۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۴ : ۰۵
عقیق: تببین
فرهنگ و هنر ایران دورۀ صفوی قطعاً با بررسی نقش افراد یا شخصیت های برجسته ای
چون شیخ بهایی بسیار کارساز است . او با تکیه به قدرت ایمان و استفاده از استعداد
فطری و تلاش و کوشش بی وقفه خود، توانست قله های علوم زمان خود را یکی پس از دیگری
بپیماید و به جامعیت علمی عصر خویش نائل آید. او همچنین با سفر به شهرها و کشورهای مختلف،
حضور در محضر دانشمندان و عارفان بنام عصر خود و تحمل سختی های فراوان توانست در
مسیر خود سازی نیز گام های بلندی بردارد.شیخ بهایی با استفاده از نزدیکی به سلاطین
صفوی سعی در ترویج و تثبیت تشیع کرد.نزدیکی شیخ بهایی با حکومت نه به خاطر صله و
هبه بلکه در راستای استفاده از امکانات حکومتی برای گسترش علوم و فنون و فلسفه و
حکمت پیوند خورده با تشیع بوده است.امام خمینی علاوه بر اینکه در آثار خود
چون شرح حدیث جنود عقل و جهل و چهل حدیث در مواردی به آرای شیخ بهایی مراجعه
و استناد کرده است. در سخنانی از مشی مسالمت آمیز او با حکومت صفوی دفاع
کرده است.
دفاع
امام خمینی از عملکرد وشخصیت شیخ بهایی
امام
خمینی درباره شیخ بهایی می فرمایند: «یک طایفه از علما، اینها گذشت کرده اند از
یک مقاماتى و متصل شده اند به یک سلاطینى با اینکه مى دیدند که مردم مخالفند لکن
براى ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامى و ترویج مذهب حق اینها متصل شده اند به یک
سلاطینى، و این سلاطین را وادار کرده اند ـ خواهى نخواهى ـ براى ترویج مذهب، مذهب
دیانت، مذهب تشیع. اینها آخوند دربارى نبودند. این اشتباهى است که بعضی نویسندگان
ما مى کنند. سلاطینْ، اطرافیانِ آقایان بودند. الآن هم حجره شاه سلطان حسین در
چهارباغ اصفهان، در مدرسه چهارباغ اصفهان، الآن هم حجره اش هست. اینها او را
کشاندنش تو [ى]
حجره، نه اینکه او اینها را کشیده است دنبال خودش. اینها اغراض سیاسى داشتند،
اغراض دینى داشتند. نباید یک کسى تا به گوشش خورد که مثلًا مجلسى ـرضوان الله
علیهـ محقق ثانى ـرضوان الله علیهـ نمى دانم شیخ بهایى ـرضوان الله علیهـ با
اینها روابط داشتند و مى رفتند سراغ اینها همراهى شان مى کردند، خیال کنند که
اینها مانده بودند براى جاه و ـ عرض مى کنم ـ عزت، و احتیاج داشتند به اینکه شاه
سلطان حسین و شاه عباس به آنها عنایتى بکنند! این حرفها نبوده در کار. آنها گذشت
کردند؛ یک گذشت، یک مجاهده نفسانى کرده اند براى اینکه این مذهب را به وسیله
آنها، به دست آنها [ترویج
کنند].... مردم آن عصر شاید اشکال به آنها داشتند از باب نفهمى، چنانچه حالا هم
اگر کسى اشکال کند نمى داند قضیه را، نه [اینکه] غرض دارد، نمى داند قضیه را.
زمان ائمه هم بودند. على بن یقطین هم از وزرا بود. در زمان ائمه هم بودند. خود
حضرت امیر را چرا نمى گوییم؟ بگوییم حضرت امیر هم هست؟ حضرت امیر بیست و چند سال
به واسطه مصالح عالیه اسلام در نماز اینها رفت ـ عرض بکنم که ـ تبعیت از اینها
کرد، براى اینکه یک مصلحتى بود که فوق این مسائل بود. سایر ائمه ـعلیهم السلامـ
هم گاهى مسالمت مى کردند.» (صحیفه امام، ج3، ص: 240و241 _سخنرانی امام در نجف:
10 آبان 1356)
شیخ
بهایی ادیب
شیخ
بهاء الدین عاملی در عرصه ادبیات چه ادب عربی و یا فارسی دارای قوتی فوق العاده و
مثال زدنی بوده است. وی با آن که زاده و پرورده خاندانی از تبار عرب است به مدد
استعداد خداداد، فارسی را به نیکویی آموخته بود و آثار پخته فارسی اش به نظم و نثر
گواه این مدعایند. این در حالی است که حتی پدرش با آن که در بلاد فارسی زبان محل
مراجعات گردیده و به شیخ الاسلامی رسیده بود، به تصریح فضلایی مانند مؤلف ریاض
العلماء یعنی میزرا عبدالله افندی شنیده نشده است که زبان فارسی آموخته باشد. پس
محیط خانوادگی شیخ حتی در ایران، عربی زبان بوده است لیک بدان پایه بر آمد که
امروز در تاریخ ادب فارسی و نگارشهای ایرانی او رادر زمزه برترین استادان سخن
ایران در عهد صفویه یاد میکنند. و بدان پایه میرسد که معاشران ادیب و سخندانان
او را دارای طبعی عالی و بلاغت و شیرینی بیان وصف کرده اند.
سرودههای
فارسی او مانند مثنویات از جمله نان و حلوا و شیر و شکر و نیز تخمیس غزل خیالی
بخارایی )تا
کی به تمنای وصال تو یگانه) قابل توجه است. مؤلف عالم آرای عباسی که خود نیز در
مرتبهای والا از ادب و انشاء بوده شیخ را فردی که در فنون سخنوری قصب السبق از
اقران ربوده اند، توصیف نموده است .
آثار
شیخ در ادب عربی نیز مرتبهای والا دارد به طوری که از برجستهترین آثار منظوم شیخ
به زبان عربی، چکامه الفوز والامان در ستایش حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
است این اثر آوازهای بلند یافته و شروح و تعلیقاتی نیز بر آن نوشته شده و حتی
احمد بن علی منینی (متوفی 1172 ق) شرح مشهوری بر آن نوشته است.
حکمت
و فلسفه شیخ بهایی
بهاء
الدین عاملی را از ناقدان فلسفه معرفی کردهاند و شیخ با مذاق عرفانی ویژهای که
داشت به فلسفه رسمی آن روز، که خود آن را حکمت یونانیان میخواند، به عین عنایت
نمینگریست و در مقابل بیشتر به حکمتی ایمانی که در واقع همان عرفان اسلامی بود
فرا میخواند. در حقیقت عاملی فلسفه را مأمن و خاستگاه چندان محکمی که بشود بوسیله
آن به اطمینان رسیده و با ثمرات آن زندگانی و معرفت دینی رااستوار کرد نمیداند که
این مطلب در برخی اشعار او انعکاس یافته است. البته در علت موضعگیریهای شیخ نسبت
به فلسفه و حکمت یونانی باید توجه داشت که سخنان او در این زمینه از دو جا نشأت
گرفته است. یکی منازعات دیرینی که در جهان اسلام میان متصوفان و متفلسان بود و شیخ
نیز در این برش تاریخی از آن منازعات، به مانند بسیاری از سلف عرفانگرای خویش،
حکمت یونانی را تا حدودی معارض اهل ایمان به حساب میآورد و دیگر مواضع عرفانی وی
نسبت به عموم علوم چرا که اگر این دانشهامتکی به عوامل عاشقانه وذوق عارفانه
نباشد ملال انگیز و اسباب قیل و قال اهل دنیاست و ثمرهای ندارد. البته شیخ بهایی
خود نیز با حکمت و فلسفه آشناست و گاهی به آراء اهل فلسفه نیز پرداخته است چنانچه
آن را در آثاری مانند الصدیقة الهلالیة گفتار فلاسفه آن روزگاران را مبنی بر
امتناع خرق افلاک با قاطعیت رد کرده وادله آنان را برای اثبات این ادعا ناچیز
دانسته است.
شیخ
بهایی و ملاصدرا
صدرالدین
محمدبن ابراهیم قوامی شیرازی، مشهور به ملاصدرا، از شاگردان معروف شیخ بهایی بوده
است. ملاقات شیخ با ملاصدرا، یکی از پر ثمرترین ملاقات ها در طول تاریخ است. حضور
استادی چون شیخ بهایی و شاگردی چون ملاصدرا، در مدرسه«خواجه» شور و حالی تازه پدید
آورده بود. هر کلمه، جمله و یا اشاره ای مبنای بحثی پرجاذبه می گردید.
انطباق
دو فکر، وحدت دو عقیده، یگانگی خط مشی و جهان بینی واحدی که این دو بزرگوار
داشتند، آنان رابیش از بیش به هم نزدیک کرده بود.
عرفان
شیخ بهایی
یکی
از ویژگیهای و جنبههای شخصیت بهاء الدین عاملی عرفان او است. برخی از فضلای عصرش
او رادر مقامی والا از عرفان دانستهاند. به طوری که نصرآبادی درباره او آورده
است: در تزکیه نفس و تصفیه باطن عدیل نداشت . امروزدر تکیه بابارکن الدین چله خانهای
وجود دارد که معروف است شیخ بهایی در آن مکان به ریاضت مشغول میشده است. و یا به
نقل مرحوم جناب آمده است که شیخ در مدرسه بابا قاسم اصفهان حجرهای داشته که معروف
به توحید خانه بوده و در آن به فکر و ذکر پرداخته است.
البته
از بررسی آثار شیخ به ویژه از مثنویاتش بر میآید که علیرغم دلبستگیهایی که وی به
تصوف و اندیشههای آنان دارد از برخی متصوفان و خانقاهیان روزگار خود سخت دلگیر و
آزرده است. از
بعضی صوفیان آن دوران نقل است که مدرسه و خانقاه در این جزو زمان به ابتذال و
انحراف کشیده شده و هم فقر صوفیانه و هم علم دانشورانه ابزار جلب منافع مادی
گردیده است. آنچه به دست میآید این که: انحرافات و بدعتهایی که در آن عصر در
میان کثیری از مدعیان تصوف وجود داشت و بخصوص رفتارهای زشتی که از شماری از صوفیان
قزلباش سرزده بود و میزد، سبب میگردید عالمان متعهدی که گرایش صوفیانه داشتند
ولی متشرع بودند در سلوک و ریاضت خویش از بدعتها و هواپرستیهای مدعیان اجتناب میکردند،
حتی المقدور طریق خود را از آنان جدا کنند و از هشدار و تحذیر درباره انحرافات
دریغ نورزند.
آثار
معماری بر جای مانده از شیخ بهایی
از
شیخ بهایی علاوه بر آثار و تألیفات علمی، آثار عمرانی بسیار برجای مانده است از آن
جمله می توان به حمام معروف شیخ، طراحی و معماری شهر نجف آباد و حصار شهر نجف اشرف
اشاره کرد. وی همچنین در معماری مسجد امام و در اتمام بنای معروف مسجد شیخ لطف
اللّه نیز دست داشت. شعر رسای عربی که بر سر در زیبای مسجد شیخ لطف اللّه منقوش
است نیز از آثار اوست.
استادان
و شاگردان شیخ بهایی
بنا
به قول صاحب تاریخ عالم آرای عباسی، شیخ، تفسیر، حدیث و ادبیات عرب رااز محضر پدر،
حکمت و کلام را از مولانا عبداللّه مدرسی یزدی، ریاضی را ملاعلی مذهب و ملاافضل
قاضی مدرس و ملامحمد باقر بن زین العابدین یزدی و طب را از حکیم عمادالدین محمود
آموخت. در موردشاگردان او گفته شده است که متجاوز از چهل تن از دانشمندان و بزرگان
قرن یازدهم ه.ق از او کسب علم کرده اند. ملاصدرای شیرازی، ملامحسن فیض کاشانی، محمدتقی
مجلسی و فیّاض لاهیجی از مهم ترین شاگردان وی به شمار می روند