۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۸ : ۱۴
فردا آمدند مانند روز قبل خود را معرفى كردند باز فرمود آنها را برگردانيد تا دو ماه به همين طريق مى آمدند و برمى گشتند بالاخره از شرفيابى ماءيوس شدند.
اين مرتبه اجازه فرمود داخل شدند و سلام كردند آنجناب نه جواب سلام و نه اجازه نشستن داد. همانطور ايستاده عرض كردند يابن رسول الله اين چه ستمى است كه بر ما روا مى دارى ما را خوار مى گردانى بعد از اين همه سرگردانى كه اجازه شرفياب شدن نمى دادى ديگر چه براى ما باقى ماند.
در اين عمل من از خدا و پيغمبر و على و آباء طاهرينم (ع) پيروى كردم آنها شما را مورد عتاب قرار دادند من نيز چنين كردم .
آن كسانى كه كوچكترين مخالفت نسبت به دستورات على (ع) نكردند و مرتكب يك كار كه او نهى كرده بود نشدند، اما شما مى گوئيد ما شيعه على هستيم در بيشتر از كارها مخالف او هستيد و نسبت به بسيارى از واجبات كوتاهى مى كنيد. حقوق برادران را سبك مى شماريد.
جائى كه نبايد تقيه نمائيد مى كنيد و تقيه نمى كنيد آنجا كه بايد بكنيد. اگر بگوئيد دوستان و محبين آن آقائيم با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن هستيم اين سخن را رد نمى كنم اما مقامى بسيار ارجمند را ادعا كرديد اگر گفته خود را به وسيله كردار ثابت نكنيد هلاك خواهيد شد مگر رحمت خدا نجاتتان بدهد.
در اين هنگام على بن موسى الرضا (ع ) فرمود مرحبا بكم يا خوانى و اهل ودى مرحبا به شما اى برادران و دوستان من بالاتر بيائيد بالاتر بيائيد. پيوسته آنها را به طرف بالا مى برد تا پهلوى خود نشانيد آنگاه از دربان سوال كرد چند مرتبه آمدند و اجازه نيافتند.
عرض كرد شصت بار. فرمود شصت مرتبه برو و سلام كن و سلام مرا نيز برسان . به واسطه استغفار و توبه اى كه كردند گناهانشان محو شد و به سبب محبتى كه با ما دارند سزاوار احترامند. به احتياجات خود و خانواده شان رسيدگى كن از نظر مالى بر آنها فراوان توسعه ده براى مخارج و هدايا و تحفه و رفع احتياجات .
پی نوشت:
جلد 15 بحارالانوار، جزء اول ، ص 244.
منبع:جام
211008