۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۷ : ۰۶
عقیق:در
دوران غیبت زندگی آن جناب مخفیانه و غریبانه است، به هنگام ظهور نیز به تنهایی و
در غربت به مسجدالحرام خواهند آمد و از این رو یکی از اسامی آن بزرگوار
"غیب" است و در تفسیر آیات نخست سوره مبارکه بقره که نخستین صفات متقین
را ایمان به غیب برشمرده است.
حجت الاسلام مسعود عالی در این خصوص توضیح می دهد: یکی
از صفات بندگان خدا این است که مراقب لحظات و اوقات خود هستند زیرا گاهی اوقات
خداوند در یک لحظه در مقابل کاهی، کوهی می دهد و از گدایی به شاهی می رساند،
همچنان که پیامبر(ص) فرمود: مراقب لحظات خود باشید و خود را در معرض نفحات و نسیم
های رحمتی که همیشه وزان نیست، قرار دهید.
در مقابل همان قدر که آدم باید مراقب لحظه های خود باشد،
باید مراقب لحظاتی باشد که باعث سقوطش نشود که اگر به اندازه لحظه ای غافل شویم از
چشم خدا خواهیم افتاد. به گونه ای که خدا تو را وکیل سر خود می کند که اوج پرتگاه
سقوط است.
حضرت یونس 30 سال شب و روز تبلیغ کرد و مردم کمی به او
ایمان آوردند، او خسته شد و از خدا خواست که آنها را عذاب کند، وعده داده شد برای
عذاب قوم، حضرت یونس تا موعد مقرر صبر نکرد و از قومش بیرون آمد. گناه یونس همین
بود که تا زمان مقرر نماند، چراکه ولی الله مظهر رحمت حق است لذا نباید رحمت را از
خلق دریغ کند. شاید تا لحظه آخر کسی هدایت می شد.
ما معتقدیم همه انبیاء معصوم هستند و گناه به معنای حرام
انجام نمی دهند و تحت اسم سلام خدا هستند. پس سالم از حرام ها هستند، مگر گناهان
همین حرام ها هستند که ما بلدیم. بلکه گناه معنای وسیعی دارد که هر کسی در هر درجه
ای از قرب اگر چیزهایی که خلاف توقع است، از او سر زند برایش گناه به حساب می آید.
انیباء کسانی هستند که شتابشان به سمت حضرت حق زیاد است. بنابراین از آنها
حتی مسائل کوچک هم توقع نیست و به پایشان خطا می نویسند، در روایت است که 70 گناه
را افراد عادی می گذرند. ولی یک گناه را از عالم نمی گذرند.
بنابراین خدا حضرت یونس را تنبیه کرد و انداختش توی شکم
ماهی و چوبش زد، البته تنبیه خدا تنبیهی است تا ناخالصی های افرا بریزد، باید در
تنبیهات خدا حواسمان باشد تا جا خالی ندهیم و امتحانات الهی در خوشی ها و نا خوشی
ها برای این است که حواس ما جمع شود، بنابراین وقتی حضرت یونس فهمید که تنبیه خدا
برای این بود که چشمش باز شود، از قعر دریا و ظلمت داد زد.
حضرت یونس سقوط کرد ولی از این مساله چاه ویل درست نکرد
بلکه سکوی پرتاب برای خودش درست کرد تا به معراج برسد، در نقطه مقابل شیطان صفتان
در مقابل تنبیه و امتحان تقصیر را گردن کس دیگری می اندازند و زیر بار گناه نمی
روند.
علی بن ابراهیم مهزیار از دوستان اهل بیت(ع) است. 19 سال
به حج رفت ولی نتوانست حضرت را ببیند، در یک سال گفت که من لایق نیستم و دیگر به
حج نرفت، در همان سال به او گفتند امسال را بیا و به او وعده دیدار دادند.
چرا بعد از 20 سال به او این توفیق را دادند چون در سال
بیستم دلش شکست که امام کجا و ما کجا، دلش که شکست ارزش پیدا کرد و او را خریدند، به
حج رفت و مناسک را انجام داد شبی گوشه مسجد الحرام نشسته بود، کسی آمد و به او
مژده داد که آقا به شما اجازه دیدار داده، رفتند در خیمه ای و دیدند که آقا نشسته
بود.
تعریف می کند که سلام کردم آقا جواب سلامی به لطافت داد
که خستگی این سال ها از بین رفت گفت یا ابالحسن ما شب و روز منتظرت بودیم چرا
انقدر دیر آمدی، علی بن مهزیار گفت من راهنما نداشتم. حضرت گفتند راهنما نداشتن
بهانه است، اگر کاری می کردی من به دیدارت می آمدم، شما دنبال کثرت طلبی رفتید، با
هم اختلاف کردید که ضعیف الایمان ها در اصل دین به شک افتادند و قطع رحم کردید و
صفا بینتان نیست.
اینها درد ماست کثرت طلبی و اختلاف کردن و طرد کردن و
قطع رحم کردن نه فقط در خانواده بلکه در خانواده شیعه باعث شده که ما را نبینید
این چیزها باعث غیبت شده و غیبت را طولانی کرده است.
اینها درد بی درمان ماست اگر مانند حضرت یونس جامعه شیعه
ذکر یونسیه بخواند و بگوید خدایا ما ظالم هستیم و جفا کردیم که گاهی در روز می
گذرد و یاد حضرت هم نیستیم، قطعا حضرت ظهور می کنند.
منبع:شبستان
211008