۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۲ : ۱۲
عقیق: حاج
اسماعیل دولابی می گفت: خدا یک تار، یک تور و یک تیر دارد. با تار، تیر و تور
خودش، آدمها را جذب می کند . مجذوب خودش می کند . تار خدا ، قرآن است . نغمه های
آسمانی است . خیلی ها را از طریق قرآن جذب خودش می کند . خیلی ها را با تور خودش جذب میکند .
مثل مراسم اعتکاف و مراسم ماه رمضان و شب قدر . تیر خدا همان بارهای مشکلات است . غالب آدمها را از این طریق مجذوب خودش می کند . اولیاء خدا برای این مشکلات لحظه
شماری می کردند .
شیخ بهایی میگوید : شد دلم آسوده چون تیرم زدی ، ای سرت گردم چرا
دیرم زدی . از وقتی بلا و مصیبت به زندگی ام آمد ، فهمیدم من ارزش دارم . ولی گلایه دارم
که چرا من را زودتر گرفتار نکردی .
سعدی هم می گوید: بزن سیلی و رویم را قفا کن .
خدایا من را بزن چون زدن های تو ارزش دارد . پنبه را وقتی می زنند ، باز میشود و
سفید میشود و ارزش پیدا می کند . اگر کسی به گرفتاری ها چنین نگاهی داشته باشد ،
دیگر جای ناامیدی برایش باقی نمی ماند . این گرفتاری ها باید زمینه امید ما را
فراهم بکند . زمینه نشاط ما را فراهم کند ولی چون ما با شیوه تربیتی خدا آشنا
نیستیم ، تا مصیبتی می رسد ، ناراحت می شویم . این شیوه خداست .
آهنگرها یک گیره دارند و وقتی می خواهند روی یک تکه کار کنند ، آنرا در گیره میگذارد . خدا هم همینطور است . اگر بخواهد روی کسی کار بکند ، او را در گیره مشکلات می گذارد و بعد روی او کار می کند . گرفتاری ها ، نشانه عشق خداوند است .
شما اگر کسی را دوست نداشته باشی ، با او شُل دست می دهی و اگر او را دوست داشته باشی ، دستش را فشار می دهی و این فشار ، علامت علاقه است . خدا هم اگر به کسی علاقه مند باشد او را تحت فشار قرار می دهد . لذا تمام انبیاء تحت فشار بوده اند .
دلیل نا امیدی ما آشنا
نبودن با شیوه تربیتی خدا است و دلیل دیگر که مهم است این است که ما خود خدا را
نمی فهمیم . خود خدا را درک نمی کنیم . میزان توانایی خدا را متوجه نمی شویم .
چقدر مقتدر است . حافظ اگر کسی را می دید که زیبا چهره بود ف می گفت : تو اول نطفه
بودی و خدا تو را به این صورت درآورد ، پس این خدا می تواند به من آرامش دهد .
جوانی به من گفت : من خیلی نا امید هستم . گفتم قرآن خیلی مفید است . گفت یکبار
قرآن را باز کردم و این آیه آمد : ما تو را از نطفه آفریدیم . گفتم این دوای درد
تو است . خدا میگوید : من روی یک نطفه ، چنین نقش زیبای آدمی را درست کردم . پس
خودت را بدست من بده . امیدوار باش . به من ایمان بیاور . تو هرقدر پَست و گرفتار شده
باشی ، من به هر کاری توانا هستم . مولانا می گوید : آن را که منم خرقه عریان نشود
هرگز ، آن را که منم چاره بیچاره نخواهد شد ، آن کس که منم منصب معذور کجا گردد .
اگر من به کسی منصبی بدهم ، هیچ کس نمیتواند او را عزل کند. ممکن است او را هُل
بدهند و بیفتد ولی آسیب نمی بیند . چتربازها با هلکوپتر بالا می روند ، هرچه
بالاتر می روند ، بیشتر لذت می برند و لحظه شماری می کنند که سقوط کنند . زیرا
دلشان به چتر گرم است . انسان اگر پشت گرمی اش به خدا باشد ، اگر بالا برود ، لذت
می برد . اگر هُلش بدهند ، لذت می برد . کسی هم که عشقی به خدا ندارد ، باز این
مشکلات برای او مثل سرعت گیر است و می گوید : کمی آرامتر . موسی می گفت : خدایا تو
به من نعمت و آبرو و ...دادی پس من هیچ وقت خودم را به پشت گرمی دشمنانت قرار نمی
دهم . یک جوری رفتار نمی کنم که دشمنان تو ، دلشان گرم بشود .
تو به من عزت و آبرو دادی و من آنرا زیر پا نمی گذارم . یک جوان بگوید : خدایا تو به من خانواده و عزت دادی ، پس من تیپی نمی زنم که وقتی مجرمین من را می بینند ، دلشان گرم بشود . پوشش مهم است . وقتی من این مسائل را رعایت نمی کنم و پشت گرمی دشمنان خدا می شوم و آن وقت پشت گرمی را از خدا می خواهم . خدا می گوید : ابرای همان که کار می کنی ، برو از همان هم مزد بگیر . چون من به پوشش تو هم حساس هستم . در مکه اولین کار که می کنیم ، لباس را عوض می کنیم . شما شیشه اتومیبل را از بیرون پاک نکن و فقط از داخل پاک کن . خوب این نمیشود . حالا یک جوان پوشش خود را طوری تنظیم بکند که باعث دلگرمی دشمنان خدا نشود . این جوان هیچ گاه مأیوس نمی شود . خدا او را رها نمی کند . ولی وقتی من یک کاری میکنم که دشمنان خدا لذت ببرند ، خدا هیچ گاه به من نشاط وامید نمی دهد .