۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۳ : ۱۹
عقیق: امام علی(ع) در خطبه هشتاد و ششم نهج البلاغه می فرمایند: اى بندگان خدا محبوبترين بندگان نزد خداوند كسى است كه او را در راه پيروزى بر هوسهاى سركش نفس يارى كرده، آنكس كه جامه زيرينش اندوه در برابر مسئوليتها و جامه روئينش ترس از خداست. چراغ هدايت در قلبش روشن شده و وسائل لازم براى روزى كه در پيش دارد فراهم ساخته دورها را براى خود نزديك و شدائد را بر خود آسان نموده است. به اين جهان نگاه كرده حقايق آنرا با ديده بصيرت ديده، بياد خدا افتاده و اعمال نيك فراوان به جا آورده، از سرچشمه گوارا خود را سيراب نموده: سرچشمه اى كه به آسانى در اختيارش قرار گرفته از آن نوشيده است، از راه هموار و مستقيم قدم برداشته جامه شهوات از تن بيرون كرده و به جز يك غم از تمام غمها خود را بر كنار داشته است، از صف كوران و مشاركت هواپرستان خارج شده و كليد درهاى هدايت و قفل درهاى ضلالت و پستى گرديده است راه هدايت را با بصيرت ديده و در آن گام گذاشته، نشانه ها و علامتهاى اين راه را خوب شناخته است و از امواج متلاطم درياى (شهوات) گذشته است، در ميان دستگيره هاى محكم هدايت به محكمترين آنها چنگ زده و از ميان طنابها به قويترين آنها متمسك شده. ايمان او به خدا همانند نور آفتاب است. در برابر خداوند آنچنان است كه هر فرمان از ناحيه او صادر شود انجام مى دهد و هر فرعى را به اصلش باز مى گرداند. او چراغ تاريكيها است و روشنى بخش نابينايان و كليد حل مبهمات، دور سازنده مشكلات و راهنماى گمشدگان بيابانهاى زندگى است.
سخن مي گويد و خوب مى فهماند و يا سكوت مي كند و به سلامت مى رهد، براى خدا اعمال خويش را خالص كرده آنچنان كه خداوند خلوص او را پذيرفته است. او از گنجينه هاى آئين خداست و از اركان زمين او. خود را ملزم به عدالت نموده،و نخستين مرحله عدالتش اين است كه خواسته هاى دلرا بيرون رانده،حق مىگويد و به حق عمل مي كند، هيچ كار خيرى نيست جز آنكه براى انجامش بپا خاسته و در هيچ جا گمان نيكى نبرده جز اينكه به سوى آن به راه افتاده. زمام خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پيشواى اوست، هر جا قرآن فرود آيد او بار خويش را در همان جا افكند و هر جا منزل نمايد او آنجا را منزلگاه خويش سازد. و ديگرى، خويش را عالم خوانده در صورتي كه عالم نيست، يك سلسله نادانيها را از جمعى نادان فراگرفته! و مطالبى گمراه كننده از گمراهانى آموخته، دامهایى از طنابهاى غرور و گفته هاى دروغين بر سر راه مردم افكنده، قرآن را بر اميال و خواسته هاى خود تطبيق مى دهد و حق را به هوسها و خواهشهاى دلش تفسير مى كند. مردم را از گناهان بزرگ ايمنى مى بخشد و جرایم بزرگ را در نظرها سبك جلوه مى دهد. مىگويد از ارتكاب شبهات اجتناب مى ورزم اما در آنها غوطه ور است. مى گويد: از بدعتها كناره گرفته ام ولى در آنها غلط مى زند! چهره او چهره انسان است و قلبش قلب حيوان! راه هدايت را نمى شناسد كه از آن طريق برود و به طريق خطا پى نبرده تا آنرا مسدود سازد، پس او مرده اى است در ميان زندگان!
عترت پيامبر(ص) كجا مى رويد؟! و رو به كدام طرف مى كنيد؟ پرچمهاى حق بر پاست! و نشانه هاى آن آشكار است با اينكه چراغهاى هدايت نصب گرديده است، باز گمراهانه به كجا مى رويد؟ چرا سرگردان هستيد؟ در حالى كه عترت پيامبرتان در ميان شماست، آنها زمامهاى حقند و پرچمهاى دين و زيانهاى صدق آنها را در بهترين جائى كه قرآن را در آن حفظ مى كنيد، (در دلها و قلوب پاك) جاى دهيد و همچون تشنگانى براى سيراب شدن به سرچشمه زلال آنان هجوم آوريد.
اى مردم اين حقيقت را از خاتم انبياء(ص)بياموزيد كه هر كس از ما مى ميرد در حقيقت نمرده است و چيزى از ما كهنه نمى شود. پس آنچه نمى دانيد مگوئيد كه بسيارى از حقايق در امورى است كه انكار مى كنيد و از كسي كه دليل بر ضد او نداريد عذرخواهى كنيد و من همو هستم. مگر من در بين شما به «ثقل اكبر» (قرآن) عمل نكردم؟ و «ثقل اصغر» (عترت پيغمبر) را در بين شما باقى نگذاردم؟ مگر پرچم ايمان را در بين شما نصب نكردم؟و از حدود حلال و حرام آگاهتان نساختم؟ مگر نه اين است كه جامه عافيت را با «عدل» خود بر تن شما پوشيدم؟و نيكيها را با اعمال و گفتار خود براى شما گستردم و ملكات اخلاق انسانى را به شما نشان دادم؟پس وهم و گمان خود را در آنجا كه چشم، ژرفاى آنرا نمى بيند و فكرتان توانائى جولان در آنرا ندارد به كار مبريد. قسمتى ديگر از اين خطبه است تا آنجا كه بعضى گمان بردند دنيا به كام «بنى اميه» مى گردد و همه خوبيهايش را به آنها مى بخشد و آنها را از سرچشمه خود سيراب مى سازد و شمشيرشان از سر اين امت كنار نخواهد رفت. كسانى كه چنين مى پندارند در اشتباهند، چه اينكه سهم آنان جرعه اى از زندگى لذت بخش، بيش نيست مدتى آنرا مى مكند سپس همه را بيرون مى اندازند!
توضيحها:
ابن ابى الحديد می نويسد: اين خطبه اى طولانى بوده كه مرحوم سيدرضى قسمتى از آنرا در اينجا آورده و از جمله عبارتى كه نياورده اين عبارت است «اما و الذى فلق الحبه و برى النسمه لا يرون الذى ينتظرون... (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 6، صفحه382)
ابن ابى الحديد مى گويد: صفاتى كه براى يك انسان پاك در اين خطبه آمده، منظور از آن انسان پاك خود امام علی(ع) مى باشد شاهد آن مطالبى است كه در آخر خطبه آمده است.(جلد 6، صفحه 367) و نيز وى مى گويد: حكمت و شرح مباحث خداشناسى را هيچ كدام از عربها نمى دانستند. نخستين كسى كه در اين مورد سخن گفته امام علی(ع) بوده است كه ديگران حتى تصور آنرا ننموده و اگر به آنها ياد مى دادند قادر بر فهم آن نبودند. بقيه مسلمانان اگر در اين موضوع سخنى گفته اند همه از امام(ع) گرفته اند.(جلد6، صفحه 370)
»انه يموت من مات منا...» اين جمله تاب دو معنى دارد: نخست اينكه پيامبر(ص) و امامان اهل بيت(ع) اگر چه مانند ساير افراد بشراز دنيا می روند، ولى مكتب آنها كه بخشى از وجود آنهاست، هيچ گاه از بين نمى رود. ديگر آنكه آنها اگر چه مى ميرند و يا شهيد مى شوند ولى در جهان برزخ با اين جهان در ارتباط هستند. ولى با جسم برزخى نه با جنس مادى عنصرى و ارتباطشان با اين جهان آنچنان است كه گويا در ميان ما زندگى مى كنند، برخلاف ساير مردم كه اين طور نيستند و يا ارتباطشان خيلى كم است شايد اينكه امام(ع) به دنبال بيان اين جمله مى فرمايد: بسيارى از حقايق در ميان چيزهائى است كه شما نمى دانيد. به خاطر آن باشد كه گفتار فوق ممكن است در اذهان بعضى سنگين آيد و آنرا انكار كنند اما چه بسيار است چيزهایى كه نمى دانيم و نمى توانيم انكار كنيم.
خلافت و ولايت در نهج البلاغه
اين قسمت اشاره به مسئله خلافت و ولايت مى باشد. در اينجا اين سؤال را بايد مطرح كرد: يا امام علی(ع) در نهج البلاغه و خطبه هايش به خلافت بلافصل خود اشاره فرموده است يا نه؟ و در پاسخ آن بايد گفت: در بسيارى از موارد نهج البلاغه به اين مطلب اشاره شده است از جمله عبارات خطبه مورد بحث و خطبه هاى ديگرى است كه در ذيل مى آوريم:
در خطبه دوم در مورد اهل بيت مى خوانيم: «هم موضع سره و لجا
امره و عيبة علمه و موئل حكم...: آنها موضع اسرار خدايند و ملجا فرمانش، ظرف علم
اويند و مرجع احكامش«...
و نيز در همان خطبه مى خوانيم: «لا يقاس بآل محمد(ص) من هذه
الامة احد...هم اساس الدين وعماد اليقين اليهم يغنى الغالى و بهم يلحق التالى و لهم
خصائص حق الولايةو فيهم الوصية و الوراثة: احدى از اين امت را با آل محمد مقايسه
نتوان كرد... آنها اساس دين هستند و اركان يقين، غلوكننده بسوى آنان باز مىگردد و
عقب مانده به آنان ملحقمىشود،ويژگيهاى ولايت و حكومت مخصوص آنها است و وصيت
پيغمبر ووراثت او در ميان آنها «...
و در خطبه 97 آمده است: «انظروا اهل بيت نبيكم فالزموا سمتهم
و اتبعوا اثرهم فلن يخرجوكممن هدى و لن يعيدوكم فى ردى فان لبدوا فالبدوا و ان نهضوا
فانهضوا و لاتسبقوهم فتضلوا و لا تتاخروا عنهم فتهلكوا...: اهل بيت پيغمبر را
بنگريد! از آن سمت برويد كه آنها مى روند، قدم به جاى قدم آنان بگذاريد، آنها
شما را از جاده هدايت بيرون نمى برند و به جاهليت باز نمى گردانند، اگر سكوت
كردند سكوت كنيد و اگر قيام نمودند بپاخيزيد، از آنها پيشى نگيريد كه گمراه مى
شويد و از آنان عقب نمانيد كه هلاك مى گرديد.«
در خطبه 144 چنين مى خوانيم: «:..ان الائمة من قريش غرسوا فى هذا البطن من هاشم،لا تصلح علىسواهم و لا تصلح الولاة من غيرهم: ائمه و پيشوايان از قريش هستند، درخت وجودشان در خاندان هاشم غرس شده است (اين مقام) سزاوار ديگران نيست، و نبايد غير از آنها كسى رهبر و والى باشد». در خطبه 93 و 94 و 109 و 120 و 154 و 239 و 150 مى توانيد اشاره به اين حقيقت را بيابيد.
منبع:مهر