۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۹ : ۱۲
عقیق: قرآن
حکیم در آیه 30 سوره شوری می فرماید: وَ مَا أَصَبَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا
کَسَبَتْ أَیْدِیکمُْ وَ یَعْفُواْ عَن کَثِیرٍ/ اگر شما را مصیبتى رسد، به خاطر
کارهایى است که کردهاید و خدا بسیارى از گناهان را عفو مىکند.
جهانی
که ما در آن زندگی می کنیم تابع قانون عمل و عکس العمل است. به تعبیر مولانا
"این جهان کوه است و فعل ما ندا" هر رفتاری که از آدمی سر می زند به
مثابه ندایی است در برابر کوه و کوه - هستی- همان رفتار را به آدمی باز می
تاباند. به این خاطر است که خداوند در این آیه، بشارت و تنذیری را توأمان به
آدمیان عرضه می دارد که بدانید اگر ناملایماتی به شما می رسد نتیجه رفتارهای فردی
و جمعی تان است، البته آیه در ادامه این بشارت بزرگ را می دهد که خداوند بسیاری از
گناهان را عفو می کند و اگر به واقع این گونه نبود جهان از دوده و تاریکی اعمال
آدمیان در ظلمت و جهل مرکب فرو می رفت.
علامه
طباطبایی در تفسیر المیزان می فرماید: کلمه"مصیبت" به معناى هر ناملایمى
است که به انسان برسد، گویى از راه دور به قصد آدمى حرکت کرده تا به او رسیده است
و مراد از جمله"
فَبِما
کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ" گناهان و زشتىها است و معناى جمله" وَ یَعْفُوا
عَنْ کَثِیرٍ" این است که خداوند بسیارى از همان گناهان و زشتىهایتان را
مىبخشاید.
خطاب
در این آیه اجتماعى و متوجه به جامعه است، و مانند خطابهاى دیگر منحل به خطابهاى
جزئى و به فرد فرد اجتماع نیست، و لازمه اش این است که مراد از مصیبت هم مصائب
عمومى و همگانى از قبیل قحطى، گرانى، بیماری، زلزله و امثال آن باشد.
پس
مراد آیه این شد: مصائب و ناملایماتى که متوجه جامعه شما مىشود، همه به خاطر
گناهانى است که مرتکب مىشوید، و خدا از بسیارى از آن گناهان درمىگذرد و شما را
به جرم آن نمىگیرد. پس آیه شریفه در معناى این آیات - به ترتیب سوره روم - آیه
41، سوره اعراف- آیه 96 و سوره رعد - آیه 11 - است:" ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ
وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی
عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ / اگر فساد در خشکى و دریا پیدا شود، به خاطر
گناهانى است که مردم مىکنند، و پیدا شدن آن براى این است که خداوند نمونهاى از
آثار شوم اعمالشان را به ایشان بچشاند، شاید برگردند." "وَ لَوْ أَنَّ
أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ
السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا / و اگر مردم شهرها ایمان مىآوردند و
تقوى پیشه مىکردند، ما برکتهایى از آسمان و زمین برویشان مىگشودیم، اما به جاى
ایمان و تقوى تکذیب کردند. " و "إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ
حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ / خدا نعمتهاى هیچ قومى را دگرگون نمىسازد،
تا آنکه خودشان وضع خود را دگرگون کنند و رفتار خود را تغییر دهند. " و آیات
دیگرى که همه دلالت دارد بر اینکه بین اعمال آدمى و نظام عالم ارتباطى خاص برقرار
است. به طورى که اگر جوامع بشرى عقائد و اعمال خود را بر طبق آنچه که فطرت اقتضاء
دارد وفق دهند، خیرات به سویشان سرازیر و درهاى برکات برویشان باز مىشود، و اگر
در این دو مرحله به فساد بگرایند، زمین و آسمان هم تباه مىشود، و زندگیشان را
تباه مىکند.
این
مفسر با اشاره به سنت دیگر خداوند در مصایب – امتحان و استدراج و املاء - تصریح
می کنند: اگر پاى این سنت به میان آید، در این صورت وضع صورتى دیگر به خود
مىگیرد، و به جاى چشاندن نمونهاى از آثار سوء اعمالشان، نعمت را به سویشان
سرازیر مىکند، تا به طور کلى با فساد خو بگیرند، و سراسر جهان براى نابودی شان یک
جهت شده، عوامل و اسبابش براى منقرض ساختن آنان بسیج شوند، هم چنان که
فرموده:" ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ
قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً
وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ / سپس آن سختىها را به آسایش و خوشى مبدل کردیم تا به کلى
حال خود را فراموش کرده و گفتند آن رنج و محنتها به پدران ما رسید. ما هم به ناگاه
آنان را به کیفر اعمالشان عقاب کردیم در حالى که از توجه به آن عقاب غافل بودند. "
ممکن
هم هست خطاب در آیه منحل به خطابهاى جزئى و متوجه به فرد فرد بشر بشود، آن وقت
مراد از "مصیبت" ناملایماتى است که متوجه جان و مال و فرزند و عرض تک تک
افراد مىشود و ناشى از گناهانى است که هر کس خودش مرتکب شده، و خدا از بسیارى از
آن گناهان درمىگذرد.
و
به هر حال چه خطاب عمومى غیر منحل باشد، و چه عمومى منحل، از سیاق بر مىآید که
اولا مؤمن و کافر را یکسان شامل مىشود، و مؤید این معنا آیه بعدى است که بطور
مسلم متوجه مؤمن و کافر است. و ثانیا مراد از جمله "بِما کَسَبَتْ أَیْدِی
النَّاسِ" تنها گناهان و زشتىها است، نه تمامى اعمال چه خوب و چه بد. و
ثالثا مراد از مصائبى که به انسانها مىرسد آثار سوء دنیایى اعمال است، آثارى که
بین آنها و آن اعمال ارتباط و تداعى خاصى است، نه جزاى آخرتى اعمال.
با
این بیان اولا جواب یک شبهه در خصوص آیه شریفه، داده مىشود. و ثانیا تفسیرى که
بعضى درباره آیه کردهاند رد مىشود.
علامه
طباطبایی در ادامه این شبهه را مطرح می کنند که "اگر منظور از مصائب عموم مصیبتها
باشد، این عمومیت با مصائبى که انبیاء (ع) با آن مواجه شدند منتفى مىشود، چون
انبیاء (ع) معصوم بودند و گناهى نداشتند تا مستوجب آن مصائب گردند، و همچنین اطفال
و دیوانگان مکلف به هیچ تکلیفى نیستند تا به خاطر مخالفت با آن تکالیف مستوجب
مصائب شوند، پس ناگزیر باید از عمومیت آیه صرفنظر نموده آن را به مصائب انبیاء و
اطفال و مجانین تخصیص زد" و در جواب شبهه می فرمایند: این که در آیه
فرموده" فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ" و مصائب را مستند به گناهان کرده
خود دلیل است بر اینکه خطاب در آیه متوجه کسانى است که صدور گناه از آنان ممکن
باشد، پس آیه شریفه از اول شامل انبیاء و افراد غیر مکلف نیست، و شامل نشدن آن از
باب تخصص است نه تخصیص.
علامه
در ادامه می افزاید: اما تفسیرى که براى آیه کرده این است که: به مقتضاى این آیه
باید تمامى گناهان همه مؤمنین آمرزیده شود، براى اینکه گناهانشان یا از آنهایى است
که مصائب دنیوى را به بار مىآورد، و عقوبتش را در همین دنیا مىچشند، یا از
آنهایى است که مورد عفو قرار مىگیرد، پس در آخرت هیچ گناهى ندارند. وجه بىپایگى
این تفسیر این است که سیاق آن را در نظر نگرفتهاند، و فقط مفاد تحت اللفظى آن را
ملاک قرار دادهاند و آیه شریفه در مقام اثبات ارتباط بین مصائب و گناهان است، و
تنها مىخواهد بفرماید: گناهان آثار سویى هم در دنیا دارند، چیزى که
هست بعضى از آن آثار به صاحبش اصابت مىکند، و بعضى بخشوده مىشوند، و به خاطر
عواملى از قبیل صله رحم، صدقه، دعاى مؤمنین، توبه و امثال آن- که در اخبار آمده-
آثار آنها از صاحبش برمىگردد، و اما درباره آثار سوء آخرتى گناهان، همانطور که
گفتیم آیه شریفه ساکت است، و در مقام اثبات یا نفى آن نیست.
علاوه
بر اینکه گفتیم آیه شریفه نسبت به مؤمن و کافر عام است، و معنا ندارد نسبت به مؤمن
مفادى، و نسبت به کافر مفادى دیگر داشته باشد. نسبت به مؤمن بفرماید گناهانش یا به
وسیله مصائب یا به وسیله عفو بخشیده مىشود، و اما از کافر بخشوده نمىشود.
منبع:شبستان