کد خبر : ۴۸۳۹۱
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۲:۴۶

پرسمان/ چرا جهنم ابدی است؟

بین جرم و مجازات رابطه تکوینی و رابطه علّی وجود دارد.
عقیق:چنین به نظر می رسد ابدی بودن جهنم ظلم به بنده ها است. چون در مقابل یک  گناه باید از عذاب نامحدود و ابدی رنج بکشند. در حالی که مدت زمانی که در این دنیا هستند محدود و کوتاه است. آیا این نوعی ظلم  از سوی خداوند نیست؟ در این مقاله به دنبال پاسخ این مطلب هستیم.

در پاسخ به این سوال دو نکته قابل تأمل است: نکته اول در واقع پاسخ نیست بلکه شاهدی است بر لزوم این خلود در عذاب و دومین نکته واقعاً پاسخ و توضیح مطلب است.

نکته اول اینکه کسانی که در عمر کوتاه  30 ،40 و ...  سال گناه می کنند اگر مثلا40 هزار سال خدا عمر به آنها می داد چکار می کردند؟ آیا گناه نمی کردند؟ با اینکه این افراد می دانند که به زودی خواهند مرد اما گناه می کنند. حال اگر به آنها بگویند شما 4 میلیون سال زنده باش، چه خواهند کرد و چقدر وحشتناک  و درنده خواهند شد؟

بنابراین، این که می گویند ما فقط 40 سال گناه کردیم قابل قبول نیست زیرا اگر 40 میلیون سال هم خدا به آنها عمر می داد باز هم گناه می کردند چنانکه عکسش هم همینطور است. کسی که 40 سال عبادت می کند هر چه  عمر بیشتر  داشته باشد عبادت بیشتری می کند.

همان طور که گفته شد اولاً این پاسخ، اصلی نیست. پاسخ اصلی این است که ، باید ببینیم نوع و کیفیت و ماهیت مجازات اخروی چه نوع مجازاتی است؟ لازم به توضیح است که مجازات به سه شکل قابل تصویر است و به سه صورت می توان مشاهده کرد:

دسته اول: مجازات های قرار دادی است ، که اعتباری است و بین جرم و مجازات رابطه تکوینی و رابطه حقیقی وجود ندارد. یک قرارداد واعتباری را خود مردم یا شارع یعنی خداوند متعال قرار داده پس محور و ماهیتش براساس قرارداد است.

مثلا در شرع مقدس اسلام این طوراست که اگر کسی شراب خورد مجازاتش 80 ضربه شلاق است. رابطه تکوینی بین شرب خمر و این شلاق نیست و اینها با هم رابطه ای ندارند. او شراب خورده و مست شده در حالی که ما داریم به پشتش شلاق می زنیم در ظاهر هیچ ارتباطی بین این دو فعل نیست.

یا مثلا اگر کسی ماشینش را فلان مکان پارک کرد باید آنقدر پول بدهد رابطه ای بین پارک ماشین در محل پارکینگ ممنوع و جریمه ای که پرداخت می کند وجود ندارد و تنها قرارداد است و اعتبار کرده اند، گاهی آن را کم می کنند گاهی هم زیاد می کنند. می توانند تابلو را از آنجا بردارند 100 متر بالاتر بزنند. همان جایی که دیروز پارک کردن ممنوع بود الان ممنوع نیست و 100 متر بالاترش که دیروز ممنوع نبود الان ممنوع می شود.


این نوع مجازات را مجازات های قرارداد می گویند. در این نوع مجازات همه عقلا می گویند باید بین جرم و مجازات تناسب باشد. اگر کسی که ماشینش را در محل پارکینگ ممنوع پارک کرده نمی توان او را اعدام کرد و اگر چنین مجازاتی بشود همه عقلای دنیا می گویند که بین این جرم و مجازات تناسب نیست و ظلم است یا اگر کسی مثلاً یک سیلی به صورت یک نفر زد دستش را قطع کنند یا  او را بکشند. چون اینجا امکان رعایت تناسب هست، می شود بین جرم و مجازات تناسب برقرار کرد چون قراردادی و اعتباری است.

دسته دوم: بین جرم و مجازات رابطه تکوینی و رابطه علّی وجود دارد. در واقع مجازات چیزی جز معلول خود جرم نیست که اصطلاحاً می گویند مکافات. در واقع مجازات، مکافات خود عمل است. مثلاً اگر کسی شراب بخورد و در حال مستی رانندگی کند و تصادف کند پایش فلج می شود یا ستون فقراتش شکسته و نخاعش قطع می شود و تا آخرعمر فلج است و نمی تواند اعتراض کند که من یک ساعت مست بودم چرا 70 سال فلج باشم؟

در پاسخ به او باید گفت این نتیجه کار خودت است و قراردادی نیست که ما کمترش کنیم و بگوییم چون یک ساعت بیشتر مست نبوده پس 20 سال فلج باشد اگر 4 ساعت مست بود مثلاً 80 سال فلج باشد ، این معلولیت نتیجه آن کار است.

اگر کسی یک لحظه هوس کرد که سم بخورد می میرد، نمی تواند بگوید یک لحظه هوس کردم ، یا  اگر هوس کرد یک چاقو به چشمش بزند چرا تا آخرعمر کور باشد. این را همه عقلا پذیرفته اند که به ازای یک لحظه هوس کردن چرا تا آخر عمر باید کور باشد و می گویند این نتیجه عملش است. در اینجا تناسب اصلاً معنا ندارد که بگوییم باید بین جرم و مجازات تناسب باشد.


اما آیا مجازات اخروی از نوع اوّل است که باید تناسب داشته باشد تا ظلم نشود یا از نوع دوّم است که اصلاً امکان تناسب نیست؟ باید گفت از هر دو نوع فراتر است، حتی از نوع دوم هم فراتر است. چون مجازات اخروی چیزی جز خود عمل نیست و جز خود جرم نیست یعنی مجازات نتیجه جرم نیست بلکه خود جرم و تجسم عمل است. این گونه نیست که بگوییم قرارداد کردیم که اگر کسی مال یتیم خورد آتش در شکمش برود بعد بگویند چرا؟

اصلاً خوردن مال یتیم چیزی جز خوردن آتش نیست، فقط این آتش در قیامت شعله ور می شود  " إنّ الذین یأکلون أموال الیتامی إنما یأ کلون فی بطونهم نارا وسیصلون سعیرا " اما در اینجا تجسم پیدا نیست و بروز نمی کند " یوم تبلی السرائر " آنجا آشکار می شود که این شخص واقعاً آتش خورده.
پس اگر این شد دیگر بحث تناسب معنا ندارد چون قرارداد در کار نبوده که آن را کم یا زیاد کنند. بعضی بین عذاب اخروی و مجازات دنیوی که قراردادی است مقایسه می کنند. خیال می کنند خدا قرارداده آن مجازات را و به دنبال این باور می گویند چرا تناسب نیست؟ در حالی که اصلاً بحث تناسب اینجا مطرح نیست چون مجازات چیزی جز خود عمل نیست.


یکی از همسران پیغمبر از خانمی که نزد پیغمبر آمده بود غیبت کرد، حضرت به او گفت دندانت را خلال کن. گفت: یا رسول الله من که غذا نخوردم، من روزه هستم. فرمود: نه بلند شو این کار را بکن. وقتی که خلال کرد پاره های گوشت از لای دندانش بیرون آمد. فرمود: این گوشت مرده ای است که خوردی، یعنی تجسّم ملکوتی غیبت را پیغمبر به این خانم نشان داد، این کار را گاهی اولیاء خدا هم می کردند.


حاصل اینکه نباید مجازات اخروی با مجازات دنیوی به بهانه تناسب مقایسه شود. بعضی از جرائم، بعضی از گناهانی که انسان مرتکب می شود هر سه دسته مجازات را دارد. همان شرب خمری که مثال زده شد اگر شخص دستگیر بشود در محکمه اسلامی 80 ضربه شلاق می خورد، بچه هایش عقب مانده ذهنی می شوند، ممکن است سرطان دستگاه گوارش هم بگیرد اینها مکافات عملش هست. ممکن است تصادف کند و خسارت های فراوانی هم ببیند این هم مکافات دنیویش است. در آخرت، شرب خمر یک چهره، یک تجسم و یک حقیقتی دارد که آن حقیقت بروز می کند.

عذاب این شخص جز همان عملش که در آخرت تجسم پیدا می کند چیزی نیست.

حق این است که انسان در جهنم جاودانه بماند چون گناه باعث شده که ماهیتش، ماهیت ناری و ماهیت جهنمی بشود. این ماهیت دیگر به درد بهشت نمی خورد. باید همیشه در جهنم باشد. بحث خلود درست است ولی اینکه چرا تناسب نیست ظلم است پاسخ همان است که گفته شد.
 

منبع:تبیان
211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین