۰۹ دی ۱۴۰۳ ۲۸ جمادی الثانی ۱۴۴۶ - ۳۴ : ۰۱
عقیق:علامه
کاشفالغطاء در زندگی نامه ای خودنوشت می گوید: « هنوز ده سال نخستین عمرم به
پایان نرسیده بود که از سرچشمه علوم عربى و ادبیات و مبادى فقه و اصول سیراب شده
بودم . نخستین کتابى که در این مقطع به رشته تحریر درآوردم، کتاب «العبقات
العنبریه فی طبقات الجعفریه» بود که در دو جلد شامل ادبیات، تاریخ و مسائل
گوناگون، نگارش یافت.»
علامه محمدحسین آل کاشفالغطاء را باید نمونه روشنی از
یک عالم سیاسی دانست. او سیاست را عرصهای خارج از دین تصور نمیکرد و برای اصلاح
جامعه مسلمانان از هیچ اقدامی دریغ نمیکرد. ایشان خود در این باره گفتهاند: «من
تا فرق سر غرق در سیاستم! و دخالت در سیاست از وظایف حتمى من است، و اگر دخالت
نکنم خود را در پیشگاه خدا و وجدان مسئول مى بینم.» از این رو او سالهای سال پای ثابت
جنبشهاى ملى در سراسر جهان اسلام بو و در برابر نیروهاى استعمارگر انگلیسى
پیشتازی می کرد.
دیدار با علمای ایران و مشهد
وی که سفرهای متعددی در ممالک اسلامی برای روشنگری و هدایت و بیداری مسلمین داشته چندین بارهم به ایران و زیارت امام رضا(ع) آمده است. در یکی از این سفرها ، حاج حسین آقا ملک خبردار شده او را به عمارت زیبایی که در گلاب دره داشته دعوت میکند و چندین خدمتکار برای وی معین می نماید. در این وقت، بسیاری از علما و شخصیت های تهران به دیدار او میآیند. محمدرضا شاه نیز شخصی به نام سمیعی را که به قول شیخ محمد حسین، مدیر تشریفات بوده، به دیدار او می فرستد و شیخ محمد حسین عین گفتگوی خود را با او درج میکند. شاه وقت ملاقاتی برای یک ساعت قبل از ظهر را برای وی تعیین کرده اما او دعوت را رد می کند. وزیر دربار اصرار می کند، اما شیخ از او می خواهد اصرار نکند. وی این مدت را در گلاب دره مانده و سپس به مشهد سفر میکند.
وی
در زندگی نامه خود نام بسیاری از علمای ایران که وی با آنان در تهران و سپس
خراسان دیدار داشته آورده است. یکی از آنان شیخ علی اکبر نهاوندی است.
دیگری آقا حسین سبزواری، همین طور میرزا احمد کفایی، و
بسیاری دیگر. سپس از مشهد به تهران آمده، باز مدتی در گلاب دره مانده و آنگاه به
عراق بر می گردد. این وقایع مربوط به سال 1367 ق است که مصادف با سال 1327 ش است.
وی همچنین در دهه ششم عمرش به مشهد سفر نموده است و خود
از ضیافت آیت الله سید حسین قمی یاد کرده است. پس از آن از شماری از علمای مشهد که
با وی دیار داشتهاند و از جمله متولی آستان قدس رضوی یعنی محمد ولی اسدی یاد کرده
است. وی همچنین در سفرنامه اش شرحی از جغرافیای خراسان، شماری از علمای مشهور این
شهر از جمله بهلول و برخی از منبری های شهر را یاد کرده است. همین طور ملاهاشم خراسانی صاحب کتاب منتخب التواریخ را ستوده و در مشهد،
به دیدار شماری از نسخ قرآن که در آستان قدس رضوی بوده رفته است.
محمدحسین آل کاشفالغطاء، در کنار سفرهای متعددی که به
منظور نشر معارف اسلامی به اقصی نقاط جهان داشت، در سال 1352 هجری قمری هم به
ایران سفر کرد. در این سفر هشتماهه، مردم ایران را با آموزههای صحیح اسلامی و
نیز اصول جاوید و حقیقی تشیع آشنا کرد. این دوره از تاریخ ایران، با عصر حاکمیت
رضاخان پهلوی مصادف بود و روشنفکری غربزده و دولت مرعوب پهلوی، اعتقادات دینی
جامعه را بهشدت تهدید میکردند. ایشان در کرمانشاه، همدان، تهران، شاهرود، مشهد، شیراز،
خرمشهر و آبادان سخنرانی کردند. در این سفر، آیتالله کاشفالغطاء با رضاخان هم
دیدار کرد. این دو یکبار هم در نجف با یکدیگر دیدار کرده بودند. آیتالله
محمدتقی بهجت (رحمةاللهعلیه) درباره این دیدار روزی گفت: «زمانى همین سید
ابراهیم [شخصی] نقل مىکرد که با مرحوم آقا شیخ محمدحسین کاشفالغطاء (رحمةاللهعلیه)
و رضاخان پهلوى در حرم مطهر حضرت امیر (علیهالسلام) یا در ایوان طلاى آن حضرت
بودیم، مرحوم کاشفالغطاء رو کرد به پهلوى و گفت: هر قدر که قدرتمند باشى (یا
بشوى) به اندازه قدرت و شوکت عبدالمجید (خلیفه معزول عثمانی) نخواهى شد که اکنون
اولاد او بعد از مرگش در خیابانهاى هندوستان گدایى مىکنند!»
کمک
به شیعیان لبنان
در جریان سفر به بیتالمقدس، جماعتی از اهل سنت در نابلس
به او گفتند: «ما بهترین وسیله تقرب به خداوند را آزار و اذیت شیعیان دانسته و خون
آنها را حلالتر از خون کافر می شمردیم. اما اکنون به برکت آمدن شما و شنیدن خطبه
تو بهترین وسیله نزدیکی به خدا را خدمت به شیعیان میدانیم. آن زمان شیعه حتی در
بیروت نمیتوانست بدون تقیه در مسجدی نماز بگذارد، همین طور در قدس و حیفا و یافا.
اما اکنون بعد از این سفر اوضاع به عکس شده و به شیعه مانند یکی از مذاهب حنفی و
شافعی می نگرند.»
منبع:قدس
211008