انسان به وحی نیاز دارد؛ زیرا اولا موجودی اجتماعی است که باید افزون بر جمع با دیگران زندگی کند تا نیازهایش برآورده شود و نیازهای انسانی اقتضای اجتماعی بودن را دارد. اجتماعی بودن نیز نیازمند قانون است. قانونهای انسانی با هم اختلاف دارد. پس قانونی لازم است که به دور از اختلاف باشد که همان وحی است. بنابراین انسان برای مدنی بودن نیازمند وحی است.
عقیق:ثانیا: انسان برای ابدیت و آخرت آفریده شده است. پس باید برنامه راه داشته باشد. از آنجایی که عقل و فطرت تنها کلیات را میفهمد، نمیتواند برنامه راه بدهد. پس لازم است که وحی بیاید و راه را به انسان نشان دهد. ناقص بودن عقل در برابر وحی به سخن دیگر، عقل از خطوط كلي باخبر است، ولی از بسياري از مسائل جزئي آگاه نيست. مثلا عقل ميگويد: بشر با كلّ جهان در ارتباط است. اما خواصّ چیزها، حليّت و حرمت و نیز سود و ضرر چیزها برای عقل روشن نيست. از این هم مهمتر، از گذشته و آینده بشر خبری دقیق و کامل ندارد. این که به كجا ميرود؟ یا بهشت و جهنم و حساب و كتاب چيست؟ آیا اعمال چگونه زندهاند؟ و چگونه محاجّه ميشوند؟ اينها را نميداند. این وحی است که این امور را بیان میکند. از آیه 164 و 165 سوره نساء که میفرماید: وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ... لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَي اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ؛ و رسولانی که پیش از آین درباره آنان سخن گفتیم و ... تا برای مردم علیه خدا پس از رسولان حجت وبهانهای نباشد، به دست میآید که عقل و فطرت لازم است، ولی کافی برای اتمام حجت نیست؛ بلکه برای اتمام حجت لازم است تا وحی نیز باشد. واژه (بَعْدَ) در آیه، ظرف است و بر مبنای اصولیها مفهوم ندارد؛ ولي چون در مقام تهديد است، در اینجا مفهوم دارد؛ يعني اگر ما انبيا را نميفرستاديم حجّت مردم بر خدا تمام بود، ولی پس از آن كه انبيا را فرستاديم دیگرمردم حجّتي ندارند. پس اتمام حجت با وحی صورت گرفته است نه با عقل و فطرت.