کد خبر : ۴۸۳۸۸
تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۱

انصاف از نگاه ائمه اطهار و روایات

پیامبر اکرم(ص) یکى از نشانه‏ هاى مؤمن واقعى را انصاف دانسته و می­فرمایند: «کسى که با فقیر، همدردى کند و درباره مردم با انصاف باشد مؤمن واقعى است».
2عقیق:امام علی(ع) در خطبه 21 نهج البلاغه می فرمایند: «فَإِنَّ اَلْغَایَةَ أَمَامَکُمْ وَ إِنَّ وَرَاءَکُمُ اَلسَّاعَةَ تَحْدُوکُمْ تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ أقول إن هذا الکلام لو وزن بعد کلام الله سبحانه و بعد کلام رسول الله صلى الله علیه و اله بکل کلام لمال به راجحا و برز علیه سابقا فأما قوله علیه السلام تخففوا تلحقوا فما سمع کلام أقل منه مسموعا و لا أکثر محصولا و ما أبعد غورها من کلمة و أنقع نطفتها من حکمة و قد نبهنا فی کتاب الخصائص على عظم قدرها و شرف جوهرها»
آنگاه که خبر پیمان شکنان به ایشان رسید این خطبه را ایراد فرمودند: آگاه باشید! شیطان حزب و طرفداران خویش را بسیج کرده و سپاه خود را گرد آورده است تا بار دیگر ستم را به جایش برگرداند و باطل را به جایگاه نخستینش‏ باز فرستد. به خدا سوگند آنها هیچ منکرى از من سراغ ندارند.
انصاف را بین من و خود حاکم‏ نساختند، آنها حقى را مطالبه مى‏کنند که خود آن را ترک گفته‏ اند. انتقام خونى را مى‏خواهند که خود ریخته‏اند، اگر(در ریختن این خون) شریکشان بوده‏ام پس آنها نیز سهیمند و اگر تنها خودشان ‏مرتکب شده‏اند کیفر مخصوص آنهاست. مهمترین دلیل آنان به زیان خودشان تمام مى‏شود، از پستانى شیر مى‏خواهند که‏ مدتهاست‏ خشکیده، بدعتى را زنده مى‏کنند که زمانهاست از بین رفته. چه دعوت کننده‏اى؟! و چه اجابت کنندگانى؟!
من به کتاب خدا و فرمانش درباره آنها راضیم، اما اگر از آن سرباز زنند لبه شمشیر تیز را در اختیار آنها قرار مى‏دهم و این کار براى درمان ‏باطل و یارى حق کفایت مى‏کند! شگفتا! از من خواسته‏ اند که در برابر نیزه‏هاشان حاضر گردم و در مقابل شمشیر آنان شکیبائى ورزم! سوگواران در سوگشان بگریند، من کسى نبودم که به نبرد تهدید شوم و یا از ضرب شمشیر به راسم! من به پروردگار خویش یقین دارم و در دین و آئین خود گرفتار شک و تردید نیستم!
ابن ابى الحدید مى‏نویسد: «این خطبه از خطبه‏هاى جنگ جمل است، چنانکه مورخ معروف ‏«ابو مخنف‏» قسمت زیادى از آن را از قول ‏«مسافر بن عفیف‏» نقل مى‏کند، او مى‏گوید: پس از بازگشت فرستادگان امام(ع) از جانب طلحه و زبیر و عایشه و اعلام جنگ از طرف آنها، امام(ع) بپا خاست و این خطبه را یاد فرمود.
در اینجا امام استدلال جالبى دارد که اصحاب جمل طالب خونى‏ هستند که خودشان ریخته‏ اند، زیرا آنها از کسانى بودند که شورش بر ضد عثمان را رهبرى کردند تا خون او ریخته شد و اگر فرضا امام(ع) هم در این کار شریکشان بوده‏ آنها نیز مقصرند پس به طور مسلم خودشان قاتل عثمان هستند چگونه به خونخواهى‏ او برخاسته‏اند؟!
«یا خیبة الداعى!» منظور از این جمله یکى از سه نفر است: طلحه، زبیر و عایشه، همچنین امام(ع) سر نترسیدن خویش از جنگ را عقیده محکمش به خدا و عدم ‏تردیدش در دین مى‏داند، یعنى اعتقاد، او را به این سر حد رسانیده است.
آنچه که در این خطبه مورد توجه ما قرار گرفته است، موضوع انصاف است که مورد تأکید امام علی(ع) بوده است. انصاف که از زیباترین خصلت‌هاى اخلاقى است به معناى عدالت‌ورزى و اجراى قسط و اقرار به حقوق مردم و اداى آنهاست و این که هر خیرى را براى خود مى‌‌خواهم براى دیگران هم بخواهم و هر زیان و ضررى که براى خود نمى‌پسندم براى دیگران هم نپسندم.

انصاف از دیدگاه قرآن
برخى از مردم در مقام سخن یا اداى شهادت چنانچه منافع خود یا نزدیکان خود را در معرض خطر ببینند به سادگى حاضر نیستند حقیقت را بگویند. از این رو خداوند در قرآن مجید مى‏فرماید: «هنگامى که سخن مى‏گویید عدالت را رعایت کنید حتى اگر در مورد نزدیکانتان بوده باشد و به عهد خدا وفا کنید. این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مى‏کند تا متذکر شوید.»
و در جاى دیگر مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! به طور جدى در پاسدارى از عدالت برخیزید و براى خدا گواهى دهید اگرچه [این گواهى] به زیان خود شما یا پدر و مادر یا نزدیکان شما بوده باشد. براى هر کس که شهادت مى‏دهد چه غنى باشد یا فقیر، خدا سزاوارتر است که از آنها حمایت کند. بنابراین از هوى و هوس پیروى نکنید که از حق منحرف خواهید شد و اگر حق را تحریف کنید و یا از اظهار آن اعراض نمایید خداوند به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.»

انصاف از دیدگاه روایات
در روایات نیز سفارش زیادى درباره رعایت انصاف شده است که به بعضى از آنها اشاره مى‏شود. مردى خدمت رسول خدا(ص) رسید و گفت: مرا از مکارم اخلاق آگاه کن. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «مکارم اخلاق عبارت است از: عفو کردن کسى که به تو ستم کرده است؛ پیوند با کسى که از تو بریده است؛ بخشش به کسى که تو را محروم کرده است؛ حقگویى گرچه به ضرر خودت باشد.»
پیامبر اکرم(ص) یکى از نشانه‏هاى مؤمن واقعى را انصاف دانسته و می­فرمایند: «کسى که با فقیر، همدردى کند و درباره مردم با انصاف باشد مؤمن واقعى است.» امیرمؤمنان علی(ع) می­فرمایند: «هر کس با مردم به انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید». امام صادق(ع) مى‏فرمایند: «بالاترین اعمال سه چیز است: رعایت انصاف نسبت به مردم تا آنجا که هر چه براى خود دوست دارى براى آنان نیز دوست بدارى. مواسات نمودن با برادرت در مال، یاد خدا در هر حال...»
امام صادق(ع) می­فرمایند: «سه دسته‏ اند که در روز قیامت از دیگران به رحمت خدا نزدیکترند تا از حساب خلق فارغ شود: کسى که در هنگام خشم، قدرتش او را به ستم کردن به زیردستانش دعوت نکند. کسى که هنگام قضاوت بین دو نفر به اندازه یک جو به هیچ طرف گرایش پیدا نکند .کسى که حق را بگوید؛ خواه به ضرر او باشد یا به سود او.»
حضرت على(ع) در فرمان خود به مالک اشتر می­فرمایند: «نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافیان و خانواده و زیر دستانت انصاف داشته باش که اگر انصاف، پیشه خود نسازى ستم کرده‏اى و کسى که به بندگان خدا ستم کند خدا دشمن اوست و کسى که خدا دشمن او باشد دلیلش را باطل مى‏سازد [عذرش را نمى‏پذیرد] و چنین شخصى با خدا در جنگ است مگر آنکه دست از ستم بردارد و توبه کند.»
رعایت انصاف کارى دشوار است و انسان باید به آن اهمیت بدهد. امام صادق(ع) در حدیثى فرمود: «آیا شما را به سخت‏ترین چیزى که خدا بر خلقش واجب کرده آگاه نسازم؟ و آنگاه سه موضوع را بیان کرد که نخستین آنها از انصاف دادن به مردم است.»

انواع انصاف:
انصاف دارای انواع و اقسام متعددی است که در اینجا به چند مورد به عنوان نمونه اشاره می­شود:

1- انصاف در سخن
انسان باید به سخنان دیگران آن گونه بنگرد که به سخنان خویش مى‌‌نگرد و از آن همان‌گونه دفاع کند که از سخن خویش دفاع مى‌‌کند و به تعبیر دیگر طالب حق باشد و آن را در نزد هر کس و هر جا بیابد پذیرا شود؛ هر چند گوینده حق، یک فرد عادى و او عالمى بزرگ و پرآوازه باشد.
انصاف که در روایات اسلامى از آن ستایش فراوان شده به معنى یکسان نگریستن به منافع خویش و دیگران است و یکى از شاخه‌هاى آن انصاف در سخن مى‌‌باشد. در حدیث معروفى مى‌‌خوانیم که امام صادق(ع) فرمود: «برترین اعمال سه چیز است: رعایت انصاف در حق مردم نسبت به خویشتن تا آنجا که چیزى را براى خود نخواهى، مگر اینکه همانندش را براى آنها بخواهى و مواسات با برادر دینى در مال و ذکر خدا در هر حال.»

2-  انصاف در عمل
امیرالمؤمنین علی(ع) در نامه‌ای به مالک اشتر در این مورد می‌فرماید: «با خدا و با مردم، با خویشاوندان نزدیک و با افرادى از رعیت خود که آنان را دوست دارى انصاف را رعایت کن...»

3- انصاف در قضاوت
رعایت انصاف در زندگى انسان مراحلى دارد که هر شخصى در هر موقعیتى که قرار گرفته باشد باید به تناسب آن موقعیت، انصاف را رعایت کند. چه بسا که رعایت نکردن انصاف، دنیا و آخرت انسان را تباه سازد و مهمترین مورد رعایت انصاف در مقام قضاوت است. کسى که بر کرسى قضاوت و حکومت مى‏نشیند باید جز حق و حقیقت چیز دیگرى را منظور ندارد. اگر تحت تأثیر دیگران قرار گیرد و یا به خاطر خویشاوندى و دوستى به یکى از طرفین دعوى متمایل شود مسلما از مسیر عدالت و انصاف منحرف شده و برخلاف «ما انزل الله» حکم خواهد کرد و کسى که برخلاف حکم خداوند داورى کند از ستمکاران و فاسقان و کافران است.
اگرچه هرگاه سخن از قضاوت و شرایط قاضى و اهمیت آن در اسلام به میان مى‏آید ذهن انسان متوجه قضاتى که در مراحل عالى قضاوت قرار گرفته‏اند مى‏شود، ولى قضاوت منحصر به قاضى رسمى و منصوب از طرف امام(ع) یا نایب امام نیست؛ زیرا حکم کردن شامل مواردى که به نظر ما جزئى و کم اهمیت مى‏آید نیز مى‏شود.

 
منبع:جام
211008

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین