۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۷ : ۱۲
عقیق: مراسم شب اول ماه مبارک رمضان باحضور گسترده مردم شب زنده دار در مسجد ارک برگزار شد. به گزارش عقیق دراین مراسم حجت الاسلام سید حسین مومنی سخنرانی کرد و در ادامه حاج منصور ارضی به بیان سخنانی در شرح خطبه صد و هشتاد و هشت نهج البلاغه پرداخت .
قرائت دعای افتتاح ومناجات خوانی حاج منصور ارضی و نوحه خوانی حاج ابوالفضل بختیاری بخش دیگری از این مراسم بود.
مرگ برای کسی که بندگی خدا را کرده ناگهانی نیست
در خطبه 188 نهج البلاغه از مولایمان امیرالمومنین علیه السلام، حضرت میفرمایند: "اُوصیکُم بِذِکرِ المَوتِ وإقلالِ الغَفلَةِ عَنهُ" ، حضرت یاد مرگ را سفارش میکنند چون یک مسیر انتقالی است و انسان بعد از مرگ انتقال پیدا میکند به عالمی دیگر و این یاد مرگ اگر در غفلت بگذرد، مرگ ناگهانی میشود لذا میبینید دیگر در اعلامیهها میزنند ناگهانی یا ناکام. ولی برای کسی که بندگی خدا کرده کام برده ناگهانی هم نبوده چون همیشه به یاد خدا بوده است. در روایت هم دارد که وصیتتان را بنویسد و همیشه همراه داشته باشید، بعضیها فرمودند زیر سرتان قرار دهید یا سفارشاتی را به خانواده و دوستان بکنید، سفارش کردن و وصیت قسمتی از یاد کردن مرگ است، در قبرستان بروید بدانید آنجا جایگاه من و تو هم است حالا دور یا نزدیک. واقعا بعضیها غفلتشان خیلی زیاد است. در بهشت زهرا سلام الله علیها هم میبینی بعضیها اصلا حواسشان نیست که کجا آمده اند. شما یک جور غفلت دارید من هم یک جور غفلت دارم، اما یکی اصلا برایش مهم نیست اگر بمیرد با حجاب است یا بی حجاب چون اصلا مرگ را آنگونه که خدا و قرآن میگوید قبول ندارد و بعد هم مثلا به تعبیر خودشان میگویند فلانی تصادف کرد مرد.
مرگ پیر و جوان نمیشناسد
حضرت خودشان به ما وصیت کرده اند: "اُوصیکُم بِذِکرِ المَوتِ" ذکر مرگ مثل یاد آوری است. نماز کی باید بخوانیم؟ ماه رمضان کی باید با خدا حرف بزنیم؟ انفاق کی باید بکنیم؟ الان شب ها با اینکه عزیزان اطلاع میدهند ولی باز هم حواس بعضیها نیست. پول برای صدقه و جهیزیه باید بدهی حالا هر کدام که قسمتت باشد. با این پول هایی که جمع میشود هم گرهی باز میکنیم هم حواست هست میدانی که این کاری که میکنی موقع مرگ یک امتیاز داری. کسی که صدقه میدهد کسی که انفاق میکند کسی که برای جهیزیه پول میدهد کسی که کار یک مومن را راه میاندازد همه اینها جمع میشود هنگام مرگ، همان طور که گناهان جمع میشود و اثرش را میگذارد. برای کسی که توبه نکرده هنگام مرگ گناهانش همه در مقابل او حاضر می شوند. حضرت میفرمایند سعی کنید که غفلتتان را کم کنید "وإقلالِ الغَفلَةِ عَنهُ" آدم غفلت میکند اما کمش کنید. خیال کن نماز آخری است که خواندی، خیال کن شب آخری است که آمده ای، خیلی از دوستان یادشان بخیر از دنیا رفته اند، بودند در ماه رمضان سالهای قبل از اینجا برگشتند تصادف کردند مردند. مرگ پیر و جوان نمیشناسد، سال و ماه و روز مرگ قوانینش دست خداوند است و بعد حضرت عزرائیل است.
یاد مرگ آدم را همیشه سر زنده نگه میدارد
حضرت میفرمایند: "وکَیفَ غَفلَتُکُم عَمّا لَیسَ یُغفِلُکُم" چگونه شما یادتان میرود؟ از چیزی غافل میشوید که نباید شوید. و سریعا این کار عمل میشود امروز نه فردا، فردا نه یک روزدیگر. "وطَمَعُکُم فیمَن لَیسَ یُمهِلُکُم" و چگونه طمع میورزید در صورتی که هیچ وقت فرشتهی مخصوص اشتباه نمیکند و به شما مهلت نمیدهد حالا شما هر جایی که باشی. وقتش که برسد روح از بدنتان جدا میشود، نمیشود بگویی اجازه بده ما نمازمان را بخوانیم بعد جان ما را بگیر. به خاطر همین حضرت صادق علیه السلام میفرمایند: یک عده ای چشمشان باز است و میمیرند و یک عده ای با چشم بسته میمیرند یک عده ای یک چمشان باز است به همین اندازه که چشم دوم را ببندد اجازه نمیدهد عزرائیل. حالا بگو مگر این جوان چه کرده بود که باید الان بمیرد؟ این پیر چه کرده؟ یاد مرگ آدم را همیشه سر زنده نگه میدارد. کسی که میگوید یاد مرگ انسان را به انزوا میکشاند نمیفهمد چون با مرگ داری مهلتی که داری را میبینی "بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ"(سوره لقمان آیه 34) جزء علم خداست. وقتی کسی همیشه یاد مرگ است همیشه آماده است هیچ چیزی را جمع نمیکند. الان بعضیها چندتا خانه دارند؟ چندتا ویلا دارند چندتا مغازه دارند؟ به چند نفر کمک کرده اند؟ بعضیها سفره پهن میکنند برای دنیا، اما تو میآیی اینجا برای آخرتت سفره پهن میکنی حالا از فردا شب که ابوحمزه میخوانیم میگوییم "جُودُکَ بَسَطَ أَمَلِی" تو برای آخرت سفره پهن کردی امیدی زیبا نه امید و آرزوی واهی.
مداحی که حواسش جمع نباشد ضربه میخورد
حضرت میفرمایند که: باید برای مرگ همیشه آمادگی داشته باشید. کسی که آماده است کار میکند، معلم است خوب درس میدهد، مداح است خوب میخواند، بی دلیل وقتش را نمیگذراند . الان خیلیها دشمن مداح هستند. دوستانی دور او را میگیرند و مداح را زمین میزنند و آلوده میکنند و فضای گناه برایش تهیه میکنند، اینها خیلی خائن اند، مداح هم باید حواسش جمع باشد، مداحی که حواسش جمع نباشد ضربه میخورد. کی گفته هرکسی تو را هر مجلسی دعوت کرد باید بروی؟ دروغ است که میگویند فردای قیامت دامنت را میگیرند. هر کاری میکنیم عزرائیل بالای سرمان است ببیند امشب نوبت کیست، همه را میبیند ولی همه بی خیال اند. آدمی که یاد مرگ است هیچ وقت بی خیال نیست، چه کار میکند؟ نمازهایی که قضا شده را میخواند، استغفار میکند، انفاق میکند. خدا شاهد است زمان طاغوت یک آقایی از قم تشریف میآورد سی شب ماه رمضان. سی شب برنامه اش که تمام شد در راه برگشت در نزدیکی قم تصادف کرد مرد. شخصی که مامور بود بالا سرش آمده بود گفت این حتما منبر بوده پول دارد جیب هایش را خالی کنیم، برای یک ماه سی تومان به او داده بودیم. وقتی هرکسی پولش را در جیبش گذاشت و به یاد مرگ هم نباشد میگوید نگه دارم شاید فردا به دردم بخورد.
این شبها برای بیدار شدن است
یاد مرگ جوان و پیر و بچه ندارد، کسی که مانوس با مرگ است قشنگ کار میکند و این علامتش است، اما آن که میگوید مرگ ما را به انزوا کشانده و دیگر دستمان به کار نمیرود این معنی مرگ را نفهمیده، چون مرگ را امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند انتقال است از این دنیا به آن دنیا. هرکه باشی به هرجا برسی آخرین منزل هستی این است. خلاصه این شبها برای بیدار شدن است نه بیدار بودن. بیداری در یازده ماه دیگر است. واقعا خوب درس بخوانید و خوب تلاش کنید چقدر مقام معظم رهبری دربارهی جوانان سازنده صحبت کرده اند. واقعا مرگ برای ما سازنده است. سیری است که باید برویم. اما امشب که شب توسل به امام زمان علیه السلام هست و دقت داری و میدانی که شب سوم است که خیلی برای ما عزیز است و خیلیها گره کارشان باز میشود توسط کسی که گرچه سه سالش بود و مادر نداشت و عمه اش بزرگش کرد اما آنقدر مقام داشت و اهل مبارزه بود که هر چه یزیدیان ساخته بودند او با یک ناله اش خراب کرد و بدان دست پربرکتش دل میلیونها انسان را آباد کرد و آباد میکند، خانم خیلی بزرگوار و عزیز است.
اشعار خوانده شده توسط حاج منصور ارضی در شب سوم ماه مبارک رمضان
اشعار مناجاتی حاج منصور ارضی در ابتدای جلسه
باز هم توبه کنان پشت درت آمده ام
شب به امید عطای سحرت آمده ام
نظری کن که پی یک نظرت آمده ام
نفس آلوده به سوی گذرت آمده ام
یاد دادی که اگر عاصی و سرگردانم
زشت این است رخ از روی تو برگردانم
نعمتم دادی و با نعمت تو بد کردم
مهلتم دادی و تقصیر مجدد کردم
لطف کردی عوضش غفلت بی حد کردم
بارها آنچه ز من بر نمیآمد کردم
چه کنم عذر مرا گر نپذیری امشب
کاش از این بی سرو پا دست بگیری امشب
چشم من خشک شده حال بکا نیست که نیست
جرأت معصیتم هست، حیا نیست که نیست
دست بی خیر مرا اذن دعا نیست که نیست
خبری در دلم از نور خدا نیست که نیست
تا بخواهی تو در این قلب هوس هست که هست
حس وابستگی ام بر همه کس هست که هست
بار عام از تو رسیده است که دعوت شده ام
یکی از سفره نشینان ضیافت شده ام
خوب شرمنده این رسم رفاقت شده ام
باز بد جور هوایی زیارت شده ام
کربلا قبله دلهاست دلم تنگ شده!
شاهد حال من آقاست دلم تنگ شده
پدری آمده آرام کند دختر را
زینب اینجاست که بوسه بزند حنجر را
آمده زنده کند خاطره مادر را
آخر دم رفتن زده محکم گره معجر را
چقدر خواسته با گریه از او، تا نرود
می دود پشت سر شاه که تنها نرود
............................................................................................
اشعار خوانده شده توسط حاج منصور ارضی در میان جلسه
گر مصیبت اعظم است اغراق میخواهد چه کار؟
با تصور میکشد، مصداق میخواهد چه کار
گیرم آمد ابری از فصل کبودی بررخش
ذات خورشید است او، اشراق میخواهد چه کار
از دویدنهای پی در پی میان سلسله
او خود افتاد از نفس، شلاق میخواهد چه کار
عنچه ای که با نسیمی ساقه اش خم میشود
ضربههای بی هوای ساق میخواهد چه کار
شوق سوغاتی ندارم ای پدر زحمت نکش
موی از دم سوخته سنجاق میخواهد چه کار