کد خبر : ۲۹۵۹۴
تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۸:۱۱

پدرانه‌ های بنیانگذار مهربان انقلاب اسلامی + تصاویر

چند دقیقه‌ای گذشت و علی در خانه چرخی زد و مجدداً آمد و گفت: آقا! امام فرمودند: جانم؟ علی گفت: آقا! بیا تو بچه شو و من هم آقا شوم. امام فرمودند: خیلی خب باشد. علی گفت: پس پا شو از این جا، بچه که جای آقا نمی‌نشیند!
عقیق با وجود اینکه امام خمینی(ره) بزرگ‌ترین انقلاب قرن بیستم را رقم زد و سیطره طاغوت را فرو پاشید و غرب و شرق را به زانو درآورد، اما از چنان قلب رئوفی برخوردار بود که با وجود مشغله فراوان هرگز از توجه به کودکان و همبازی‌شدن با آن‌ها غافل نمی‌شد.

خانم طباطبایی (همسر سیداحمد آقا) درباره رفتار امام با بچه‌ها و بازی‌کردن ایشان با نوه‌اش علی چنین می‌گوید:

علی کوچک بود، گاهی کارهایی می‌کرد که اصلاً مناسب نبود، حتی ممکن بود برای آقا ایجاد ناراحتی کند، ولی آقا با کمال خوشحالی و خنده می‌گفتند: مسأله‌ای نیست، بچه را آزاد بگذارید، چون آقا تمام شبانه‌روز را در خانه بودند و علی هم در کنار ایشان بود، لذا آقا با علی مأنوس بودند و علی هم به آقا انس گرفته بود.

یک بار من پیش آقا رفتم و دیدم علی در کنار ایشان نشسته است و از آقا تقاضای ساعتشان را دارد، ایشان فرمودند: پدر جان! آخر ساعت زنجیرش می‌خورد به چشمت و اذیت می‌شوی! علی گفت: خوب عینکتان را بدهید.

ایشان فرمودند: عینکم نیز همین طور، به چشمانت می‌زنی چشمانت اذیت می‌شود، چشم تو حالا ظریف است، گل است.

علی اصرار کرد که آقا، عینک را بدهید، امام فرمودند: نه دسته‌اش را می‌شکنی و من دیگر عینک ندارم، نمی‌شود بچه به این چیزها دست بزند.

چند دقیقه ای گذشت و علی در خانه چرخی زد و مجدداً آمد و گفت: آقا!

امام فرمودند: جانم!

علی گفت: آقا! بیا تو بچه شو و من هم آقا شوم!

امام فرمودند: خیلی خوب باشد!

علی گفت: پس پا شو از این جا، بچه که جای آقا نمی‌نشیند!

امام(ره) بلند شدند و خودشان را کنار کشیدند، علی گفت: پس عینک را بده، ساعت را بده، بچه که به عینک و ساعت دست نمی‌زند!

آقا فرمودند: بیا، من به تو چه بگویم؟ راهش را درست کردی و عینک و ساعت را گرفتی!

در ادامه عکس‌هایی از پدرانه‌های بنیانگذار مهربان انقلاب اسلامی را مشاهده می‌کنید:


 



ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین