۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۸ : ۰۲
عقیق: خط عبوديت و بندگى، نسبت به وجود مقدس حضرت حق تعالى برترين و والاترين نعمت و حقيقتى است كه حضرت اللّه، محض محبت و عشق و عنايت و لطف نسبت به بنى آدم، براى انسان قرار داده است.
بدون شك، اگر انسان محبوب حق نبود و مورد لطف و عنايت حضرت دوست قرار نداشت، به عبادت و بندگى خدا دعوت نمى شد.
عبادت عبد نسبت به خداوند، هدف مقدس حضرت بارى تعالى از خلقت انسان است و آن هم از باب نياز و احتياجى است كه، انسان براى رشد و كمال و تأمين خير دنيا و آخرت به آن دارد.
اسرار عبادت
در عبادت حق و بندگى نسبت به او حقايق و اسرارى است كه در قرآن مجيد و روايات و گفتار پاكان و نيكان منعكس است و قسمتى از آن به قرار زير است:
1- عبادت و بندگى هدف آفرينش انسان است.
2- عبادت و بندگى حق، بالاترين مقام براى آدمى است.
3- عبادت علت رشد و كمال و سعادت و سلامت انسان است.
4- عبادت علت ورود به بهشت و نجات از جهنم است.
5- عبادت بهترين عامل براى برپايى نظم و عدالت در زندگى مردم است.
6- عبادت و بندگى حق، مانع رشد ظلم و ظالم و علت درهم كوبيده شدن فساد و ستم است.
عبادت، هدف آفرينش
در زمينه اين شش مرحله عالى، آيات و رواياتى وارد شده كه توجه به قسمتى از آن آيات و روايات لازم است.
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ. و جن و انس را جز براى اين كه مرا بپرستند نيافريديم.
در اينجا بايد به اين نكته بسيار مهم توجه كنيد كه عبادت به آن معنايى كه منظور قرآن است از تحقق چند حقيقت محقق مى گردد:
معرفت نسبت به معبود، اطاعت از اوامرى كه از جانب او متوجه انسان مى گردد و اجتناب از آنچه كه حضرت او بر انسان حرام نموده كه در اين قسمت، نفى و رجم كامل طاغوتهاى درونى و برونى لحاظ شده كه بدون اين سه واقعيت عبادت قابل تحقق نيست.
رشد و كمال و خير دنيا و آخرت با اين گونه عبادت بدست مى آيد كه عبادت غير اين عبادت نيست، بلكه حركاتى است كه در جهت ارضاى نفس انجام مى گيرد نه جلب رضاى خدا. سَألْتُ الصّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عليهما السلام: فَقُلْتُ لَهُ: لِمَ خَلَقَ اللّهُ الْخَلْقَ؟
فقال: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَتَعالى لَمْ يَخْلُقْ خَلْقَهُ عَبَثاً وَلَمْ يَتْرُكْهُمْ سُدىً بَلْ خَلَقَهُمْ لِإظْهارِ قُدْرَتِهِ وَلِيُكَلِّفَهُمْ طاعَتَهُ فَيَسْتَوْجِبُوا بِذلكَ رِضْوانَهُ وَما خَلَقَهُمْ لِيَجْلِبَ مِنْهُمْ مَنْفَعَةً وَلا لِيَدْفَعَ بِهِمْ مَضَرَّةً بَلْ خَلَقَهُمْ لِيَنْفَعَهُمْ وَيُوصِلُهُمْ إلى نَعيمِ الْأبَدِ .
راوى مى گويد: از حضرت صادق جعفر بن محمد عليهما السلام پرسيدم: خداوند به چه منظور انسان را آفريد؟
فرمود: خداى تبارك و تعالى انسان را به بازيچه نيافريد و آنان را رها شده قرار نداد، آفرينش انسان براى نماياندن قدرتش بود و براى اين كه آنان را به ميدان تكليف رهنمون شود تا مستوجب رضوان او گردند.
انسان را نيافريد تا از او جلب منفعت كند و به وسيله او دفع ضرر نمايد، بلكه آنان را به كاخ با عظمت هستى آورد، تا منفعت به آنان برساند و به نعيم جاويد برساند.
في خُطْبَةِ أميرالمُؤمِنينَ عليه السلام: الَّذي خَلَقَ الْخَلْقَ لِعِبادَتِهِ وَأقْدَرَهُمْ عَلى طاعَتِهِ .
خداوند انسان را براى عبادت آفريد و سپس آنان را براى اطاعت قدرت داد.
عبادت، بالاترين مقام آدمى
2- در طول تاريخ به وسيله افراد گوناگون و به توسط بسيارى از كتب علمى، براى انسان مقاماتى بيان شده و هر كسى يا هر دانشمندى فراخور مقام و حالش براى انسان شأنى بيان كرده، ولى وقتى به بهترين منبع و ارزنده ترين ذخيره يعنى قرآن مراجعه مى كنيم، مى بينيم خداوند بزرگ كه صاحب آفرينش و خالق عالم و آدم است، بهترين و والاترين مقام را براى انسان مقام بندگى و عبوديت او نسبت به حضرت حق مى داند.
قرآن مجيد، بهترين مقامى كه براى انبيا و اوليا معرفى مى كند مقام عالى بندگى است، چرا كه هر كس به دايره بندگى قدم گذارد، از هر قيد و بندى رسته و در فضاى بهارى قرار گرفته كه تمام استعدادهايش شكوفا خواهد شد.
بندگى حقيقى، از طرفى تمام درهاى رحمت الهى را به روى انسان باز مى كند و هشت در بهشت را براى انسان مى گشايد و هر در شرى، به خصوص هفت در جهنم را به روى انسان مى بندد.
در مسير بندگى، قلب انسان به تدريج آماده پذيرفتن نور مى گردد و در كنار آن نور موفق به تماشاى حقايق شده و به وصال جمال خواهد رسيد.
قرآن مجيد در سوره يوسف: 12، مريم: 63 كهف: 65، فاطر: 32، صافات
111،81، 122، 132، 171، ص: 45، تحريم: 10، از انبياى الهى به عنوان عباد مخلصين، عباد مؤمنين، عباد مرسلين، عباد صالحين ياد مى كند و اين مقام، بالاترين مقامى است كه خداوند مهربان از انبياى خود به عنوان اين مقام ياد مى كند.
قرآن مجيد، به طور مكرر از پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله به عنوان عبد ياد مى كند: سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ .
منزّه و پاك است آن [خدايى] كه شبى بندهاش [محمّد صلى الله عليه و آله و سلم] را از مسجدالحرام به مسجد الأقصى كه پيرامونش را بركت داديم، سير [و حركت] داد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ .
همه ستايشها ويژه خداست كه اين كتاب را بر بنده اش نازل كرد.
تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ.
هميشه سودمند و با بركت است آن كه فرقان را [كه قرآن جدا كننده حق از باطل است] به تدريج بر بنده اش نازل كرد.
در تشهّد هر نماز واجب، تمام مكلفين، به دستور حضرت حق از پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله به عنوان عبد حق ياد مىكنند، تا بدانند كه مقام عبوديت، بالاترين مقام و بلكه ريشه تمام مقامات است.
«أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلّااللّهَ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَأشْهَدُ أنّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ».
عبادت، علت رشد و كمال
3- انسان مجموعهاى از قوا و استعدادهاى الهى است، تاريخ حيات ثابت كرده كه اين قوا و استعدادها، جز در سايه عبادت مخلصانه قابل شكوفا شدن نيست.
عبادت مخلصانه عبارت است از: هماهنگ كردن تمام حركات مادى و معنوى، اخلاقى و روانى، خانوادگى و اجتماعى با دستورهاى حضرت حق.
با چنين حركتى، انسان هم چون درختى كه در شرايط لازم محاصره شده باشد، آن چنان در تمام جوانب حيات رشد مىكند كه منتهاى اين رشد پايان فراق و رسيدن به مقام قرب و اتصال است.
شما شرح حال انبيا و اوليا را در قرآن مجيد ببينيد، تمام كمالات و حالات عالى الهى كه خداوند بزرگ براى پيامبرانش و اولياى گرانقدرش شمرده، همه و همه محصول هماهنگى حركات آنان با دستورهاى الهى است.
اوليا و انبياى الهى، هر كس را كه به كمالات عالى و مدارج ربانى رساندند، از طريق فراهم آوردن زمينه بندگى بوده است.
تعاليم انبيا را در قرآن و ائمه طاهرين عليهم السلام را در روايات و اولياى الهى را در كتب اخلاق و عرفان ملاحظه كنيد، تا به صدق اين حقيقت واقف گرديد.
عبادت، علت ورود به بهشت
4- با توجه به كتب آسمانى و نبوت انبيا و امامت امامان و فطرت سليم و عقل نافذ، ثواب و عقاب، سعادت و شقاوت، فلاح و گرفتارى و خلاصه در پايان كار بهشت و جهنم، دائر مدار بندگى و عدم بندگى انسان است.
بهشت به فرموده قرآن مجيد، محصول و معلول هماهنگى اعمال انسان با قوانين حضرت حق و جهنم معلول و محصول تجاوز آدمى از مقررات پروردگار بزرگ عالم است.
در اين زمينه به نمونه اى از معارف بلند آسمانى توجه كنيد:
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ.
و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، اهل بهشت اند و در آن جاودانه اند.
وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقِيراً .
و كسانى از مردان يا زنان كه بخشى از كارهاى شايسته را انجام دهند، در حالى كه مؤمن باشند، پس اينان وارد بهشت مى شوند، و به اندازه گودى پشت هسته خرما مورد ستم قرار نمى گيرند.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا.
و كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته انجام داده اند، به زودى آنان را در بهشت هايى كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، درآوريم، در آن جاودانه اند. وعده خدا حق است، و راستگوتر از خدا در گفتار كيست؟
لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِيادَةٌ وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ .
براى كسانى كه نيكى كردند، [بهترين] پاداش و افزون [بر آن] است و چهره آنان را سياهى و خوارى نمى پوشاند؛ آنان اهل بهشت اند [و] در آن جاودانه اند.
آرى، رنج و مشقت و درد و بلاى اهل ايمان و عمل صالح، خيلى زود به پايان مى رسد و وعده حق نسبت به آنان تحقق پيدا مى كند.
در بسيارى از آيات و روايات وارد شده كه:
بهشت، مزد اهل عبادت و به خصوص اهل تقوا و پرهيزكارى است و بدون عبادت و اطاعت از حق و مراعات تقوا، توقع بهشت داشتن، عين بى انصافى و معلول عدم دقت و تدبر و تفكر در آيات الهى است.
إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِينَ وَ الْكافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً .
يقيناً خدا همه منافقان و كافران را در دوزخ گرد خواهد آورد.
قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ.
خدا فرمود: از اين جايگاه و منزلتت نكوهيده و مطرود بيرون شو كه قطعاً هر كه از آنان از تو پيروى كند، بى ترديد جهنم را از همه شما لبريز خواهم كرد.
لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ .
براى آنان كه دعوت پروردگارشان را اجابت كردند، بهترين سرانجام است و آنان كه دعوت او را پاسخ نگفتند، اگر مالك دو برابر همه آنچه روى زمين است باشند، بى ترديد آن را براى رهايى خود از عذاب خواهند داد؛ آنان را حساب سختى است، و جايگاهشان دوزخ است، و دوزخ بد بسترى است.
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا* الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً* أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً* ذلِكَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما كَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ رُسُلِي هُزُواً .
بگو: آيا شما را از زيانكارترين مردم از جهت عمل آگاه كنم؟* [آنان] كسانى هستند كه كوششان در زندگى دنيا به هدر رفته [و گم شده است] در حالى كه خود مى پندارند، خوب عمل مى كنند.* آنان كسانى هستند كه آيات پروردگارشان و ديدار [قيامت و محاسبه اعمال] را به وسيله او منكر شدند، در نتيجه اعمالشان تباه و بى اثر شده است، پس روز قيامت ميزانى براى [محاسبه اعمال] آنان برپا نمى كنيم.* اين است [وضع و حال زيانكاران] به سبب آن كه كفر ورزيدند و آيات من و پيامبرانم را به مسخره گرفتند.
عبادت، عامل عدالت در زندگى
5- در زمينه اين كه عبادت و اطاعت از حق، برپا كننده نظم و انضباط و امنيت و عدالت و سلامت و رحمت در جامعه انسانى است، گمان نمى رود هيچ عاقل با انصافى ترديد داشته باشد.
شما در درجه اول به قرآن مجيد و در درجه بعد به ابواب عقايد، اخلاق، معاملات، سياسات كتب روايى و فقهى مراجعه كنيد، تا به اين حقيقت واقف گرديد كه اطاعت از دستورها و مقررات الهى گرهگشاى مشكلات، رشد دهنده جامعه به سوى كمالات، پديدآورنده امنيت و حافظ سلامت در همه شؤون حيات است.
در اجراى اوامر حضرت حق و دورى از محرمات، ظاهر و باطن زندگى از منافع ابدى برخوردار خواهد شد.
عبادت، مانع رشد ظلم
6- بندگى و عبادت حق، ريشه فضايل و عامل پرورش قواى درون و بهترين و برترين نيرو براى حفظ حقوق حق و حفظ حقوق مردم است.
انسانى كه در فضاى بندگى واقعى قرار دارد، از ظلم و ستمگرى پاك است؛ زيرا وقتى خدا- كه منبع عدل و عدالت است- محور حيات انسان باشد، بنده هم از او رنگ مى پذيرد و حقوق حقداران را رعايت مى كند.
البته اين شش موردى كه در محور عبادت صحيح توضيح داده شد، معلول معرفت انسان به حضرت حق و اوامر و شؤون اوست.
پی نوشت ها:
ذاريات (51): 56.
علل الشرايع: 1/ 9، باب 9، حديث 2؛ بحار الأنوار: 5/ 313، باب 15، حديث 2.
الكافى: 1/ 141، باب جوامع التوحيد، حديث 7؛ التوحيد: 31، باب 2، حديث 1؛ بحار الأنوار: 4/ 264، باب 4، حديث 14.
اسراء (17): 1.
كهف (18): 1.
فرقان (25): 1.
بقره (2): 82.
نساء (4): 124.
نساء (4): 122.
يونس (10): 26.
عشاق نامه، فخرالدين عراقى.
نساء (4): 140.
اعراف (7): 18.
رعد (13): 18.
كهف (18): 103- 106.
حسین انصاریان/عرفان اسلامی / جلد هفتم
منبع:جام
211008