۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۹ : ۰۲
کلمۀ جِنّ (به كسر جیم) 22 بار در قرآن مجيد آمده است. جنّ در عرف قرآن موجودى است با شعور و اراده كه به اقتضاى طبيعتش از حواسّ بشر پوشيده مي باشد و مانند انسان، مكلّف و مبعوث در آخرت و مطيع، عاصى، مؤمن، مشرك و ... است؛ خلاصه این که دوش به دوش انسان بوده و تنها فرقشان آن است كه انسان، محسوس و جنّ غيرمحسوس می باشد.
* ویژگی های جِن
جنّ نیز مثل انسان مخلوق خداست
1- جنّ و انس دو موجود پر ارزش «ثقلان» روى زمين اند. تأمّل در آيات سورۀ رحمن كه بيشتر از سى بار به صورت «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» جنّ و انس را مخاطب قرار داده، اين مطلب را روشن تر مي كند و در آن سوره كه بارها بعد از ذكر نعمت ها و عذاب هاى دنيا و آخرت آيۀ فوق تكرار شده، مبيّن آن است كه دنيا و آخرت براى هر دو است؛ ضمناً يك سوره در قرآن به نام سورۀ جنّ نامیده شده که تأمل در آن راهگشاست.
خلقت جنّ از آتش
2- جنّ از آتش (نيرو و حرارت مخصوص) آفريده شده همچنان كه اِنس به تدريج از خاك. «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ. وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ» (حجر: 27) انسان را از گل خشك، از گل سياه بدبو و كهنه آفريديم و جنّ را پيشتر، از آتش نافذ آفريدهايم. «سموم» به معنى نافذ است. در آيه ديگر هست «وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ» (رحمن: 15) جنّ را از مخلوطى از آتش آفريد «مرج» به معنى خلط است. گرچه حقيقت جنّ را نمي دانيم ولى از آيات مي فهميم كه فى الجمله از نيرو و آتشى مجهول آفريده شده است.
جنّ ها تکلیف دارند
3- جنّ مانند انسان مكلف به اعمال است «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات: 56) روز قيامت به جنّ و اِنس گفته مي شود آيا پيامبران نيامدند؟ آيا شما را از اين روز بيم ندادند؛ هر دو بر كفر خود گواهى دهند «يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلى أَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرِينَ» (انعام: 130) آيه صريح است در اينكه جنّ مكلّف و در پيش خدا مسئول اند و همچون انسان، كافر مي شوند و پيامبرانى از خود دارند «رُسُلٌ مِنْكُمْ» از مراجعه به سورۀ جنّ و آياتِ 32- 29 سورۀ احقاف و از آيات ديگر به دست مي آيد؛ البته حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى آنها نیز پيامبر است.
گناهکاران از جن ها وارد جهنم می شوند
4- گناهكاران و كفّار جنّ همچون انسان ها اهل جهنّم اند و در عذاب خواهند بود: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها ... أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» (اعراف: 179) و نظير آن است دو آيۀ ذيل «... لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ أَجْمَعِينَ» (هود: 119) «حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ أَجْمَعِينَ» (سجده: 13)
جن ها هم مرگ دارند
5- جنّ همچون انسان مي ميرد و گروهى جاى گروهى را مي گيرند «حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرِينَ» (فصلت: 25) كلمۀ «قَدْ خَلَتْ» مبيّن آن است كه امّت هاى جنّ مانند گروه هاى آدمى از بين رفته اند؛ نظير اين آيه است آيۀ «أُولئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ» (احقاف: 18) همچنين آيۀ 38 از سورۀ اعراف.
جن ها ما را می بینند ولی ما آن ها را نمی بینیم
6- جنّ ما را مى بينند ولى ما آنها را نمى بينيم دربارۀ بر حذر داشتن بنى آدم از شيطان و اتباع او آمده است: «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ» (اعراف: 27) او و همجنسانش شما را از جائى مى بينند كه شما آنها را نمى بينيد و به حكم آيۀ: «فَسَجَدُوا إِلّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» (كهف: 50) ابليس از جنّ است و جنس بخصوصى نيست.
اهل کار و فعالیت هستند
7- آنها مانند آدميان كار مي كنند و قدرت كار دارند. حضرت سليمان كه آن ها را به امر خدا مسخّر كرده بود براى او كار مي كردند؛ كاخ ها، تمثال ها و كاسه هاى بزرگ مي ساختند: «وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ ... يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً» (سباء: 12- 13) در سورۀ نمل آيۀ 17 تا 39 لشگر كشى حضرت سليمان به مملكت سباء نقل شده و تصریح شده كه عدّهاى از جنّ، جزء لشگريان او بودند و عفريتى از جنّ به وى گفت: من تخت ملكه را پيش از آن كه از جاى خود حركت كنى، نزد تو مي آورم. در سورۀ انبياء آيۀ 82 نيز اين مطلب آمده است.
در اصول كافى ج 1 ص 394 بابى تحت عنوان (جنّ به محضر ائمه عليهم السلام مي آيند و مسائل دينى خود را مي پرسند ...) منعقد است و در آن باره هفت حديث نقل شده از جمله از سُدير صيرفى نقل مي كند كه امام باقر عليه السّلام در مدينه به من سفارش هائى فرمود. از مدينه بيرون رفتم؛ در ميان راه «روحا» (محلى است چهل يا سى ميلى مدينه) بودم كه مردى با لباس خود به من اشاره كرد، به سوى او برگشتم و خيال كردم كه تشنه است. ظرف آب را به او دادم، گفت: به آب نياز ندارم. نامه اى به من داد كه مركّب مُهر آن خشك نشده بود. ملاحظه كردم مُهر امام باقر عليه السّلام بود. گفتم: اين نامه را كِى به تو داد؟. گفت: الآن. در نامه دستورهائى بود. چون متوجّه آن مرد شدم ديدم كسى نيست، بعد از آن ابو جعفر عليه السّلام (به مكّه) آمدند. به حضرتش عرض كردم: فدايت شوم مردى نامه شما را آورد كه مُهرش خشك نشده بود. حضرت فرمود: اى سُدير ما خدمتكارانى از جنّ داريم چون خواهيم كارى به فوريت انجام پذيرد آن ها را مي فرستيم.
مذکر و مؤنث هستند
8- در چند آيه دربارۀ وصف حوريان بهشتى آمده است: «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ» (رحمن: 56 و 74) حوريان بهشتى را قبل از شوهرانشان نه آدمى دست زده و نه جنّ. از اين آيه مي توان حدس زد كه تكثير جنّ به وسيلۀ مقاربت نر و ماده بوده باشد. قرآن دربارۀ شيطان می فرماید: «كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي ... ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (كهف: 50) آيه تصريح دارد كه ابليس از جنّ بوده و همچنين ذريّه دارد و خدا در خلقت آسمانها و زمين آنها را حاضر نكرده است؛ آيا ذرّيّۀ او به واسطۀ توالد و تناسل است؟.
یا دربارۀ نر و ماده بودن جنّ، آيات زير قابل دقّت است: «سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمّا لا يَعْلَمُونَ» (يس: 36)
منزّه است آنكه همۀ جفت ها را بيافريد از آنچه زمين مي روياند و همچنين از انسانها و از چيزهائي كه نمي دانند.
آيه مي گويد؛ نبات و انسان ها نر و ماده دارند و نيز چيزهائي كه ما آنها را نمي دانيم، نر و ماده دارند؛ جملۀ «وَ مِمّا لا يَعْلَمُونَ» جنّ را نيز شامل است و مي شود گفت: نر و ماده دارند، ولى ما كيفيّت آن را نمي دانيم اين در صورتى است كه مراد از «الازواج» در آيه اصناف نباشد. روشن تر از اين، آيۀ «وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» ذاريات: 49 است اين آيه تصريح کرده که نر و مادگى در تمام اشياء عموميّت دارد و جملۀ «كُلِّ شَيْءٍ» به طور حتم جنيّان را نيز شامل است.
در سورۀ جنّ از قول آنها نقل شده كه مي گفتند: «وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ» (جنّ: 6) مردانى از آدميان به مردانى از جنّ پناه مي بردند «رجالٌ من الجنّ» مبيّن آن است كه جنيّان مردانى دارند (و اللّه العالم).
اهل ایمان و نیکوکاری هستند
9- جنّ به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايمان آوردند و مثل ما سخن مي گويند و يكديگر را به نيكوكارى دعوت كرده و از عذاب خدا مي ترسانند:: وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ، قالُوا يا قَوْمَنا إِنّا سَمِعْنا كِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ يا قَوْمَنا أَجِيبُوا داعِيَ اللّهِ وَ آمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُجِرْكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ»
(احقاف: 29- 31).
(جنّ: 1- 15). چون تنى چند از جنّ را سوى تو آورديم كه قرآن را بشنوند و چون نزد پيغمبر حضور يافتند، به همديگر گفتند: گوش فرا دهيد؛ و چون قرآن خوانده شد سوى قومشان بازگشتند در حالي كه انذار كننده بودند، گفتند: اى قوم جنّ ما كتابى استماع كرديم كه بعد از موسى نازل شده و مصدّق كتاب هاى پيش است، به حقّ و راه راست هدايت مي كند، اى قوم! داعى خدا را اجابت كنيد و به او ايمان بياوريد تا گناهانتان را بيامرزد و از عذاب دردناك شما را برهاند.
«قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً ... وَ أَنّا مِنَّا الصّالِحُونَ وَ مِنّا دُونَ ذلِكَ كُنّا طَرائِقَ قِدَداً ... وَ أَنّا لَمّا سَمِعْنَا الْهُدى آمَنّا بِهِ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً وَ أَنّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» بگو به من وحى آمده كه گروهى از جنّ استماع قرآن كردند و گفتند: ما قرآنى شگفت آور شنيديم كه به كمال دعوت مي كند و بدان ايمان آورديم و هرگز كسى را به خداى خود شريك قرار نمي دهيم ... گروهى از ما شايستگانند و گروهى پست از آن ها و ما فرقه هاى مختلفيم ... و ما چون هدايت را شنيديم بدان مؤمن شديم هر كه به پروردگارش ايمان آورد آنها قصد هدايت شدن داشته اند امّا ستمگران هيزم جهنّم اند.
از اين آيات به دست مي آيد كه جنّ، قرآن را شنيده و بدان ايمان آورده اند و آن ها از حيث ايمان و كفر و غيره مثل انسان ها هستند و حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر آنها نيز پيغمبر است در گذشته از كلمۀ «رُسُلٌ مِنْكُمْ» استظهار كرديم كه آنها از جنس خود پيغمبر دارند، شايد هم از خود دارند و هم آن حضرت پيامبر آنهاست و در اين باره روايات داريم و اشاره شد كه پيش امامان اهل بيت نيز مي آمدند و مسائل خود را مي پرسيدند؛ و اينكه ميان خود گفتند: اين كتاب بعد از موسى نازل شده قهراً به موسى نيز اعتقاد داشته اند؛ ولى چرا بعد از عيسى نگفته اند؛ آيا آنها يهودى بوده اند؟ و يا اينكه انجيل تتمّۀ تورات است، لذا از آن نام نبردهاند. احتمال دوّم بهتر است.
آیا دیدن جن ها امکان دارد؟
10-دربارۀ تجسّم و ديده شدن جنّ از قرآن چيزى به دست نياورديم؛ ممكن است از قصّۀ سليمان به دست آورد كه مجسّم مي شوند؛ زيرا می فرماید: «قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ» نمل: 39 و ظهور آن در تجسّم است و اينكه براى سليمان كار و غوّاصى مي كردند ظاهر آن است كه مجسّم شده و آن كارها را مي كردهاند؛ ولى تجسّم ملك و به صورت بشر در آمدنش در قرآن مجيد صريح است مثل تجسّم مَلك بر حضرت مريم كه مريم پنداشت جوانى است و مي خواهد به او دست اندازد: فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا» مريم: 17 و مثل آمدن مَلك ها پيش ابراهيم و لوط در قضيّۀ بشارت به اسحق و عذاب قوم لوط؛ اما از لحاظ اخبار، جنّ به طور حتم مجسّم و ديده مي شود در كافى ج 1 ص 394 هست كه سعد- اسكاف آنها را به صورت مردانى زاهد ديد و امام باقر عليه السّلام فرمود: آنها جنيّان اند و نيز ابن جبل به صورت هندى ها و ديگران به صُور ديگر ديده اند و در اين باره روايات و نقل هایی وجود دارد.
پی نوشت:
قاموس قرآن، ج2، ص: 68-61- سيد على اكبر قرشی
منبع:حوزه