کد خبر : ۴۹۴۳۰
تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۸:۴۸
در سالی که گذشت چقدر زبان ما رحمانی بود

تعارف گوشت برادرمرده دردیدوبازدیدهای سال نو

زبان می تواند ما را تا آنجا پیش ببرد که گوشت برادر مرده خود را بخوریم. آیا کسی از ما در عالم ظاهر حاضر است در دید و بازدیدهای عید، به جای میوه ها گوشت برادر مرده به میهمانانش تعارف کند؟ این عبارت چقدر مشمئزکننده است؟ تصورش چقدر حال آدم را می تواند بد کند؟
عقیق:زبان می تواند ما را به لغزشگاههای بزرگی بکشاند. زبان می تواند ما را تا آنجا پیش ببرد که گوشت برادر مرده خود را بخوریم. آیا کسی از ما در عالم ظاهر حاضر است در دید و بازدیدهای عید، به جای میوه ها گوشت برادر مرده به میهمانانش تعارف کند؟ این عبارت چقدر مشمئزکننده است؟ تصورش چقدر حال آدم را می تواند بد کند؟ آیا جز این است که وقتی ما در همین دید و بازدیدهای عید غیبت می کنیم در واقع گوشت برادر مرده را تناول می کنیم؟ شگفت است که بخش قابل توجهی از این معاصی که در دو آیه مذکور بر آن انگشت گذاشته می شود از مسخره کردن و عیب جویی و غیبت از سطح زبان جاری می شود
روزهای پایانی سال، تقلا و هروله خیابان ها گواهی می دهند که تحولی در حال شکل گیری است. جنب و جوشی فضا را دربر می گیرد و آدم ها می خواهند رنگ های تازه را چه بر جامه ها و چه بر خانه هایشان دعوت کنند. این ها نشانه ها و مظاهر عید بیرونی است. عیدی که در بیرون و آنچه به چشم می بینیم در جریان است و می خواهد کهنگی ها و غبارها را با خود ببرد و سطح همه اشیا را صیقلی دهد.
اما جان ها هم عید دارند و عید جان ها جانان است، هر چیزی که ما را یک گام به جانان نزدیک کند عید جان است. جان ها هم غبار دارند و عید جان ها غبارروبی از جان است. به تعبیر لسان غیب، "دل که آیینه شاهی است غباری دارد / از خدا می طلبم صحبت روشن رایی"
صحبت بر سر این است که اگر به موازات عید بیرونی و گشایشی که در طبیعت می بینیم و بهاری که بر سرشاخه های درختان با شکوفه ها جلوه گر شده ، درون آدم ها به عید نرسد و غبارهای درون تکانده نشود طعم حقیقی عید چشیده نخواهد شد چون دل آیینه پروردگار است و تماشای الطاف پروردگار با زنگار و غبار نشسته بر دل ممکن نیست. و اصلا همه این جنب و جوش ها به خاطر آن است که آدمیان را لحظه تحویل سال در یک جا جمع کند و به این دعا برساند که: یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال. همه این تدبیرها به خاطر آن است که سرانجام آدمیان به آن حال خوش درونی یا احسن الحال - بهترین حال ها - دست یابند.

نقش زبان در ظهور عید مبارک
از زبان معصومین علیه السلام  بارها به این حقیقت اشاره شده که عید حقیقی زمانی در قلب انسان متجلی می شود که آدمی بتواند در برابر معاصی از قدرت و قوه توکل و استعانت از حق و پرهیز سود جوید و اگر یک روز را بی گناه پشت سر گذارد یعنی سعی کند از محرمات چشم بپوشد و از همه لغزشگاه های قلب و جوارح دوری جوید آن روز بر او مبارک و عید خواهد بود. 
اما یکی از مهم ترین لغزشگاه هایی که می تواند روز ما را نامبارک و بهار قلب هایمان را به خزان مبدل کند زبان است. زبان می تواند خزان زودرس قلب ها را فراهم کند. این است که در قرآن حکیم خطاب می شود: "ویل لکل همزه لمزه / وای بر هر غیبت کننده عیب جویی."  این همان زبان کوچک بی مقدار است که به تعبیر امیرالمؤمنین علی علیه السلام "جِرمه صغیر و جُرمه کبیر" است. این زبان کوچک که می تواند منشأ و مصدر بسیاری از گناهان باشد و روز ما را از روزی مبارک به روزی نامبارک مبدل کند و نگذارد آن روز بر ما خجسته و عید باشد.

وجه دوگانه زبان و رستگاری انسان
زبان وجه کاملا دوگانه ای دارد. کسی که می خواهد به عید برسد باید این هشایری را در درون خود تقویت کند که ین وجه دوگانه چیست؟ زبان همان اندازه که می تواند ما را با نور یعنی ماده اول و آخر عید آشتی دهد می تواند ما را به سمت تاریکی و ظلمات ببرد و با تیرگی ها پیوند دهد. زبان می تواند زایشگاه خیر باشد یا زایشگاه شر. همچنان که قرآن حکیم در آیه 257 سوره بقره می فرماید: "اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُون / خدا یاور مؤمنان است. ایشان را از تاریکی ها به روشنی می برد. ولی آنان که کافر شده اند طاغوت یاور آنهاست که آن ها را از روشنی به تاریکی ها می کشد. اینان جهنمیانند و همواره در آن خواهند بود"
بخش مهمی از سیر انسان از ظلمت و تاریکی به سمت نور یا از سمت نور به سمت تاریکی و ظلمت به واسطه زبان صورت می گیرد به خاطر همین است که در فرهنگ اسلامی بارها و بارها به استفاده هشیارانه تر از زبان و فرآورده آن یعنی سخن دعوت می شود چون به همان میزان که زبان می تواند مرهم زخم باشد به همان میزان هم می تواند نمک پاش زخم ها باشد. به همان میزان که می تواند جراحت ها را خوب کند می تواند خود در مقام جراحت ساز زخم بزند.

اگر زبان پیامبر (ص)  نرم نبود رسالت سرانجام نمی یافت
اما اولیا و انبیا از زبان برای تألیف قلوب و بسط محبت و مروت میان خلق الله سود می برده اند و زبان شان در خدمت برجسته ترین سجایا و فضایل انسانی قرار می گرفته است اما همین  زبان که راه رهایی آدمیان از جهل ها و عنادها و کینه ورزی ها بوده وقتی در اختیار معاندان و مخالفان حق قرار می گرفته به واسطه همین زبان چه شروری که به وجود نمی آمده است.
قرآن حکیم در آیه 159 سوره آل عمران، رمز توفیق رسول الله (ص) در تشکیل امت واحده را در زبان پرمهر و عطوفت حضرت بیان می کند: "فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ / به سبب رحمت خداست که تو با آنها اينچنين خوشخوی و مهربان هستی. اگر تند خو و سخت دل می بودی از گرد تو پراکنده می شدند " در واقع آنچه در این آیه مورد توجه قرار گرفته این حقیقت است که اگر رسول الله صل الله علیه و آله و سلم آن زبان نرم و مهربانانه را در برخورد و گفتگو و دعوت هایشان نداشتند در آن صورت وظیفه رسالت به سرانجام نمی رسید و اساسا امتی شکل نمی گرفت. این همان نتیجه شگفت انگیزی است که از زبانی به ظاهر کوچک صادر می شود که دنیای بزرگی را در خود می آفریند و شکل می دهد.

وقتی زبان انسان در دست شیطان می افتد
قرآن حکیم در آیات 11 و 12 سوره حجرات، رموزی دیگر از تحول درون آدمی را که کاملا در استخدام زبان اوست و می تواند او را به میعاد عید و به گشایش بهاری در قلب و ذهنش بکشاند یا برعکس آدمی را از این نعایم بزرگ الهی بی نصیب گذارد بیان می کند. آن جا که نخست در آیه 11 می فرماید: "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ / ای کسانی که ایمان آورده اید مباد که گروهی از مردان گروه دیگر را مسخره کند، شاید آن مسخره شدگان بهتر از آن ها باشند. و مباد که گروهی از زنان گروه دیگر را مسخره کند، شاید آن مسخره شدگان بهتر از آن ها باشند. و از هم عیب جویی مکنید و یکدیگر را به القاب زشت مخوانید. بد است عنوان فسق پس از ایمان آوردن. و کسانی که توبه نمی کنند خود ستمکارند."
سپس در آیه 12 همین سوره می فرماید: "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ / ای کسانی که ایمان آورده اید از گمان فراوان بپرهیزید. زیرا پاره ای از گمان ها در حد گناه است. و در کارهای پنهانی یکدیگر جست و جو مکنید. از یکدیگر غیبت مکنید. آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهید داشت. و از خدا بترسید زیرا خدا توبه پذیر و مهربان است."
همچنان که در این دو آیه به روشنی تصریح شده است زبان می تواند ما را به لغزشگاههای بزرگی بکشاند. زبان می تواند ما را تا آنجا پیش ببرد که گوشت برادر مرده خود را بخوریم. آیا کسی از ما در عالم ظاهر حاضر است در دید و بازدیدهای عید، به جای میوه ها گوشت برادر مرده به میهمانان تعارف کند و خود نیز دست به کار خوردن شود؟ این عبارت چقدر مشمئزکننده است؟ تصورش چقدر حال آدم را می تواند بد کند؟ آیا جز این است که وقتی ما در همین دید و بازدیدهای عید غیبت می کنیم در واقع گوشت برادر مرده را تناول می کنیم؟ شگفت است که بخش قابل توجهی از این معاصی که در دو آیه مذکور بر آن انگشت گذاشته می شود از مسخره کردن و عیب جویی و غیبت از سطح زبان جاری می شود.


منبع:شبستان
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین