نحوست ماه صفر واقعیت است یا خرافه ؟
نحس بودن روز یا مقداری از زمان به این معناست که تاثیر مرموز و ناشناخته ای در روزها و شب ها وجود دارد که آثار آن را احساس می کنیم؛ اما علل آن برای ما مبهم است. در آن زمان جز شر و بدی، حادثه ای روی نمی دهد و اعمال آدمی، برای صاحب آن، برکت و نتیجه خوبی ندارد.
عقیق: یکی از موضوعات بایسته واکاوی، بررسی درستی یا نادرستی نحوست برخی ایام است و این نوشتار می کوشد تا ضمن بررسی آیات و روایات این موضوع ، به طور خاص، به بررسی مساله نحوست ماه صفر بپردازد و در نهایت عدم همسویی این پندار را با آموزه های دینی اثبات کند.
مفهوم شناسی سعادت و نحوست
«سعادت» در لغت به معنای خوشبختی، خجستگی، نیک بختی، میمنت و پیروزی است و در مقابل شقاوت و بدبختی قرار دارد. از این رو به روزی « سعید» گفته می شود که برای انسان مایه خوش بختی باشد و به میمنت و خجستگی نیز به پایان برسد.(1)
ولی در اصطلاح دیدگاه های متفاوتی در مورد «سعادت» وجود دارد. یکی از دانشمندان غربی می گوید: « یکی از بزرگان گذشته 288 عقیده مختلف را درباره خوشبختی نقل می کند که تمام این عقاید را فیلسوفان و بزرگان جهان اظهار داشته اند و هریک از آن ها برای وصول به خوشبختی راه متفاوتی را نشان داده اند.» (2)
استاد مطهری در این باره می گوید: طرح و تنظیم برنامه سعادت فرع بر این است که انسان با تمام استعدادهای مکتومی که دارد، شناخته شود؛ زیرا سعادت، از شکفته شدن استعدادها و بروز و فعلیت یافتن قوه ها پیدا می شود. سعادت حقیقی، وقتی حاصل می شود که تمام استعادادهای انسانی، بالاخص استعدادهای عالی وجود وی، از قوه به فعلیت برسد. (3)
اما «نحس» در لغت به مفهوم نا مبارک و شوم بودن چیزی یا کسی، بداختر، نامبارک و بدبختی است. راغب اصفهانی در بیان معنای نحس می گوید: اصل نحس، به معنای قرمزی افق و شبیه نحاس(مس یا سرب مذاب) یا آتش بدون دود است که برای شومی، مثل شده است. (4)
اعتقاد عمومی به نحوست و سعادت ایام
یکی از مسایل مهمی که در میان ملل و اقوام مختلف مورد توجه بوده و مردم کم و بیش بدان معتقد بوده اند، «سعادت و نحوست ایام» است. آنان بعضی از روزهای سال، ماه و هفته یا برخی از ساعات روز را «سعید و مبارک» و بعضی دیگر را« نحس و شوم» می شمردند. همین اعتقاد سبب می شد که در روزهای مبارک، اعمالی همچون دعا، عبادت، دید و بازدید یا ازدواج را انجام دهند و متقابلا در ایام شوم، از انجام دادن بعضی کارها اجتناب ورزند.
در میان مسلمانان و ما ایرانیان نیز نمونه هایی از این قبیل به چشم می خورد؛ چنان که اعتقاد به مبارک بودن روز مبعث، عیدهای فطر و قربان یا روز جمعه و نیز شوم بودن عاشورا، درمیان مسلمانان رواج دارد. همچنین اعتقاد به برکت و سعادت نوروز، و بد یمنی و نحوست روز سیزدهم فروردین و انجام مناسک سیزده به در، در میان ما ایرانیان وجود دارد و یکی از مصادیق این بحث که هر ساله مورد توجه برخی مسلمانان واقع شده نحوست ماه صفر است.
علت نامگذاری ماه صفر
ماه صفر، دومین ماه قمری پس از محرم الحرام است. در دوران جاهلیت این ماه را « ناجز» می نامیدند. در دلیل نام گذاری این ماه، دو جهت ذکر شده است؛ یکی این که از« صفره» به معنای زرد گرفته شده؛ زیرا زمان انتخاب این نام، مقارن فصل پاییز و زردی برگ درختان بوده است. (5) دوم آن که از «صفر» به معنای تهی و خالی گرفته شده است(6) چرا که مردم پس از پایان ماه های حرام، روانه جنگ می شدند و شهرها خالی می شد. (7)
ماه صفر نزد شیعیان
شیعیان دوازده امامی و محبان اهل بیت علیهم السلام ماه صفر را از ایام سوگواری سال می دانند، زیرا در ابتدای این ماه بازماندگان کربلا را به اسیری وارد شام نمودند و آنان را در فشار روحی و روانی قرار دادند. هم چنین بیستم این ماه، مصادف با اربعین شهادت امام حسین علیه السلام و یاران ایشان در کربلا است. بنا به روایت علمای شیعه و برخی از عالمان اهل سنت، در 28 صفر، رحلت جانگداز رسول گرامی اسلام حضرت محمد (ص) و شهادت سبط ایشان حضرت اما حسن مجتبی علیه السلام و نیز در آخر این ماه شهادت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) واقع شده است. بدین جهت شیعیان در این ماه همانند ماه محرم به سوگواری می پردازند.
دیدگاه موافقان و مخالفان نحوست ایام
درباره نحوست ایام، از دیرباز دیدگاه های مختلفی وجود داشته است؛ به گونه ای که برخی آن ها را ویژگی ذاتی زمان دانسته اند و برخی نیز قائل به مساوات ایام و عدم تفاوت در ویژگی های زمان بوده و تعریف سعد و نحس را ز باب اتفاقات پیش آمده در آن دانسته اند.
1. دیدگاه موافقان: این عده نحس بودن روز یا مقداری از زمان را به این معنا می دانند که تاثیر مرموز و ناشناخته ای در روزها و شب ها وجود دارد که آثار آن را احساس می کنیم؛ اما علل آن برای ما مبهم است. در آن زمان جز شر و بدی، حادثه ای روی نمی دهد و اعمال آدمی، یا دست کم نوع خاصی از اعمال، برای صاحب آن، برکت و نتیجه خوبی ندارد. سعد بودن یا خوش یمنی روز، درست برخلاف این است. شهید مطهری ضمن مثالی به بیان این دیدگاه می پردازد و می گوید : قائلین به سعادت ذاتی ایام، عید غدیر را از آن جهت که در روز هجدهم ذی الحجه واقع شده، روز مبارک و سعیدی می دانند؛ یعنی این روز مبارک است. اعم از این که در این روز حادثه ای واقع شده یا نشده باشد، یعنی بخت حادثه یوم الغدیر بلند بوده است که در این روز واقع شده است...و نیز دهم محرم را روزی می دانند که از اولی که عالم ساخته شده، بد و شوم ساخته شده و حادثه کربلا در روزی واقع شده که بالذات شوم بود. هر سال که روز دهم محرم می آمد، روز شومی می آمد. از زمان حضرت آدم (ع) این روز شوم بوده و تا قیامت هم شوم خواهد بود.(8)
2. دیدگاه مخالفان: در مقابل دیدگاه فوق، عده ای می گویند: هر یک از روزهای سال روز خداست و هیچ روزی به خودی خود نحس یا مبارک نیست؛ بلکه این اتفاقات است که بعضی از روزها را در نظر ما مبارک یا نحس می کند؛ مثلا شب قدر به واسطه نزول قران مبارک است و روزی که قوم عاد به واسطه عذاب خدا دچار تندباد شد به نحوست معروف گردید.
علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان می فرماید: ما به هیچ وجه نمی توانیم بر سعادت روزی از روزها یا زمانی از زمان ها یا نحوست آن، برهان اقامه کنیم؛ زیرا طبیعت زمان از نظر مقدار به گونه ای است که اجزای آن مثل هم است و یک چیز به شمار می آید. (9) ایشان در جای دیگر از تفسیر خود می نویسد: اخباری که درباره نحوست و سعادت ایام وارد شده بیش از این دلالت ندارد که این سعادت و نحوست به خاطر حوادث دینی است که بر حسب ذوق دینی و یا بر حسب تاثیر نفوس یا در فلان روز، ایجاد حسن کرده و یا باعث قبح و زشتی ان شده؛ اما این که خود آن روز و یا آن قطعه از زمان متصف به میمنت و یا نحوست شود و تکوینا خواص دیگری داشته باشد که سایر زمان ها آن خواص را نداشته باشد، از آن روایات برنمی آید.(10)
شهید مطهری نیز اساس این تفکر را مخدوش دانسته و می گوید: نه عقل می تواند این تفکر را قبول کند و نه از نظر شرع می توان تاییدی برآن آورد. از این رو، ایشان قائل به آن است که اتفاقات و حوادث پیش آمده در ایام باعث گردیده که ما برخی از ایام را مبارک و برخی دیگر را نحس بدانیم؛ به عنوان مثال هجدهم ذی الحجه چون در این روز برای ما حادثه مبارکی رخ داده است آن را مبارک می شماریم. هجده ذی الحجه مبارکی خود را از حادثه غدیر دارد؛ نه حادثه غدیر از هجدهم ذی الحجه. همچنین دهم محرم شومی خودش را از شهادت امام حسین (ع) دارد نه کشته شدن و قتل امام حسین(ع) شومی خود را از دهم محرم. (11)
نحوست و سعادت ایام در آیات قران
در قران کریم از نحوست ایام نام برده شده است: 1- إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ(القمر۱۹) ما بر آنان در روز شومى به طور مداوم تندبادى توفنده فرستادیم .
2- فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی أَیَّامٍ نَّحِسَاتٍ لِّنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَهِ أَخْزَى... (سوره فصلت ایه ۱۶) پس بر آنان تندبادى توفنده در روزهایى شوم فرستادیم تا در زندگى دنیا عذاب رسوایى را بدانان بچشانیم و قطعا عذاب آخرت رسواکنندهتر است و آنان یارى نخواهند شد.
این دو آیه مربوط به هلاکت قوم عاد با « ریح » و «صرصر» است. منظور از« ایام نحسات» نیز هفت شب و هشت روزی است که باد عذاب بر آنها وزید؛ « سخَّرَهَا عَلَیهِمْ سبْعَ لَیَالٍ وَ ثَمَنِیَةَ أَیَّامٍ حُسوماً »(حاقه آیه 7) خداوند این تندباد را هفت شب و هشت روز پى در پى و بنیانکن بر آنها مسلط ساخت واگر آنجا بودى مى دیدى که آن قوم همچون تنه هاى پوسیده و تو خالى درختان نخل در میان این تندباد روى زمین افتاده و هلاک شده اند.
از سیاق داستان قوم عاد که این دو آیه مربوط به آن است استفاده می شود که نحس و شوم بودن مربط به آن زمانی است که باد به عنوان عذاب برآنها به طور مستمر وزیدن گرفت؛ اما از این آیات برنمی آید که این تاثیر و دخالت زمان به گونه ای بوده که با گردش هفته ها دوباره آن زمان نحس برگردد وگرنه همه زمان ها نحس می بود؛ بدون این که دائر مدار ماه ها و یا سال ها باشد.
واضح است که در این جا قران نمی خواهد بگوید مثلا آن روز چون یک شنبه یا دوشنبه بود، نحس بود و عذاب آمد. یکشنبه و دوشنبه هر هفته تکرار می شود. یا مقصود این نیست که چون مثلا سیزده ماه صفر بود، این ها معذب شدند. سیزده ماه صفر هرسال تکرار می شود و حال آن که عذاب تکرار نمی شود بلکه خداوند در مورد قوم عاد می فرماید: «کذبت عاد» قوم عاد تکذیب کرد و یا فرموده « فکیف کان عذابی و نذر» غذاب و انذار من چگونه بود؟ بعد به طور مختصر شرح می دهد: « انا ارسلنا علیهم ریحا صرصرا فی یوم نحس مستمر» یعنی ما فرستادیم برآنها بادی شدید و ویرانگر. افزون بر این تصریح می کند که عذاب الهی به علت تکذیب و حق ناشناسی و کفران یک نعمت بزرگ بود.
بنابراین راجع به قوم عاد که قران درباره زمان عذابشان فرموده: « ایام نحسات» یا « فی یوم نحس» برای آن است که قوم عاد در آن روزها هلاک شدند و نحوست در اثر عذاب بود؛ نه به دلیل خصصوصیت ذاتی آن زمان.
در قرآن کریم به اشاره – نه به صراحت- از خوش یمنی ایام نیز سخن به میان آمده است: إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهٍ مُّبَارَکَهٍ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِین َ) دخان آیه 3» ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم و مردا از ان شب، شب قدر است که مبارک بودن آن شب و سعادتش از این جهت بود که آن شب به نوعی مقارن با اموری بزرگ و مهم از سنخ عنایت ها و فیض های الهی بوده و تاثیرهای معنوی، از قبیل حتمی کردن قضا، نزول ملائکه، روح و سلام بودن آن شب، در این شب مبارک واقع می گردد. پس برگشت معنای مبارک بودن آن شب و سعادتش به این است که عبادت در آن دارای فضیلت است و ثواب عبادت آن با عبادت در سایر شب ها قابل قیاس نیست. در ان شب عنایت الهی به بندگانی که متوجه ساحت عزت و کبریایی شده اند نزدیک است.
نحوست و سعادت ایام در روایات
روایات بسیاری درباره سعد و نحس بودن روزهای هفته و ماه های عربی ، فارسی و رومی در جوامع حدیثی نقل شده است؛(12) اما بیشتر این احادیث ضعیف اند؛ چون یا مرسل و بدون سند هستند و یا این که قسمتی از سند را ندارند و البته بعضی از آنها نیز سند معتبر دارند. (13)
تحلیل و بررسی روایات
درباره این دسته از روایات باید به نکاتی توجه شود تا فهم درستی از ان به دست آید: 1. در این روایات علت نحوست و سعادت روزها هم آمده است، یعنی گفته شده در این روزهای نحس حوادث ناگواری به طور مکرر اتفاق افتاده که از منظر دینی ناگوار است؛ مانند کشته شدن هابیل توسط برادرش قابیل، نزول عذاب بر فلان امت یا خلق شدن جهنم و در مقابل در روزهای سعد و خوش یمن، اتفاقات مبارکی افتاده است.
2. این روایات بیش از این دلالت ندارند که سعادت و نحوست به جهت حوادثی است که بر حسب ذوق دینی و یا بر حسب تاثیر نفوس، در فلان روز، ایجاد حسن و نیکی کرده و یا باعث قبح و زشتی آن است؛ اما این که خود ان روز و یا آن قطعه از زمان متصف به میمنت و مبارکی یا شئامت و نحوست شود و تکوینا ویژگی های دیگری داشته باشد که سایر زمان ها آن ویژگی ها را نداشته باشد، از آن روایات بر نمی آید. بنابراین هر روایتی که بر خلاف آن چه گفتیم ظهور داشته باشد باید آن را یا حمل بر تقیه کرد و یا به کلی رد نمود.(14)
در روایات دیگری نیز به این حقیقت توجه شده که ذات روزها، نحس و شوم نیستند و انسان را از چنین عقیده ای نهی کرده اند، بلکه برخی از مشکلاتی که در روز یا زمان خاص برای انسان پیش می آید، نتیجه کارهای بد و گناهان اوست چنان که در حدیثی از امام حسن عسکری علیه السلام به یکی از اصحاب خود فرمود: روزها چه گناهی دارند که شما ان ها را شوم و نحس می شمرید هنگامی که کیفر اعمال شما در این روزها دامان تان را می گیرد!
راوی گفت:«من برای همیشه از خدا استغفار می کنم و این توبه من است ای پسر رسول خدا!» آن گاه امام علیه السلام فرمود: این برای تو فایده ای ندارد، خداوند شما را مجازات می کند به مذمت کردن چیزی که نکوهش ندارد. آیا تو نمی دانی که خداوند ثواب و عقاب می دهد و جزای اعمال را در این سرا و سرای دیگر خواهد داد؟ دیگر این عمل (شوم و نحس دانستن ذاتی روزها) را تکرار مکن و برای روزها در برابر حکم خداوند کار و تاثیری قرار مده.»(15)
این حدیث پر معنا اشاره به این مطلب دارد که اگر روزها هم تاثیری داشته باشد به فرمان خداست. هرگز نباید برای آنها تاثیرمستقلی قائل شد و از لطف خداوند خود را بی نیاز دانست. هم چنین نباید حوادثی را که غالبا جنبه کفاره اعمال نادرست انسان دارد، به تاثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد. این بیان بهترین راه برای جمع میان اخبار مختلف در این باب است.(16)
بررسی نحوست ماه صفر
از مباحث گذشته روشن شد که ایام به طور ذاتی نحوست ندارند و ماه صفر نیز از این امر مستثنا نیست و نحس بودن آن بر اساس بعضی اقوال و به جهت برخی حوادث تلخ تاریخی، موضوعی است که درکتاب هایی مانند مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی نیز مورد توجه واقع شده است. ایشان در فصل «بیان نحوست ماه صفر و راه رفع آن» آورده است: آگاه باش که این ماه (صفر) معروف به نحوست و بد یمنی است و برای رفع نحوست و بد یمنی چیزی بهتر از صدقه دادن و خواندن دعاها و استعاذات وارده نیست و اگر کسی بخواهد از بلاهای نازله این ماه محفوظ بماند چنان که محدث فیض و غیراو فرموده اند، هر روز ده مرتبه بخواند: « یا شدید القوی و یا شدید المحال ....» (17)
باید توجه داشت تصور نادرست نحوست ماه صفر هیچ دلیل و مبنای روایی ندارد بلکه ممکن است ریشه این توهم به فهم نادرست « حدیث بشارت» برگردد که حضرت رسول اکرم صل الله علیه وآله فرمودند: هرکس به من بشارت دهد که «آذار» تمام شده است، به بهشت می رود. مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند علل الشرائع نیز این حدیث را نقل و به صورت حدیثی مسند از ابن عباس آورده است. (18)
عده ای معتقدند « آذار» همان صفر است؛(19) در حالی که آذار از ماه های رومی است و صفر از ماه های قمری می باشد. از طرفی دلیلی بر شومی و نحوست ذاتی ایام در دست نیست تا پیامبر (ص) چنین سخنی فرموده باشد. با همه این اوصاف ملاحظه متن کامل و توجه به سبب صدور این روایت ما را متوجه می سازد که رسول اکرم(ص) در مقام بیان نحوست ماه آذار و اهمیت بشارت دادن به پایان یافتن آن نیست. از ابن عباس نقل شده : روزی نبی اکرم (ص) در مسجد قبا نشسته بودند و جمعی از صحابه در نزد آن حضرت شرف حضور داشتند. حضرت فرمودند : اولین کسی که بر شما وارد شود، اهل بهشت است. اصحاب که این کلام را شنیدند برخی از آن ها برخاسته و بیرون رفتند و هرکدام سعی داشتند زودتر از دیگری به مسجد برگردد تا اولین نفر محسوب شده و بدین ترتیب اهل بهشت گردد.
پیامبر (ص) که از حرکت ایشان آگاه گردید خطاب به جماعت باقی مانده کرده و فرمودند: به زودی جماعتی بر شما وارد می شوند که هریک بر دیگری پیشی می گیرد. آن که به من بشارت دهد ماه آذار خارج شده اهل بهشت است. جماعتی که بیرون رفته بودند بازگشتند و درمیان ایشان ابوذر بود. رسول خدا صل الله علیه وآله فرمودند: در چه ماهی از ماه های رومی هستیم؟ ابوذر عرض کرد: ای رسول خدا! ماه آذار خارج شده است. پیامبر فرمودند: من خود، این را می دانستم ولی خواستم این جماعت بدانند که تو مردی از اهل بهشت هستی و چگونه اینطور نباشد و حال آن که بعد از من تو را به جرم محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد می کنند و از آن پس، تنها زندگی کرده و غریب و تنها خواهی مرد و جماعتی به واسطه تو، سعادت مند خواهند شد. آنان کسانی هستند که در تجهیز و تدفین تو سعی خواهند نمود. ایشان رفیقان من در بهشت جاوید خواهند بود. همان بهشتی که حق تعالی وعده اش را به پرهیزکاران داده است.(20)
بر اساس این روایت، وقتی پیامبر از آنان پرسید ما در کدام یک از ماه های رومی قرار داریم؟ تنها ابوذر پاسخ داد که از ماه آذار خارج شده ایم.
از این رو بشارت به پایان یافتن ماه «آذار» علامتی برای معرفی «اباذر» است و ارتباطی به نحوست ماه صفر ندارد. پس فرمایش پیامبر(ص) فقط در همان زمان و مکان به عنوان شرطی برای معرفی مرد بهشتی، دارای مفهوم است و نه به معنای مطلق آن درهمه زمان ها و مکان ها. متاسفانه امروزه این حدیث در بین برخی شیعیان این گونه مطرح شده که هر کس در پایان ماه صفر در هفت مسجد را بزند و به پیامبر پایان ماه صفر را خبر دهد او اهل بهشت خواهد بود!
نتیجه گیری
هر یک ا زایام و لحظات مخلوق خداوند متعال بوده و به خودی خود، نحس یا مبارک نمی باشد. بلکه اتفاقات به وجود آمده در این زمان ها است که آن را در نظر ما مبارک و میمون یا نحس و بد یمن می گرداند. این که ماه صفر از ماه های نحس و غم و ماه ربیع الاول از ماه های شادی و امید است، روایات و مطالبی از بزرگان در این باره وارد شده است اما دلالت این مطلب بر خصوص نقل هایی مانند وعده به بهشت، تایید نمی شود. ضمن آن که با توجه به مقدمات گذشته و بیان تفصیلی روایت بشارت، ماه صفر نحس نیست؛ بلکه به واسطه وقایعی که در آن اتفاق افتاده، مردم عامی آن را نحس می دانند؛ به عنوان مثال واقع شدن وفات رسول خدا صل الله علیه و آله در آن و یا به جهت آن که این ماه، بعد از سه ماه حرام (ذی القعده، ذی الحجه و محرم الحرام) قرار گرفته که در آن سه ماه جنگ و قتال نبوده و در این ماه شروع به قتال می کردند.
بنابراین اگر افرادی برخی اعمال و آداب انجام شده از جمله کوبیدن در هفت مسجد، در اول ماه ربیع را به دین نسبت دهند بدعت و حرام خواهد بود؛ زیرا بدعت در دین و شرع به معنای « نسبت دادن چیزی به دین است که در واقع جزء دین و شریعت نیست.»
پی نوشت ها:
1- معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران نشرساحل، 1387 ذیل واژه «سعادت»
2- رسولی محلاتی، سید هاشم، کیفرگناه تهران نشر کتابخانه صدر، بی تا، ص 278
3- مطهری، مرتضی، مقالات فلسفی، قم ، نشرصدرا ، 1375، ص 96
4- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، الفردات فی غریب القران، صفوان عدنان، ص 794، مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، پانزدهم، 1378، ص 42
5- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القران، پیشین، ص251
6 مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القران، قم مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، اول، 1385 ج 6 ص 250
7- ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408 ق ، ج 1، ص 167
8- مطهری، مرتضی، آشنایی با قران، قم انتشارات صدرا، دوازدهم 1389، ص 243
9- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، ترجمه سی محمد باقر موسوی همدانی، قم دفتر انتشارات اسلامی، 1389، ج 19 ص 115
10- همان
11- مجموعه آثار استاد مطهری، انتشارت صدرا، ج 26، ص 735
12- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 56 باب 15 ماروی فی سعاده ایام الاسبوع و نحوستها ص18-112
13- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقران، پیشین، ج 19 ص117
14- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقران، پیشین، ج 19 ص 119-117
15-ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، محقق و مصحح علی اکبرغفاری: قم انتشارات اسلامی ص482-483
16-مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، ج23 ص 47
17- نوری، حسین، مستدرک الوسایل، ج 5 ص 261
18-شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1 ص 176
19- آذار یکی از ماه های رومی است که از نظر زمانی منطبق با ماه صفر می باشد. مفاتیح الجنان ص 532)
20- شیخ صدوق، معانی الاخبار، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، 1418 ق، ص 204
تالیف :مجید لاهیجانی امیری، پژوهشگر و دانش آموخته حوزه علمیه
منبع:شبستان