیشه آمده باشد کما اینکه در ظهور حضرت میبینید ایشان یک حکومت ابدی حق در جهان بشریت برقرار میکند.
امام صادق علیه السلام موافق حکومت ناپایدار نبود
بر اساس چیزی که دیده میشود تمایل حضرت به این نبوده که بخواهند بصورت مقطعی مؤمنین را از حاکمیت برخوردار کنند. برای چه حضرت میخواستند حکومت ناپایدار تشکیل نشود؟
وقتی شرایط برای موفقیت پایدار مهیا نیست؛اگر با موفقیت ناپایدار کنار بیایید؛همان تعداد یاران خوبی هم که در اطرافتان هست را به کشتن می دهند. دلیل این سخن من واقعه با کربلا است. در کربلا خوبها دور اباعبدالله حسین(ع) جمع شدند و همگی به شهادت رسیدند در حالیکه ائمه هدی نمیخواستند این کار را بکنند.
وقتی یاران به امام حسن مجتبی(ع)-نعوذبالله- به ایشان می گفتند «یا مذل المؤمنین»، «شما ما مؤمنین را ذلیل کردید!» حضرت میفرمود من به نفع و برای بقای شما این کار را کردم، اگر من قیام کرده بودم همه شما نابود شده بودید
«شیعه تنوری» نمونه ای از آماده نبودن یاران امام صادق
اهلبیت عصمت و طهارت بهویژه امام صادق(ع) که در معرض به دست گرفتن حاکمیت دینی بودند آن را نپذیرفتند چون منجر به حاکمیت ناپایدار میشد. منجر میشد همین ریشههایی که در خاک هستند خشکیده شوند و به شهادت برسند. امام صادق(ع) صریحاً وقتی اطرافیانشان میآمدند از ایشان تقاضا میکردند که شما قیام کنید، مباحثی را به زبانهای مختلف مطرح میکردند. شیعه تنوری، دست در جیب هم بردند دو تا از نمونههایش است که انتظار و توقعشان را برای برقراری حاکمیت خیلی بالا میبردند، با شما که نمیشود جامعه را اداره کرد. اگر بخواهیم جامعه را اداره کنیم یارانی میخواهیم که شیعه تنوری باشند. در زمان امام ششم - صادق آل محمد (ع) - یکی از یاران خراسانی به نام سهل خراسانی خدمت ایشان می رسند و حین گفتگو مکرر از ایشان سوال می کنند که:
-" آقا چرا قیام نمی فرمایید؟!! چرا تشکیل حکومت اسلامی نمی دهید؟!"
حضرت (ع) سعی می کنند که با سکوت و لبخند از کنار این موضوع بگذرند. تا اینکه شیعه خراسانی اصرار می ورزد که : "آقا چرا ... ما که هستیم! ..." و کم کم اعتراضش تندتر می شود که : "با این که حق خلافت و رهبری از آن شماست، و با این که ــ فقط در خراسان ــ صد هزار شیعه ی طرفدار و شمشیر زن دارید، چرا نشسته اید و قیام نمی کنید؟"
در این گیر و دار، امام صادق (ع) از کنیزشان می خواهد که تنور را روشن کنند و بعد بی مقدمه به این عزیز هموطن! می فرمایند که: " برو و داخل تنور بنشین! "
سهل می ترسد و می گوید: "آقای من! مرا به آتش عذاب مکن. از من بگذر که خدای از تو بگذرد."
امام دیگر چیزی نگفتند تا اینکه در همین شرایط، هارون مکی که مومنی وارسته و از یاران امام بود وارد شد. امام به او فرمود: " کفش هایت را کناری بگذار و وارد تنور آتش شو و در آن بنشین! "
او بی درنگ داخل تنور داغ شد و در آن نشست. امام پس از مدتی که با آن خراسانی صحبت می فرمود و از اوضاع و احوال خراسان جوری سخن می گفت که گویا از خود سهل هم بیشتر و بهتر بر مسایل خراسان واقف است، به وی فرمود: "برخیز و داخل تنور را نگاه کن! "
سهل برخاست، به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی با آرامش تمام در میان آتش نشسته است.
آن گاه امام فرمود: در خراسان چند نفر (شیعه) مثل این مرد دارید؟
سهل عرض کرد: سوگند به خدا، حتی یک نفر هم این طور نداریم.
الآن حکمت این حرفها کاملاً قابل تطبیق در جامعه ما است. ما باید از سیاسیون جامعه خود بیشترین تقوا و ولایتمداری و دیانت و محبت به ایمان را انتظار داشته باشیم.در زمان ما هم بهتناسب خودش یک حکومت امام زمانی کامل بخواهد برقرار شود دوباره همان شرایط لازم است. امام صادق(ع) اندازهها را مشخص میکردند.
امام صادق علیه السلام و وظایف سیاسیون
فرهنگ سیاسی جامعه ما با فضای فرمودههای امام صادق(ع) فاصله دارد. امام صادق(ع) چه انتظاری از سیاسیون اطرافشان دارند؟ یک نمونه آن را عرض کنم. ما اینجور انتظارات را اصلاً ندیدیم از زبان دیگر ائمه هدی(ع) بیان شود اما وقتی در استانداردهای زبان امام صادق(ع) میروید میبینید سطح یارانی که امام صادق(ع) میخواهند از سطح یاران امام علی(ع) بالاتر است. تعجب نکنید برای همین هست که امیرالمؤمنین(ع) حاکمیت شریفشان پایان مییابد و به امامت امام حسن مجتبی(ع) نمیرسد. بعضی از کسانی که به شهادت رسیدند توسط معاویه به قتل رسیدند به خاطر محبت علی بن ابیطالب بودند، آقا وعده شهادت به آنها داده است.
پاسخ امام صادق به درخواست زراره
امام صادق(ع) انتظارشان از اطرافیانشان برای برقراری حاکمیت خیلی بالاست. به زُراره وقتی آرزو کرد ای کاش شما امام بودید، فرمودند: الآن آسودهاید،اگر من امام بودم شما باید از شب تا صبح پیش من مینشستید به برنامهریزی کردن و از صبح تا شب به کار کردن. شاید در این کلام تعریض و اشارهای باشد که شما اینکاره نیستید! حالا شما دوست دارید ما حاکم شویم ولی من شما را میشناسم. یا آن صحابه جلیلالقدر امام صادق(ع) که جنب بود و غسل نکرده خدمت امام رسید حضرت با صدای بلند فرمودند: «آدم بدون طهارت پیش امامش نمیرود»، آن صحابی هم برگشت غسل کرد! هیچکس هم نفهمید چه شد و حضرت به چه کسی فرمود. بعد از جلسه آن صحابی به امام صادق گفت:«آقا میخواستم شما را امتحان کنم!» کسی امامش را امتحان میکند؟!! اینجور میشود که امام(ع) یک کسی را به نام عبدالله نامی بود معرفی میکنند و میفرمایند هیچکس مانند ایشان برای من نمیشود. گفتند چطور؟ فرمود اینقدر به ما اطمینان دارد که اگر من یک سیب دستش بدهم بگویم نصف اش حرام و نصف اش حلال است در دل اش هم سؤال نمیکند چرا.
فاجعه ای که به لطف امام صادق رخ نداد
مسئله اجتماعی امام صادق که همه شیعیان به آن تصریح میکردند این است که چرا شما قیام نمیکنید، در روایت هم بنا بوده قیام و ظهور رخ بده و قصه تمام شود. بداع حافظ شده و خدا تصمیمش را تغییر داده است به خاطر همین خوبان که سطح عالی نداشتند. فاجعه زمان امام صادق(ع) این است که خوبان سطح عالی نداشتند! اتفاقی که خودش را به صورت فاجعه نشان نداد چون حضرت صبر کردند.
دوکار برای فراهم شدن زمان ظهور
ابومسلم خراسانی نامه نوشت حضرت فرمود«ما انت برجالی» نه زمانه، زمانه من است و نه تو آدم من هستی. این کلام حضرت نشان میدهد ما باید دو کار کنیم یکی اینکه خودمان از رجال حضرت باشیم یکی اینکه زمانه را تغییر دهیم زمانه حضرت کنیم. شما خودت هم از رجال حضرت بشوید زمانه را تغییر ندهید باید در خیمه خصوصی خدمت حضرت بقیهالله الاعظم ارواحنا له الفدا برسید سر روی زانوی ایشان بگذارید و اشک بریزید و برگردید بیرون. زمانه باید زمانه حضرت شود باید زمان را تغییر دارد.
هر کس هر شغلی دارد کاسب، طلبه ودانشجو، کاری نداریم در آن فضا آدم حضرت شوید و زمانه را زمانه حضرت قرار دهیم این دو کار را باید بکنیم تا حضرت قیام و ظهور کند.
محبین اهل بیت سه دسته اند؟